حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 93
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 157
:: بازدید ماه : 2749
:: بازدید سال : 8977
:: بازدید کلی : 364107
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 13 فروردين 1401

 

 

تلاش اعضای غربی برجام و آمریکا برای احیای توافق هسته‌ای را باید همان‌گونه که هست، دید: تلاش برای تأمین منافع غربی‌ها. و باید توجه داشت که این منافع، صرفاً منحصر به محدودسازی برنامه‌ی هسته‌ای ایران نیست، بلکه جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی موشکی تهران و بستن دست و پای جمهوری اسلامی در منطقه را نیز شامل می‌شود.  در ظاهر به نظر می‌آید رژیم صهیونیستی بر خلاف آمریکا، علاقه و اعتقادی به احیای برجام ندارد و اتفاقاً دارد تلاش می‌کند با انجام اقدامات تحریک‌آمیز علیه ایران، در فرآیند بازگشت تهران و واشینگتن به توافق هسته‌ای سنگ‌اندازی کند. اما آیا واقعیت همین است؟ آیا صهیونیست‌ها به دنبال ریشه‌کن کردن توافق با ایران هستند یا به دنبال دستیابی به توافقی «بهتر» با ایران؟

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

نشست نمایندگان ایران، روسیه، چین، اتحادیه‌ی اروپا، انگلیس، فرانسه و آلمان برای احیای برجام،  ۱۷ فروردین ۱۴۰۰، در «گرند هتل» در شهر وین، پایتخت اتریش

مجله‌ی آمریکایی فارن‌پالسی اخیراً گزارشی تحت عنوان «اسرائیل باید از تلاش‌های بایدن برای احیای توافق هسته‌ای ایران حمایت کند» به قلم «تامیر پاردو» رئیس سابق موساد (بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶)، و «ماتان ویلنای» معاون سابق ستاد ارتش و معاون سابق وزیر دفاع رژیم صهیونیستی منتشر کرد که در آن برخی از دلایل  ضرورت حمایت این رژیم از احیای برجام برشمرده شده‌اند. البته گزارش فارن‌پالسی صرفاً بیانگر نظر پاردو و ویلنای نیست، بلکه این دو، گزارش خود را به نمایندگی از سازمان «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» نوشته‌اند؛ سازمانی متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی، از جمله ارتش اسرائیل، موساد، و شین‌بت (یا شاباک) ، که ویلنای، ریاست آن را به عهده داردو پاردو عضو بدنه‌ی رهبری آن است.

دو نویسنده‌ی گزارش، خاطرنشان می‌کنند که برجام در حال حاضر بهترین راه برای مقابله با ایران است و آمریکا برای به دست آوردن اهرم‌های فشارش در چارچوب این توافق، باید دوباره به عضویت آن درآید. البته مقامات سابق امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند بازگشت به توافق هسته‌ای و تحمیل مجدد محدودیت‌های آن علیه ایران کافی نیست، بلکه باید توافقی طولانی‌تر و محکم‌تر با ایران امضا شود که جلوی برنامه‌ی موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای تهران را نیز بگیرد.  آن‌چه در ادامه می‌خوانید، ترجمه‌ی گزارش فارن‌پالسی است.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

آن‌چه که صهیونیست‌ها می‌خواهند، نابودی برجام نیست، بلکه تقویت آن با معیارهای خودشان است.

گزارش‌ها درباره‌ی خسارت‌های واردشده به تأسیسات هسته‌ای نطنز در ایران و یک ناو اطلاعاتی ایرانی در دریای سرخ (صرف‌نظر از این‌که اسرائیل ارتباطی با هر یک از این حوادث داشته باشد یا نداشته باشد)، و متعاقب آن بیانیه‌ی ایران درباره‌ی اقدام این کشور به افزایش سطح غنی‌سازی اورانیوم تا ۶۰ درصد، دو مسئله را برجسته می‌کنند: خطرات مرتبط با جاه‌طلبی‌های هسته‌ای و منطقه‌ای ایران، و نیاز فوری به برطرف کردن این خطرات.

خرابکاری در نطنز و حضور اسرائیل در مذاکرات وین/ موضع بایدن درباره‌ برجام را نتانیاهو تعیین می‌کند

تصویر ماهواره‌ای از تأسیسات نطنز پیش از عملیات خرابکارانه‌ی اخیر که به اسرائیل نسبت داده شده است

در ظاهر، آمریکا و اسرائیل، هم ارزیابی مشابهی درباره‌ی تهدیدات هسته‌ای و منطقه‌ای ایران دارند، و هم کاملاً متعهد به یک هدف مشترک هستند: جلوگیری از دستیابی تهران به سلاح هسته‌ای و، به این ترتیب، پیش‌گیری از پیروی کشورهای دیگر از ایران [و به راه افتادن رقابت بر سر تسلیحات هسته‌ای]. به علاوه، نه واشینگتن و نه تل‌آویو، هیچ‌کدام آن‌قدر ساده‌لوح نیستند که باورشان شود ایران جاه‌طلبی‌های نظامیِ هسته‌ایش را کنار خواهد گذاشت، یا این‌که هسته‌ای شدن ایران منجر به اشاعه‌ی هسته‌ای و بی‌ثباتی بیش‌تر در منطقه نخواهد شد.

با این وجود، در عمل، هیچ موضوعی بیش از توافق هسته‌ای ایران (که به آن «برنامه‌ی جامع اقدام مشترک» یا «برجام» هم می‌گویند) میان سیاست‌ها و مقامات اسرائیل و آمریکا شکاف ایجاد نکرده است. با توجه به هدف مشترک دو طرف، برای جلوگیری از ایجاد بی‌اعتمادی و خصومت میان آمریکا و اسرائیل، چنان‌که در مذاکرات و امضای برجام شاهد بودیم، و (مهم‌تر از همه) برای مسدود کردن راه ایران به سوی دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای، ما [نویسندگان گزارش] و سایر اعضای جنبش غیرحزبی «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» متشکل از بیش از ۳۰۰ مقام سابق دستگاه امنیتی اسرائیل، معتقدیم اختلافات در رویکردهای دو دولت [آمریکا و رژیم صهیونیستی] درباره‌ی این چالش مشترک می‌تواند و باید حل‌وفصل شود. 

 نظر به همین مسئله، «فرماندهان حامی امنیت اسرائیل» به دولت اسرائیل توصیه کرده که بهتر است از استراتژی دومرحله‌ای دولت بایدن (که مرحله‌ی اول آن روی احیای برجام متمرکز است، و مرحله‌ی دوم آن روی دستیابی به توافقی «طولانی‌تر و قوی‌تر») حمایت کند و در طراحی و اجرای هر دو مرحله همکاری نزدیکی با واشینگتن داشته باشید. این رویکرد دومرحله‌ای باید با بازگشتِ هم ایران و هم آمریکا به برجام آغاز شود؛ با فرض مقابله با اقدامات اخیر تهران در نقض توافق و برخی نواقص در اجرای توافق‌نامه‌ی اولیه (که همگی از مدت‌ها پیش از خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ آغاز شده بود).

لازم به یادآوری است که هدف برجام، تضمین این بود که ایران نمی‌تواند در کم‌تر از یک سال (مدتی که «زمان گریز» نامیده می‌شود) مواد شکاف‌پذیر کافی برای ساخت سلاح هسته‌ای را به دست آورد. این در حالی است که عدم اجرای بندهای اصلی برجام و همچنین اقدامات ایران در نقض توافق هسته‌ای پس از خروج آمریکا از این توافق (از جمله تلاش تهران برای دستیابی به سانتریفیوژهای سریع‌تر و اورانیوم بیش‌تر با غنای بالاتر)، این کشور را به فاصله‌ی سه یا چهار ماهیِ دستیابی به مواد شکاف‌پذیر مناسب برای ساخت سلاح رسانده است. ایران، به طور همزمان، زرادخانه‌ی قدرتمندی از سامانه‌های قادر به حمل چنین سلاح‌هایی را ساخته است؛ اقدامی که البته متناقض با مجموعه‌ای از قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل است.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

جلوگیری از پیشرفت برنامه‌ی موشکی ایران یکی از دغدغه‌های اصلی غربی‌هاست که امیدوارند در دورهای بعدی مذاکرات با تهران به آن دست پیدا کنند 

ما از دولت اسرائیل خواسته‌ایم از اقدامات آمریکا برای پیوستن مجدد به توافق هسته‌ای ایران و کاهش تحریم‌های مربوطه در ازای پیروی کامل تهران از هر سه مجموعه تعهداتی که کاخ سفید سال ۲۰۱۵ به عنوان بسته‌ی برجام ارائه کرد، حمایت نماید. برخی از این تعهدات عبارتند از: مفاد اصلی خود برجام، قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل (از جمله قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ در سال ۲۰۱۵) ناظر بر منع ساخت سامانه‌های حامل سلاح دارای کاربرد دوگانه، تعهد کامل به پادمان‌های جامع تعیین‌شده توسط آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و (به موجب اختیارات گسترده‌تر وضع‌شده در پروتکل الحاقی) اجازه‌ی دسترسی بدون محدودیت بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به سایت‌های هسته‌ای (بدون پاک‌سازی قبلی سایت‌ها)، مطابق با تعهدات ایران در چارچوب پیمان منع اشاعه‌ی هسته‌ای و تأکید برجام بر این تعهدات.

بازگشت آمریکا به جایگاه سابق خود به عنوان عضو برجام، اولاً مجدداً به این کشور امکان می‌دهد تا تعیین کند چه زمانی تحریم‌ها طبق مکانیسم ماشه بازگردند و چه زمانی تخفیف‌های تحریمی به تناسب عمل ایران به تعهداتش شامل حال این کشور بشود، و دوماً توان تأثیرگذاری واشینگتن روی تصمیمات مربوط به کارآمدی بازرسی‌ها و واکنش‌ها به کشف اقدامات ایران در نقض توافق را به آمریکا برمی‌گرداند.

 علاوه بر این، تمایل آمریکا به بازگشت به برجام و تخفیف در تحریم‌ها باید حول محور توانایی کاخ سفید برای تضمین اجرای آن دسته از بندهای اصلی در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ پایه‌گذاری شود که یا مسکوت مانده‌اند و یا ایران آن‌ها را به‌خوبی اجرا نکرده یا حتی به‌کلی از زیر آن‌ها شانه خالی کرده است. مهم‌ترینِ این بندها در بخش T توافق‌نامه آمده‌اند که ناظر بر راستی‌آزمایی عدم پیگیری فعالیت‌های تسلیحاتی هسته‌ای توسط ایران (فعالیت‌هایی که به شهادتِ آرشیو هسته‌ایِ افشاشده توسط موساد، ایران، تا پیش از سال ۲۰۰۳، با نقض پیمان منع اشاعه هسته‌ای، آن‌ها را دنبال می‌کرده است)، تغییر کاربری دو سایت هسته‌ای [برای از بین رفتن امکان کاربرد نظامی آن‌ها] که ایران اقدام به تبدیل آن‌ها نکرده، و همکاری تهران با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی برای اثبات ماهیت صلح‌آمیز فعالیت‌های هسته‌ایش و تصویب پروتکل الحاقی که به حقوق گسترده‌ای در زمینه‌ی دسترسی [و بازرسی] به آژانس اعطا می‌کند.

به‌رغم کاستی‌های موجود در توافق هسته‌ای ایران، هیچ بستر دیپلماتیک جایگزینی برای مقابله با بحران فوری [برنامه‌ی هسته‌ای ایران] در دسترس نیست. با این حال، با توجه به شیوه‌ی فرسایشی‌ای که ایران عمداً در مذاکرات اتخاذ کرده است، لغو تحریم‌ها باید مشروط به عقب‌نشینی تهران از تمامی اقدامات متناقض با برجام و بازگشت سطح غنی‌سازی، ذخیره‌ی مواد شکاف‌پذیر، و ترکیب سانتریفیوژها به وضع سابق و تعیین‌شده در برجام شود. اما این‌ها کافی نیست. تحریم‌های تسلیحاتی علیه ایران ماه اکتبر سال گذشته طبق برجام منقضی شدند؛ سایر تعهدات ایران نیز طی سال‌های آینده منقضی خواهند شد؛ و برخی از اقدامات ایران از سال ۲۰۱۸ به بعد (مانند تسلط این کشور بر ساخت سانتریفیوژهای پیشرفته‌تر) بازگشت‌پذیر نیستند. این کاستی‌ها اتخاذ یک استراتژی دوگانه‌ی الحاقی در ادامه‌ی راه را ایجاب می‌کنند.

بخش اول این استراتژی، که ما آن را ضروری می‌دانیم، عزم دولت بایدن برای دستیابی به یک توافق جدید، «طولانی‌تر و قوی‌تر» و حل‌وفصل مسائل دیگر است، از جمله برنامه‌ی موشکی ایران و رفتارهای بی‌ثبات‌کننده‌ی این کشور در منطقه. این بخش، احتمالاً پیچیده و طولانی خواهد بود. با این حال، نباید اجازه داد دستیابی به این اهداف بلندمدت، موجب تأخیر یا به خطر افتادن اهداف فوری پیش رو یعنی افزایش زمان گریز ایران و بازگرداندن یک سازوکار نظارتی مستحکم شود؛ اهدافی که می‌توان در بخش اول استراتژی با احیای برجام به آن‌ها دست پیدا کرد.

از آن‌جایی که هدفِ بخش دوم این استراتژی، رفع محدودیت‌های توافق هسته‌ای ایران و [گنجاندن] سایر موضوعات اضطراریِ منطقه‌ای است که در برجام لحاظ نشده بودند، ما به دولت اسرائیل توصیه کردیم از این استراتژی الحاقی تحت رهبری آمریکا نیز حمایت کند و در طراحی و اجرای آن همکاری نزدیکی با دولت بایدن داشته باشد. این توافق الحاقی باید «بندهای غروب» توافق سال ۲۰۱۵ [ناظر به انقضای محدودیت‌های برنامه‌ی هسته‌ای ایران] را تمدید کند (از جمله باید محدودیت‌های فروش تسلیحات به ایران را که پیشاپیش منقضی شده‌اند، برگرداند و محدودیت‌های تحقیق و توسعه‌ی غنی‌سازی را که قرار است تا چند سال دیگر منقضی شوند، تمدید نماید)، و همچنین با فعالیت‌های براندازانه‌ی منطقه‌ای ایران و اقدامات این کشور در تجهیز شبه‌نظامیان شیعه و سایر نیروهای ضدغربی در منطقه با سلاح‌های پیشرفته مقابله کند.

با توجه به سبک مذاکره‌ی ایران، و همچنین به دلایل دیگر، پیش‌بینی ما این است که توافق‌نامه‌ی مرحله‌ی دوم با ایران به گونه‌ای که بتواند نگرانی‌های و سایر نگرانی‌ها را به‌خوبی برطرف کند، به این زودی‌ها شکل نخواهد گرفت. در عین حال، برای افزایش احتمال موفقیت مذاکرات فعلی و آینده، دیپلماسی باید با مخابره‌ی یک پیام فوری و واضح به ایران تکمیل شود: آمریکا و متحدانش همچنان متعهدند که از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کنند.

حمایت ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل از برجام/ چرا رئیس سابق موساد از احیای توافق هسته‌ای دفاع می‌کند؟ +فیلم

مراحل سه‌گانه‌ی برنامه‌ی احتمالی بایدن برای ایران 

باید به ایران فهماند که هرگونه اقدامی از جانب این کشور در ازسرگیری برنامه‌ی تسلیحات هسته‌ایش، ادامه‌ی تلاش‌هایش برای تسلیح نیروهای نیابتی منطقه‌ایش با موشک‌های دقیق و سایر سامانه‌های تسلیحاتی پیشرفته و یا استقرار این سامانه‌ها در خارج از مرزهایش، یا تداوم رفتارهای جسورانه‌اش در امتداد مرزهای اسرائیل و نقاط دیگر منطقه، با رویکرد تلخی از طرف واشینگتن و شرکایش مواجه خواهد شد. قدرت کامل این پیام زمانی محقق می‌شود که ظرفیت‌های نظامی مشترک و مستقل [آمریکا و متحدانش]، که به عنوان آخرین راه چاره در دسترس هستند، از آن حمایت کنند.

از شنیدن این خبر خرسند شدیم که آمریکا و اسرائیل، مجمع مشترک مشاوره‌ی ارشد درباره‌ی ایران را که در دولت‌های کلینتون، بوش و ترامپ فعال بود، احیا کرده و به‌زودی برگزار خواهند کرد. در این مجمع است که می‌توان به تبادل دیدگاه، اشتراک اطلاعات و برآوردهای مربوطه، و هماهنگی مواضع (و در صورت لزوم، عملیات‌ها) پرداخت؛ همگی به شکلی حرفه‌ای، صریح و محرمانه، متناسب با حساسیت این موضوعات و صمیمیت میان متحدان.

خرابکاری در نطنز و حضور اسرائیل در مذاکرات وین/ موضع بایدن درباره‌ برجام را نتانیاهو تعیین می‌کند

دیدار جو بایدن (چپ)، معاون اول رئیس‌جمهور وقت آمریکا، با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، در محل سکونت نتانیاهو در بیت‌المقدس در سال ۲۰۱۰؛ تفاوت واشینگتن و تل‌آویو درباره‌ی مقابله با ایران در هدف نیست، بلکه صرفاً در روش است 

ما هیچ توهمی درباره‌ی ماهیت رژیم ایران، جاه‌طلبی‌های منطقه‌ایش، رفتارهای خصمانه‌اش، یا طرف‌داری‌اش از نابودی اسرائیل نداریم؛ و جاه‌طلبی‌های هسته‌ای این کشور را جدی می‌گیریم. در عین حال، به قدرت نظامی اسرائیل و توانایی‌اش در برخورد مؤثر با چالش‌های امنیتی پیش روی این کشور، از جمله ایران، اطمینان داریم. اولویت باید اتخاذ یک رویکرد چندجانبه تحت رهبری آمریکا باشد؛ و داشتن یک رویکرد دوجانبه یا یک‌جانبه به عنوان گزینه‌ی جایگزین. استفاده از زور باید همیشه آخرین گزینه باشد.

دست موساد پشت اتهامات تروریستی علیه ایران

روز سه‌شنبه، ۱۸ دی ۹۷، اوج فعالیت‌های ماه‌های اخیر کشورهای اروپایی علیه ایران به بهانه «اقدامات تروریستی در خاک اروپا» بود. در این روز، «آندرس ساموئلسن» وزیر خارجه دانمارک در صفحه توئیتر خود خبر داد که اتحادیه اروپا با اِعمال تحریم علیه یکی از بخش‌های وزارت اطلاعات ایران و دو فرد ایرانی (ظاهراً به درخواست دولت دانمارک) موافقت کرده است . گزارش‌های منتشرشده نهاد مذکور را دفتر امنیت داخلی وزارت اطلاعات و آن دو نفر را «سعید هاشمی مقدم» و «اسدالله اسدی» معرفی کرده‌اند. هاشمی مقدم (که گزارش‌ها او را معاون وزارت اطلاعات و مدیر دستگاه اطلاعاتی ایران دانسته‌اند  ) به صدور دستور بمب‌گذاری در تجمع مجاهدین خلق در حومه پاریس متهم است و اسدی نیز (که تحت عنوان دبیر سوم سفارت ایران در وین اتریش معرفی شده ) تیر ماه سال جاری (۹۷) به همین بهانه در آلمان بازداشت و سپس به بلژیک استرداد داده شد . دفتر امنیت داخلی وزارت اطلاعات به همراه هاشمی مقدم و اسدی اکنون در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا قرار گرفته و مشمول تحریم‌های این اتحادیه، از جمله انسداد دارایی‌هایشان در اروپا، شده‌اند . در گزارش پیش رو، به موضوع تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه ایران و برخی از شواهدی می‌پردازیم که حکایت از وجود پازلی بزرگ‌تر دارند که این تحریم‌ها صرفاً یکی از قطعات آن است.

اروپا: از پناه دادن به تروریست‌ها تا اتهام‌زنی به قربانیان تروریسم

 چنان‌که گفته شد، تحرکات جدید اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی از ماه‌ها پیش آغاز شده است، اما متمرکز شدن این تحرکات در یک نقطه اوج مشخص آن هم در فاصله تنها چند ساعت، اولین نشانه از وجود توطئه‌ای بزرگ‌تر است. چند ساعت پس از آن‌که وزیر خارجه دانمارک خبر از تحریم‌های اتحادیه اروپا علیه جمهوری اسلامی داد، وزارت خارجه هلند نیز با صدور بیانیه‌ای مدعی شد که دولت ایران «احتمالاً» طی سال‌های گذشته در ترور «محمدرضا کلاهی صمدی» (با نام مستعار «علی معتمد» عضو سازمان مجاهدین خلق و عامل اصلی انفجار در ساختمان حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۰) و «احمد مولا ابوناهض» (مشهور به «احمد نیسی» بنیان‌گذار گروه تروریستی «جنبش آزادی‌بخش الاحواز») در هلند دست داشته است . این در حالی است که ماجرای ترورهای ادعایی در هلند، حتی از نظر خود مقامات این کشور نیز قطعی نیست و در بیانیه وزارت خارجه هلند به صراحت بیان شده است که پرونده این اتهامات هنوز در دست بررسی است و به نتیجه نهایی نرسیده است. پیش‌تر فرانسه نیز تهران را به دست داشتن در نقشه بمب‌گذاری در گردهمایی سازمان مجاهدین خلق در پاریس متهم و اعلام کرده بود دولت ایران را تحریم می‌کند.

 آن‌چه بر ابعاد توطئه‌آمیز موضوع اتهامات تروریستی علیه تهران می‌افزاید، رقابتی است که به نظر می‌رسد در میان کشورهای اروپایی برای به عهده گرفتن مسئولیت وضع تحریم‌ها علیه ایران به وجود آمده است. مسئله فقط این نیست که دانمارک و هلند برای حمله به ایران صف کشیده و هر دو در یک روز ایران را به اقدام تروریستی در خاک خود متهم کرده‌اند؛ اظهارات عجیب و غریب مقامات این کشورها نیز نشان می‌دهد احتمالاً ماجرا از جای دیگری آب می‌خورد. لحن پیام ساموئلسن در توئیتر کاملاً نشان می‌دهد وزیر خارجه دانمارک از این خوشحال است که پیش از دیگران خبر موافقت اتحادیه اروپا با تحریم ایران را اعلام می‌کند. از طرف دیگر، «استف بلوک» وزیر خارجه هلند نیز که چند ساعت دیرتر این خبر را مخابره کرده است، به وضوح تلاش دارد تا از این «افتخار» بی‌بهره نماند و با یادآور شدن «همکاری هلند با اتحادیه اروپا »، تأکید می‌کند که کشورش در اتخاذ تصمیم تحریم تهران توسط این اتحادیه نقش داشته است. خوانندگان این دو پیام توئیتری، ناگزیر به تلاش این دو مقام اروپایی برای اثبات خوش‌خدمتی به فرد یا نهادی که هنوز هویتش مشخص نیست، پی می‌برند. ماجرا به سه کشور دانمارک، هلند و فرانسه نیز خلاصه نمی‌شود. تیرماه امسال، مقامات بلژیک یک زوج ایرانی-بلژیکی به نام‌های «امیر سعدونی» و «نسین نومنی» را در بروکسل، پایتخت این کشور، به اتهام تلاش برای بمب‌گذاری در همان همایش مجاهدین خلق دست‌گیر کرده بودند 

 اتهامات نخ‌نمایی که با چند علامت سؤال باطل می‌شود

اتهامات وارد شده علیه جمهوری اسلامی به هیچ عنوان جدید نیست و بارها توسط کشورهای اروپایی و آمریکا تکرار شده است. حتی ایران هم تنها هدف این‌گونه اتهامات نیست و کشورهایی مانند روسیه نیز مورد همین نوع حملات قرار گرفته‌اند. ماجرای ترور مشهور «آلکساندر لیتویننکو » افسر سابق سرویس امنیت فدرال روسیه با ماده رادیواکتیو «پولونیم» در انگلیس در سال ۲۰۰۶، ترور «بوریس نمتسوف » از منتقدان و مخالفان ولادیمیر پوتین در مسکو در سال ۲۰۱۵، و ترور نافرجام «سرگئی اسکریپال » جاسوس دوجانبه روسی-انگلیسی با عامل عصبی «نوویچوک» در انگلیس در سال ۲۰۱۸ صرفاً برخی از موارد این‌چنینی طی سال‌های گذشته است که در آن‌ها افرادی ترور می‌شوند که در ظاهر فقط یک طرف (در این موارد، دولت روسیه) انگیزه کافی برای ترور آن‌ها را دارد. با این وجود، تجربه و تاریخ نشان می‌دهد انجام عملیات‌های پرچم دروغین توسط کشورهای غربی برای دست‌یابی به اهداف و مقاصد سیاسی، راه‌بردی کاملاً رایج و البته نخ‌نماست. به عبارت دیگر، این کشورها ثابت کرده‌اند برای تأمین منافعشان به راحتی حاضرند از جان چند نفر تا چند هزار نفر بگذرند. اگرچه مشرق پیش از این در ده‌ها گزارش درباره عملیات‌های پرچم دروغین و نحوه تشخیص آن‌ها مفصلاً توضیح داده است، اما برای رد اتهاماتی که علیه ایران مطرح شده است، نیازی به اثبات ساختگی بودن حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا (جایی که مقدمات نقشه هژمونی واشینگتن در خاورمیانه چیده شد) و حمله به نشریه «شارلی‌ابدو» در فرانسه (جایی که تروریست‌ها در صحنه عملیات با خودشان کارت شناسایی برده بودند) نیست.

اتهاماتی که کشورهای اروپایی علیه جمهوری اسلامی مطرح کرده‌اند، در مواجهه با ابتدایی‌ترین سؤال‌های ممکن، به سرعت رنگ می‌بازد:

◄ چرا دولت ایران باید در شرایط حساس کنونی که به روابطش با اروپا برای دور زدن تحریم‌های آمریکا نیاز و امید دارد، دست به عملیات‌های تروریستی در خاک این قاره بزند؟

◄ فرض کنیم روابط با اروپا هم برای ایران کوچک‌ترین اهمیتی ندارد؛ اصولاً چرا تهران باید دست به انجام عملیات علیه گروهکی بزند که به اعتراف اکثر قریب به اتفاق حتی کارشناسان غربی، نزد مردم ایران کم‌ترین میزان از مقبولیت یا مشروعیتی را ندارد و بنابراین به هیچ عنوان، تهدیدی برای نظام جمهوری اسلامی محسوب نمی‌شود؟

◄ فرض کنیم دولت ایران، سازمان مجاهدین خلق را تهدیدی علیه خود می‌داند؛ باز هم کدام دولت عاقلی در دنیا این ریسک را می‌کند که به جای انجام یک عملیات محدود (به فرض وجود انگیزه یا ضرورت)، دست به عملیات بزرگ و کثیف (و پرسروصدای) بمب‌گذاری در نشست یک گروه معارض در یک کشور دیگر بزند؟

◄ فرض کنیم دولت ایران ریسک انجام بمب‌گذاری در یک کشور اروپایی را هم به جان خریده است؛ با توجه به این‌که بدیهی‌ترین اصل در انجام عملیات‌های اطلاعاتی (چه با هدف کسب اطلاعات و چه به منظور نابودی یک یا چند هدف) غیرقابل‌ردیابی بودن آن‌هاست، چرا دولت ایران باید عملیاتی را انجام بدهد که در تمام دنیا حتی به یک دولت دیگر هم قابل‌انتساب نیست؟

◄ باز هم فرض کنیم که مقامات ایران به سیم آخر زده‌اند و به هر دلیلی تصمیم دارند از تروریست‌های مجاهدین خلق انتقام‌جویی کند؛ در حالی که تجربه نشان داده است انجام عملیات تروریستی علیه هر فرد، نهاد یا کشوری صرفاً محکومیت تروریست و مشروعیت قربانی را به دنبال دارد، چرا ایران باید دست به اقدامی بزند که سازمان تروریستی مجاهدین خلق را مشروع جلوه دهد؟

 

 سناریوهای احتمالی درباره عملیات تروریستی علیه تروریست‌ها

مقامات جمهوری اسلامی بارها ادعاها درباره تلاش ایران برای انجام عملیات تروریستی در کشورهای اروپایی را مطلقاً رد کرده‌اند. به عنوان نمونه، پس از دست‌گیری اسدالله اسدی به اتهام ارتباط با زوج بلژیکی، بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان، با محکوم کردن این «نمایش مضحک»، اتهامات وارد شده علیه ایران را «سناریو و توطئه‌ای برای تخریب روابط خوب و رو به گسترش ایران و اروپا» توصیف کرد . هم‌چنین پس از اِعمال تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا علیه تهران، محمدجواد ظریف، وزیر خارجه ایران، با اشاره به میزبانی کشورهای اروپایی از جمله دانمارک، هلند و فرانسه از تروریست‌های عضو سازمان مجاهدین خلق ، یادآور شد که «اتهام‌زنی به ایران، اروپا را از مسئولیت پناه دادن به تروریست‌ها تبرئه نخواهد کرد .» مقامات ایرانی هم‌چنین اعلام آمادگی کرده‌اند تا با هرگونه تحقیقاتی درباره این عملیات‌های تروریستی همکاری و شواهد و مدارکی را که در اختیار دارند (به عنوان مثال، اسنادی که نشان می‌دهد زوج بلژیکی اعضای سازمان مجاهدین خلق هستند) به طرف‌های اروپایی ارائه کنند  .آن‌چه تا این‌جا گفتیم، شواهدی بود که نشان می‌داد جمهوری اسلامی اقدامی در جهت انجام عملیات‌های ادعایی کشورهای اروپایی نکرده است. اما این سؤال هنوز وجود دارد که پس اصل ماجرا چیست. سناریوهای مختلفی در این‌باره ممکن است وجود داشته باشد که برخی از آن‌ها قابل‌رد، برخی قابل‌اثبات، برخی قابل‌بررسی و البته برخی هنوز مخفی هستند. یکی از سناریوهای قابل‌بررسی درباره عملیات تروریستی در پاریس، پرچم دروغین بودن آن است. مطابق این سناریو، ممکن است خود گروهک مجاهدین خلق بدون / با همکاری کشورهای حامی این گروهک تروریستی نظیر خود اروپایی‌ها و البته دولت آمریکا دست به طرح‌ریزی عملیاتی علیه نشست این سازمان تروریستی زده باشد. انگیزه انجام چنین عملیاتی توسط خود گروهک می‌تواند مشروعیت‌زایی و مظلوم‌نمایی در مقابل جامعه جهانی و اتهام‌افکنی علیه جمهوری اسلامی باشد. با توجه به دشمنی بسیاری از کشورهای اروپایی، مانند فرانسه و انگلیس، با نظامی جمهوری اسلامی، قلع‌وقمع شدن شماری از اعضای گروهک معاند مجاهدین خلق، سیلی از حمایت‌های مختلف را به سوی سرکردگان این نهاد تروریستی جاری خواهد کرد.

 
(ردیف جلو، از چپ) «رودی جولیانی»، وکیل شخصی ترامپ، «مریم رجوی» سرکرده مجاهدین خلق، و «ایلین چائو» وزیر حمل‌ونقل آمریکا

سناریوی قابل‌بررسی: خودزنی برای مشروعیت‌تراشی علاوه بر خود سازمان مجاهدین خلق، دولت آمریکا نیز امروزه بیش از هر زمان دیگری انگیزه جذب مشروعیت و حمایت از این گروهک تروریستی را دارد. مرگ «جان مک‌کین» سناتور آمریکایی که یک ایران‌ستیز تمام‌عیار بود، به نوعی سازمان مجاهدین خلق را از داشتن یک پدر و حامی بزرگ محروم کرد، اما این به آن معنا نیست که تروریست‌های این گروهک، یتیم شده‌اند. در دل دولت ترامپ، هم‌چنان افرادی هستند که توهم محبوبیت مجاهدین خلق در ایران را در سر می‌پرورانند و این سازمان را یکی از ابزارهای تغییر حکومت در تهران می‌دانند. «جان بولتون» مشاور امنیت ملی، و «رودی جولیانی» وکیل شخصی ترامپ، دو نفر از مهم‌ترین این افراد هستند که نه تنها بابت سخنرانی در نشست‌های این سازمان تروریستی مبالغ هنگفتی از آن‌ها دریافت می‌کنند ، بلکه روابط بسیار خوبی با مریم رجوی، سرکرده این گروهک، دارند. ناگفته نماند که حمایت از گروهک تروریستی مجاهدین خلق منحصر به جمهوری‌خواهان آمریکا هم نیست ، بلکه چه‌بسا دموکرات‌ها در حمایت از تروریست‌های مجاهدین خلق پیش‌تاز هم باشند. هرچه باشد، هیلاری کلینتونِ دموکرات بود که سال ۲۰۱۲، وقتی وزیر خارجه اوباما بود، تصمیم گرفت به‌رغم مخالفت‌های شدید  ، مجاهدین خلق را از فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا خارج کند . پیش از دولت آمریکا، دولت انگلیس در سال ۲۰۰۸ و شورای اتحادیه اروپا  نیز در سال ۲۰۰۹ همین کار را کرده بودند. کانادا نیز به تبعیت از آمریکا اواخر سال ۲۰۱۲ مجاهدین خلق را از فهرست گروه‌های تروریستی خود حذف کرد . حمایت‌های آمریکا و میزبانی گرم کشورهای اروپایی از گروهک مجاهدین خلق نشان می‌دهد این کشورها انگیزه کافی برای حمایت از این سازمان تروریستی را دارند و بعید نیست در اتهام‌زنی علیه جمهوری اسلامی نیز با تروریست‌های این گروهک همراه شده باشند. یکی دیگر از شواهدی که ممکن است این سناریو را تقویت کند، ناکام ماندن عملیات ادعایی علیه تجمع مجاهدین خلق است. طرح ادعای خنثی‌سازی یک عملیات تروریستی (چه از اساس دروغ باشد و چه با صحنه‌سازی همراه شود) یکی از راحت‌ترین، تمیزترین، بی‌خطرترین و کم‌هزینه‌ترین راه‌های ممکن به منظور مشروعیت‌تراشی برای گروهکی تروریستی مانند مجاهدین خلق است. در نتیجه اجرای این سناریوی قابل‌بررسی، به گونه‌ای که ماجرای اتهام‌زنی علیه جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، تروریست‌های مجاهدین خلق مشروعیت مدنظر خود را پیدا می‌کنند و کشورهای حامی آن‌ها هم به اهداف سیاسی خود دست پیدا می‌کنند؛ اهدافی که می‌تواند از تحمیل هزینه‌های سیاسی و بین‌الملل علیه جمهوری اسلامی تا گرفتن امتیاز در روابط متقابل با دولت ایران را دربر بگیرد. اگرچه شواهد تقویت‌کننده برای این سناریو وجود دارد، اما چنان‌که گفته شد، این سناریو صرفاً یک سناریوی قابل‌بررسی است و اثبات احتمالی آن از عهده این گزارش خارج است.

  سناریوی قابل‌اثبات: دست زخم‌خورده موساد  یک سناریوی دیگر که از سناریوی «خودزنی» بسیار پررنگ‌تر است (و لزوماً در تناقض با این سناریو هم نیست)، واقعیتی است که در بحث‌ها پیرامون اتهامات اخیر علیه جمهوری اسلامی کم‌تر به آن اشاره می‌شود: دخالت سرویس اطلاعات رژیم صهیونیستی، موساد، در اتهام‌افکنی‌ها علیه تهران. اواخر سال گذشته میلادی (۲۰۱۸) گزارش‌هایی در رسانه‌های رژیم صهیونیستی منتشر شد که نشان می‌داد موساد اطلاعاتی را در اختیار مقامات دانمارکی گذاشته است تا به کمک آن‌ها عملیات‌های ادعایی توسط ایران را «افشا» کنند. اگرچه دست داشتن صهیونیست‌ها در این عملیات اتهام‌افکنی در ابتدا علنی نشد و صرفاً به نقل از یک «مقام ارشد» رژیم صهیونیستی در جمع محدودی از خبرنگاران مخابره شد  ، اما این خبر، برای مخفی ماندن نبود، بلکه دست‌کم به یک دلیل (که در ادامه خواهید خواند) باید مانند بمب در دنیا صدا می‌کرد. بنابراین پس از اطمینان از موفقیت‌آمیز بودن عملیات و بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، اوایل ماه نوامبر میلادی، رسماً اعلام کرد که این رژیم به نهادهای اطلاعاتی دانمارک اطلاعات داده است . دست داشتن رژیم صهیونیستی در ایجاد موج جدید تنش‌ها میان اروپا و ایران، ممکن است به تنهایی برای اثبات یا دست‌کم تقویت این سناریو کافی باشد، اما شواهد دیگری هم در این‌باره وجود دارد که نباید از آن‌ها غافل شد.
 
 
دیدار بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی با «آندرس ساموئلسن» وزیر خارجه دانمارک 
 
جنگ اطلاعاتی میان ایران و رژیم صهیونیستی طی ماه‌های اخیر بالا گرفته است. از یک طرف نتانیاهو هرچند وقت یک بار، یک نمایش تبلیغاتی به راه می‌اندازد و با عَلم کردن چند تصویر مدعی می‌شود که «اسناد» جدیدی درباره «ابعاد نظامی برنامه هسته‌ای ایران» به دست آورده است. در حالی که هر بار، مقامات دنیا (و حتی آمریکایی‌ها) به ادعاهای نتانیاهو می‌خندند، چند ماه پیش گزارش‌هایی منتشر شد که خبر از ضربه مهلک نهادهای اطلاعاتی ایران به رژیم صهیونیستی می‌داد: جاسوسی «گونن سگو» وزیر سابق انرژی رژیم صهیونیستی برای ایران  . جمهوری اسلامی چنان ضربه‌ای به رژیم صهیونیستی وارد کرده بود که نه تنها هیچ‌کس توان انکار آن را نداشت، بلکه خود مقامات این رژیم با دست‌گیری و متهم کردن سگو به دادن اطلاعات به ایران، عملاً کوس رسوایی خود را در دنیا زدند. اما دست‌گیری و اتهام این وزیر سابق کابینه رژیم صهیونیستی چه ارتباطی با اتهامات اخیر علیه ایران دارد؟ هم‌زمان با طرح اتهامات ضدایرانی در کشورهای اروپایی و در لابه‌لای موضع‌گیری‌ها و اعلام‌نظرها در این‌باره، خبری منتشر شد که بر خلاف نقش رژیم صهیونیستی در دادن اطلاعات به دانمارکی‌ها، باید تا جای ممکن بی‌سروصدا از سرِ صهیونیست‌ها می‌گذشت.
روز چهارشنبه، ۱۹ دی ۹۷ (یک روز پس از اعلام خبر تحریم ایران توسط اتحادیه اروپا) خبرگزاری‌ها از بسته شدن پرونده جاسوسی سگو برای ایران خبر دادند. این وزیر سابق صهیونیست که در بحبوحه تلاش‌های نهادهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی برای اتهام‌زنی به ایران دست‌گیر شده بود، با وزارت دادگستری این رژیم به توافق رسید تا به جاسوسی برای تهران اعتراف کند و در ازای این اعتراف، مجازاتش از حکم قطعی اعدام به ۱۱ سال حبس کاهش یابد  . هرچه باشد جاسوسی یک وزیر سابق برای دشمن شماره یک رژیم صهیونیستی، بدون شک سرویس اطلاعات این رژیم را بی‌آبرو کرده است. بنابراین آیا دور از انتظار است که موساد با دروغ‌پردازی و تطمیع کشورهایی مانند دانمارک و هلند سعی در کم‌رنگ‌تر کردن این شکست و انتقام گرفتن از وزارت اطلاعات ایران داشته باشد؟ و آیا تأکید افتخارآمیز وزیر خارجه دانمارک بر این‌که «تا پیش از این هیچ سرویس اطلاعاتی دیگری در فهرست تروریستی اتحادیه اروپا قرار نگرفته بود » نمی‌تواند شاهد دیگری بر صحت این سناریو باشد؟

 

«ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا- ۱۲ فروردین- در نشست خبری گفت که به رغم وجود اختلاف تاکتیکی بین واشنگتن با تل‌آویو درباره مذاکرات وین و برجام، آنها درباره مسئله برجام هیچ اختلاف استراتژیک با یکدیگر ندارند.

پرایس تصریح کرد: «از کسی مخفی نیست که ما با شرکای اسرائیلی خود اختلافات تاکتیکی داریم. خانواده‌ها، حتی نزدیک ترین اعضای خانواده گاهی اوقات اختلاف نظر و مشاجره دارند.»

مقام های دولت بایدن- دقیقا مشابه رویکرد دولت های ترامپ و اوباما- بارها تاکید کرده اند که در پرونده برجام کاملا با اسرائیل هماهنگ هستند. این مقام آمریکایی صراحتا اعلام کرده است که در موضوع ایران و به طور خاص در مسئله برجام، آمریکا و اسرائیل دارای هدف مشترک و تاکتیک های متفاوت هستند. یعنی استراتژی طرفین یکسان است و صرفا در بکارگیری نوع تاکتیک، با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

اعتراف مجدد مقام آمریکایی درباره همصدایی با اسرائیل در مسئله برجام، سندی دیگر بر رسوایی جریان غربگرا در داخل کشور است، چرا؟! به این دلیل که این طیف بارها با این ادعا که اسرائیل مخالف سفت و سخت برجام است، منتقدان برجام را به همصدایی با اسرائیل متهم کرده بودند.

این در حالی است که اسرائیل دقیقا همصدا با آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در پی تعمیم مدل برجام به دیگر مولفه های قدرت ایران از جمله توان موشکی و منطقه ای است. با اینحال اسرائیل با فریبکاری در این پرونده، نقش «پلیس بد» را ایفا می کند؛ یکروز با دلقک بازی های احمقانه نتانیاهو و روز دیگر با لاف زنی های مضحک نفتالی بنت.

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

نکته قابل توجه اینجاست که  رژیم صهیونیستی بارها از برجام دفاع کرده است. برای نمونه روزنامه صهیونیستی هاآرتص- اردیبهشت ۹۸- در مطلبی نوشت:«برجام قید و بند قابل اطمینانی برای کنترل ایران بود که رفته رفته دارد از بین می‌رود و این به‌معنای افزایش تهدید علیه امنیت اسرائیل است.»

در یک نمونه دیگر در تیرماه ۹۶ در دوسالگی برجام مقام ارشد سابق امنیتی رژیم صهیونیستی (کارمی گیلون رئیس‌اسبق شین‌بت) در فارن پالیسی نوشت:«برجام برای اسرائیل یک موهبت بود.»

باز هم در یک نمونه دیگر ژنرال «گادی آیزنکوت» فرمانده سابق ارتش رژیم اسرائیل- بهمن ۱۴۰۰- در مصاحبه با روزنامه صهیونیستی «معاریو» با انتقاد از اقدام دولت ترامپ به خروج یکجانبه از برجام، تاکید کرد که این اقدام باعث پیشرفت برنامه هسته ای ایران شده و هیچ دستاوردی برای اسرائیل نداشته است.

انستیتو واشنگتن نیز چندی پیش در یادداشتی با عنوان «چرا اسرائیل برای توافق هسته ای با ایران (به نوعی) دلتنگ است.» نوشته بود:«با توجه به پیشرفت های برنامه هسته ای ایران با وجود سیاست فشار حداکثری آمریکا، عده زیادی از مقامات اسرائیلی حال می گویند داشتن برجام بهتر از نداشتن آن بود ولی پیوستن مجدد آمریکا به آن کار دشواری خواهد بود.»

نشریه آمریکایی فارن پالیسی- اردیبهشت ۱۴۰۰- در مطلبی نوشته بود:«برجام در حال حاضر بهترین راه برای مقابله با ایران است و آمریکا برای به دست آوردن اهرم‌های فشارش در چارچوب این توافق، باید دوباره به عضویت آن درآید. البته مقامات سابق امنیتی رژیم صهیونیستی معتقدند بازگشت به توافق هسته‌ای و تحمیل مجدد محدودیت‌های آن علیه ایران کافی نیست، بلکه باید توافقی طولانی‌تر و محکم‌تر با ایران امضا شود که جلوی برنامه‌ی موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای تهران را نیز بگیرد.»

اعتراف مقام آمریکایی و رسوایی چندین باره «جریان غربگرا»/«پلیس خوب- پلیس بد» ترفند نخ نمای آمریکا و اسرائیل در برجام

این نشریه آمریکایی در ادامه نوشته بود:« ۳۰۰ مقام ارشد امنیتی سابق اسرائیل به دولت اسرائیل توصیه کرده که بهتر است از استراتژی دومرحله‌ای دولت بایدن (که مرحله‌ی اول آن روی احیای برجام متمرکز است، و مرحله‌ی دوم آن روی دستیابی به توافقی «طولانی‌تر و قوی‌تر») حمایت کند و در طراحی و اجرای هر دو مرحله همکاری نزدیکی با واشینگتن داشته باشید. این رویکرد دومرحله‌ای باید با بازگشتِ هم ایران و هم آمریکا به برجام آغاز شود.»

متاسفانه جریان غربگرا در داخل کشور که بخش قابل توجهی از آنان به طیف اصلاح طلب گرایش دارند، آگاهی بسیار اندکی نسبت به مسائل سیاست خارجی دارند. این طیف ادعا می کند که به زبان دیپلماسی مسلط است اما این ادعا هیچ نسبتی با واقعیت ندارد.

آمریکا در مواجهه با کشوری همچون ایران همواره سه گزینه را مدنظر داشته است؛ جنگ، تحریم، مذاکره. هدف این سه گزینه یکسان است و آن چیزی نیست جز خالی کردن دست ایران از مولفه های قدرت ساز و راهبردی.

در این میان مدت هاست که گزینه حمله نظامی علیه ایران از روی میز مقامات آمریکایی کنار رفته است. هنوز خاطره «پایگاه عین الاسد» و «پهپاد ترایتون» مقامات آمریکایی را عصبی و پریشان می کند.

از سوی دیگر گزینه تحریم علیه ایران نیز نتوانست به هدف اصلی خود برسد. دقت کنید که بنابر تاکید کارشناسان و صاحبنظران، تحریم ها نهایتا ۲۰ الی ۳۰ درصد در ایجاد مشکلات اقتصادی سالیان اخیر سهیم بوده است و ۷۰ الی ۸۰ درصد مشکللات ناشی از سوءمدیریت بوده است.

در سالهای اخیر مقامات ارشد آمریکایی همصدا با اندیشکده ها و رسانه های غربی بارها اعتراف کرده اند که تحریم های ضدایرانی به حداکثر میزان رسیده و دیگر حوزه ای باقی نمانده که تحریم نشده باشد.

در این میان تنها یک گزینه پیش روی مقامات آمریکایی وجود دارد و آن چیزی نیست جز مذاکره. بر همین اساس آمریکا در پی آن است تا نیاز شدید خود به مذاکره با ایران را در قالب فریبنده «امتیاز ویژه» به ایران بفروشد و با این ترفند، بر التماس برای مذاکره سرپوش بگذارد.

در حال حاضر دستان مقامات آمریکایی و اروپایی بیشتر از هر زمان دیگری در قبال ایران و مقاومتش در برابر کارزار شکست خورده تحریم، خالی است. از این رو به بهره‌گیری از تاکتیک‌هایی همچون تهدید به بی‌اثر شدن برجام برای فشار بر ایران در میز مذاکره و نیز ائتلاف‌سازی به منظور امتیازگیری بیشتر و انداختن توپ در زمین ایران روی آورده‌اند. اما خوشبختانه تیم مذاکره‌کننده دولت سیزدهم در این بزنگاه هوشمندانه عمل کرده است.

 

 

 

 

 

 
 
 

 

 

 

 

 

 




:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید