کدام طیف فکری در ایران حاضرند پرچم کشور را به پای دموکراسی لیبرالی آتش بزنند؟
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 10
:: باردید دیروز : 2
:: بازدید هفته : 76
:: بازدید ماه : 2668
:: بازدید سال : 8896
:: بازدید کلی : 364026
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 3 بهمن 1396

"اصلاح طلبی" آمریکایی همیشه یکی از نقشه های اصلی سلطه گرایی و استعماری در قاره های آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بوده است. بعد از فروپاشی شوروی مفهوم "اصلاح طلبی"به عنوان یکی از استراتژیهای بنیادین سیاست خارجی آمریکا فرم و شکل تازه ای به خود گرفت. انتخاب مفهوم و استراتژی "اصلاح طلب" به خاطر معنی مبهم و غیر روشنی است که دارد و می توان هرآن به اقتضای محیط آن را به دلخواه خود تعریف کرد. باید توجه داشت هیچ کس برنامه معینی از اصلاحات که نان و آب و هوای تمیز و سلامتی فکرو آسودگی خاطر مردم را تامین کند ارائه نداده است، ولی همه دولتمردان و مطبوعات به اصطلاح "اصلاح طلب" داخلی و خارجی از آزادی بیشتر مطبوعات (یعنی هرج و مرج بیشتر مطبوعات)، از افزونی بیشتر احزاب سیاسی و حناح ها (یعنی هرج و مرج سیاسی) و از تقلیل قدرت رهبری و حکومتی (یعنی هرج و مرج و نا امنی مملتی) و ... صحبت می کنند.

درست بعد از شکست آمریکا از ویتنام و پیروزی انقلاب اسلامی،سیاست آمریکا در استراتژی و تاکتیک سیاست جهانی تغییر کرد. شکست آمریکا در ویتنام و از دست دادن بهترین دست نشانده خود یعنی شاه، همراه با شکستهایی که در برنامه های توسعه ای در زمینه های اقتصادی و سیاسی لیبرالیسم سرمایه داری که در بسیاری از کشورهای تحت تسلط خویش تحمیل کرده بود، باعث گردید تا در برنامه های مداخله جویانه خود تجدید نظر نماید. بخصوص وقتی که تنها رقیبش شکست خورده بود و لازم بود در مقابله با تحولات بوجود آمده در موضع گیری و جهت گیری های جهانی خود تجدید نظر نماید. بجای اینکه از دیکتاتورها حمایت نماید،و امنیت آنها را با دستاوردهای اقتصادی تامین نماید، بحث ها و پشتیبانی از مفاهیمی چون "جامعه مدنی" ،"حقوق بشر"، "دموکراسی" در چهارچوب  لیبرالیسم و تحت لوای "اطلاح طلبی"  پیشه راه نفوذی خود در کشورها را سر لوحه کار خود قرارداد. هدف از تغییر استراتژی آمریکا بر این باور استوار بود که در جهانی که ارتباطات و اطلاعات و دانش توسعه پیدا نموده است، برای حفظ امنیت خود و گسترش تفکر لیبرالیسم، متوسل به زور تنها کافی نیست، بلکه نفوذ در عقاید با القاء توسعه سیاسی همرا با مفاهیمی چون "جامعه مدنی" ،"حقوق بشر"، "دموکراسی" که واژه هایی نو، دلنشین و مطلوبی هستند، جایگزین روش قبلی نمودند. برنامه های اصلاح گرایی لیبرالیسم و حقوق بشر و جامعه مدنی، برای استقرار دموکراسی به شیوه و روش آمریکا، به عنوان یک استراتژی  برعلیه انقلابها و خاموش کردن جنبشها برای کشورهایی که همسو با لیبرالیسم آمریکایی نیستند مانند انقلاب اسلامی ایران پیوسته به کار برده شده است.

انقلاب اسلامی ایران از جهات مختلفی  ضربه به آمریکا زد، بزرگترین پایگاه آمریکا را از بین برد، ضربه شدیدی به کسانی زد که مدعی بودند، "لیبرالیسم دموکراسی" پایان تاریخ است، رویش همزادی برعلیه لیبرالیسم دموکراسی شد، زحمات چندین دهه فعالیت استعمار پیر(انگلستان) و آمریکا را ازبین برد. از زمان استفاده از واژه "اصلاح طلبی" توسط سردمداران کاخ سفید تحت برنامه های اصلاحات مانند برنامه اصلاحات انقلاب سفید شاه تا برنامه هایی که در غرب صورت گرفته است، انقلابی نبوده است.  در تاریخ معاصر ایران از اواسط دوره قاجاریه تا پایان رژیم پهلوی، چالش بین اصلاح طلبی و انقلاب همیشه وجود داشته است. اصلاح طلبی یا در مقابل انقلاب قرار گرفته است و یا سعی نموده انقلاب را مسخ نماید، اصلاح طلبی ناطرالدین شاهی و رضاخانی و محمد رضا شاهی سه اصل مشترم داشتند، هر سه اصلاح طلبی در بستر استبداد رشد نمودند، هر سه سعی نمودند از غرب تقلید نمایند تا به قول شاه به دروازه تمدن برسند،هرسه اصلاح طلبی تحت نفوذ سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیک و فرهنگی ابر قدرت های وقت و دخالت مستقیم آنها در امور داخلی ایران برنامه ریزی و اجرا شده اند. در بسط و اجرای اصلاح طلبی غربی روشنفکرانی بودند که سعی می نمودند آن اصلاحات را ترویج نمایند، امثال:  فرزندان معنوی عباس میرزا مانند طالبوف، ملکم خان و آخوندزاده، و در دوره به ظاهر متجدد پهلوی اول می توان از فروغی، تقی زاده، و... و در دوره پهلوی دوم می توان از 

 

 

 

 




:: بازدید از این مطلب : 559
|
امتیاز مطلب : 75
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
مطالب مرتبط با این پست

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید