انتشار یک بیانیه ضد ایرانی توسط عناصر وابسته به سازمان سیا همچنان با حاشیههایی خاص روبرو است.
پس از برگزاری نشست براندازی در دانشگاه جورج تاون، برخی از لیدرهای حاضر در این جلسه منشور تجزیه ایران را منتشر کردهاند. این جزوه براندازی در ۱۷ بند تهیه شده است که حدود ۵ بند آن مربوط به درخواست از کشورهای خارجی برای دخالت در امور داخلی کشور است، رضا پهلوی، عبدالله مهتدی، حامد اسماعیلیون، مسیح علینژاد، نازنین بنیادی و شیرین عبادی امضاکنندگان بیانیه ضدایرانی (منشور مهسا) هستند.
مطابق یکی از بندهای متنی که تحتعنوان منشور از جانب اپوزیسیون منتشر شده، انزوای جهانی ایران ازطریق رایزنی با دولتهای بهاصطلاح دموکراتیک برای اخراج سفرای جمهوری اسلامی و وابستگان جمهوری اسلامی در کشورهای متبوع مورد پیگیری قرار میگیرد.
در بخشی دیگر از این جزوه با ادبیاتی بزک شده خودمختاری مناطق مختلف ایران مورد تائید قرار گرفته است، عبدالله مهتدی دبیرکل گروهک تروریستی کومله در تشریح این بند گفته است که سطح خودمختاری فراتر از خودمختاری اقلیم کردستان عراق است و همه مناطق ایران میتوانند پس از مدتی با برگزاری رفراندوم جدایی از ایران را رسمیت بدهند!
این منشور تجزیهطلبی چنان سطح وابستگی ضد انقلاب به کشورهای خارجی را نمایش داده است که با واکنش گسترده برخی نیروهای اپوزیسیون نیز روبرو شده است. وبسایت گویا نیوز وابسته به یکی از گروهکهای چپ مارکسیستی در واکنش به این جزوه اعلام کرده است که وکالت سیاسی خود از رضا پهلوی را پس گرفته است زیرا در تمامی این متن نه اشارهای به ایران شده و نه تمامیت ارضی کشور به رسمیت شناخته شده است.
جزوه منتشر شده توسط لیدرهای اغتشاشات علاوه بر داشتن لبههای تند تجزیهطلبی با ادبیات نفاق به نگارش در آمده است؛ بررسیهای موجود نشان میدهد که این بیانیه توسط یکی از سمپاتهای گروهک تروریستی منافقین به نگارش درآمده و پس از تصحیح حقوقی آن توسط شیرین عبادی انتشار یافته است. حتی در لوگوی استفاده شده برای این جزوه خط التقاط به وضوح قابل مشاهده است.
پیشنویس اولیه جزوه تجزیه ایران توسط عمار ملکی فرزند محمد ملکی از عناصر گروهک تروریستی منافقین به نگارش درآمده است؛ عمار ملکی کارشناس ثابت شبکه تروریستی اینترنشنال بوده و در موسسه گمان وابسته به وزارت خارجه هلند مشغول به کار است.
عمار ملکی بارها از طرح تجزیه و حمله نظامی به کشور حمایت کرده است. حمایت از دخالت خارجی از جمله استراتژیهای کلان گروهک تروریستی منافقین است؛ در ۱۷ خرداد ۱۳۶۵ مسعود رجوی به همراه تعداد کثیری از اعضای منافقین مقیم فرانسه به عراق رفته وبا تشکیل یم واحد نظامی تروریستی شریک جرم صدام در جنگ تحمیلی علیه مردم ایران شد.
در تاریخ سیاسی کشورهای جهان به ندرت به موردی بر میخوریم که یک گروه سیاسی مخالف نظام کشورش، با دشمن بیگانه که به خاک کشورشان حمله کرده ائتلاف کند و همین موجب حیرت و نفرت همگانی نسبت به فرقه رجوی شد.
پس از مذاکراتی مقدماتی بین رجوی و طارق عزیز در پاریس، ۱۷ خراد ۱۳۶۵، رجوی وارد بغداد شد و طی فراخوانی نیروهای باقی مانده را به عراق فراخواند.
منافقین با در اختیار گرفتن زمینی که صدام از عشایر عراقی در استان دیاله غصب کرده بود، اردوگاه اشرف را در سال ۶۵ تاسیس کردند.
رجوی با تشکیل ارتش آزادی بخش ملی در اشرف مدعی بود که سازمان از مرحله ترور و جنگهای شهری گذر کرده و اکنون میتواند در جنگ کلاسیک شرکت کند.
عکس/ ادای احترام سرکرده گروهک تروریستی منافقین به محمد ملکی
در این دوران، رجوی در ارتباط تنگاتنگ با استخبارات عراق بود و پس از سقوط صدام، فیلمهایی از دیدارهای مکرر نمایندگان سازمان با بلندپایگان دستگاه امنیتی رژیم صدام به دست آمد که در مستندی با عنوان «گرگها» در سالهای گذشته از تلویزیون پخش شد.
بیش از سه دهه پس از خیانت گروهک منافقین به کشور، اینبار این فرقه ترویستی با زدن ماسک حقوق بشر به صورت و استفاده از اصطلاحات آبژکتیو سعی دارد دوباره در تلاش است طرح خیانت به مردم را در همکاری مشترک با سلطنتطلبان، عناصر وابسته به موساد و ضدانقلاب کردی پیاده کند، رفتار این روزهای نئومنافقین مو به مو شبیه به اقدامات پدران فرقه است!
بیشتر بدانیم:
پس از برگزاری نشست براندازی توسط سازمان سیا در دانشگاه جورج تاون، برخی از لیدرهای حاضر در این جلسه منشور تجزیه ایران را منتشر کردهاند.
به نظر میرسد که عدم دستیابی به نتیجه از سوی عناصر گروهکی و اغتشاشگر، منجر به آن شده است که آنها تمرکز گفتمانی را از دست داده و هر دم حرف تازهای بزنند.
آنها در گام اول، بحث «ائتلاف» را به میان کشیدند. ماجرای ائتلاف از شب سال نوی میلادی آغاز شد که «رضا پهلوی»، «حامد اسماعیلیون»، «مسیح علینژاد»، «علی کریمی»، «گلشیفته فراهانی» و «نازنین بنیادی» با انتشار متن مشترکی از حساب کاربری خود در توئیتر، سعی کردند جلوهای از وحدت را به نمایش بگذارند.
اقدام مشترک این چهرهها خیلی زود مورد توجه رسانههای مخالف جمهوری اسلامی قرار گرفت. «اینترنشنال»، «بیبیسی فارسی» و «صدای آمریکا» انتشار مشترک این چند خط پیام را به گونهای پوشش دادند که گویی در پی یک تحرک بیسابقه سیاسی، همه اختلافات برطرف شده است. در حقیقت تلاش این رسانهها بر این بود که این اقدام سطحی را نتیجهبخش جلوه دهند.
خیلی زود مشخص شد ائتلاف نصفه نیمه و مجازی چهرههای مخالف جمهوری اسلامی به نتیجه نرسیده است. تلاش «رضا پهلوی» برای به راه انداختن هیاهوی رسانهای تحت عنوان کمپین «من وکالت میدهم» مصداقی بود که خبر میداد، ائتلاف پیشین نه تنها به کاهش اختلافها منجر نشده، بلکه تفرقه میان جریانهای اپوزیسیون را گسترش داده است.
کمپین «من وکالت میدهم» و حمایت شبکه «من و تو» از آن تکاپوی دیگری بود تا فرزند آخرین شاه ایران را در جایگاه هدایتگری بنشاند، اما این طرح نیز انشقاق میان گروههای مختلف برانداز از سلطنتطلبها گرفته تا منافقین و تجزیهطلبان را بیش از پیش آشکار کرد.
تقلای بعدی ضد انلاب در دانشگاه جورج تاون شکل گرفت، گرچه از ابتدای انتشار اخبار واضح بود که این نشست نیز نمایشی شبیه به کمپین «من وکالت میدهم» و «ائتلاف توئیتری» است اما کنار هم قرار گرفتن این هشت چهره فرصت دیگری شد برای آنکه وزن و اعتبار کسانی که داعیه دموکراسی را به دوش میکشند، سنجیده شود. چهرههایی از پرده سینما و زمین فوتبال و تبلیغ قهوه گرفته تا فعال جنبشهای ضدحجاب و مهرههای جدید گروهک تروریستی مجاهدین خلق و حتی سران تجزیهطلب و سلطنتطلب!
اما نشست جورج تاون نیز خیلی زود با بنبست روبرو شده و ضد انقلاب کردی اعلام کرد که خروجی این نشست نتوانسته خواستههای این گروهکها را تامین کند. عبدالله مهتدی پس از این نشست اعلام کرد که ممکن است گروهک تورریستی کومله به جای همکاری با لیدرهای سازمان سیا به سراغ گروهک منافقین رفته و با آنهها اعلام همکاری کند، پیش از حزب تروریستی دموکرات کردستان با سازمان منافقین پیمان همکاری بسته بود. مهتدی در نشست با لیدرهای اغتشتشات از آنها خواسته بود جدایی کردستان ایران از حکومت مرکزی را تائید کنند!
این درخواست در ابتدا با مخالفت رضا ربع پهلوی رویرو میشود؛ اما احتمال انشقاق دوباره میان دلقکهای سازمان سیا باعث شد تا این خواسته مورد پذیرش اعضا قرار بگیرد! این جزوه در نگارش به ادبیات نفاق بسیار نزدیک است.
فشار گروهکهای تجزیهطلب کردی باعث شده است تا ضد انقلاب آخرین برگ خود را نیز رو کرده و در جزوهای جدید با نام منشور مهسا مواردی را مطرح کرده است که در آن حق خودمختاری و سپس تجزیه ایران به رسمیت شناخته شده است! شنیده شده است سطح این امتیازات به تجزیهطلبان فراتر از خواستههای گروهک تروریستی کومله بوده است.
داشتن حق تجزیه ایران از سوی گروهکها باعث ایجاد انشقاق شدید میان تجزیهطلبان و ملیگرایان سکولار با لیدرهای سازمان سیا شده است. رضا پهلوی بازمانده سلسلهای نصفه نیمه که هیچ سابقه سیاسی در کارنامه خود ندارد به دلیل ماندن در لیست سازمان سیا تن به یک معامله سیاسی عجیب داده و زیر بار این خفت بزرگ رفته است.
انتشار این جزوه از سوی عناصر سازمان سیا حاکی از آن است که این لیدرهای اغتشاشات فاقد ارزش و اعتبار لازم برای رهبری یا حتی سخنگویی جمعی از مردم و یا الیتهای سیاسی و نخبگانی داخل ایران هستند. همانطور که تاکنون از پیشبرد اهدافشان در این مسیر عاجز ماندهاند. نکته قابل توجه دیگر در این منشور، اعتراف چهره بازمانده از خاندان مخلوع بر «حمایت بیگانگان از براندازی» بود. رضا پهلوی اذعان میکند که این جمع روی کمک کشورهای غربی برای براندازی حساب ویژهای باز کرده است. چنین گفتمانی نشان از ادامه وابستگی نسل این سلسله فراری به بیگانه دارد، به طوری که حتی برای تغییرات سیاسی که ادعا میکنند مردم خواهان آن هستند، به کمک دشمنان دیرینه ایران متوسل میشوند.
عکس/ بخشی از جزوه تجزیهطلبی با نام منشور مهسا
وابستگی پهلوی و چهرههای اپوزیسیون بر حمایت اجنبیها حاکی از آن است که خودشان به خوبی میدانند پایگاه مردمی لازم برای حصول حداقل توفیقات لازم را ندارند، بنابراین برای تحقق اهدافی که سالها از آن باز ماندهاند از همین حالا در شرایطی که در اوج خودنمایی به سر میبرند به سراغ غرب رفته و احیا، بقا و موفقیت خود را از آنها طلب میکنند.
جزوه براندازی با تِم تجزیهطلبی نشان داد که اگرچه در شعار اهداف مترقی از جمله «آزادی»، «دموکراسی» و «توجه به جایگاه زنان» را دنبال میکند، اما اعضای آن در این مدت و در مواضع آشکار و رسمی خود اثبات کردند که اهداف خود را بر راههای غیرمترقی مانند جنگ، تحریم، انزوا و اعتراضات خشونت ناپرهیز پایهریزی کردهاند.