منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
لینک دوستان
سرور مجازی ایران" >سرور مجازی ایران

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان گپ دوستانه و آدرس rahjooyan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آخرین مطالب
دیگر موارد

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:







آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 626
:: کل نظرات : 11

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 10
:: باردید دیروز : 15
:: بازدید هفته : 1145
:: بازدید ماه : 2559
:: بازدید سال : 8787
:: بازدید کلی : 363917
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 7 تير 1402

 

در آخرین روز از بهار امسال یک خبر عجیب از شهر دورس نظر همه را به سوی خود جلب کرد، رسانه‌های آلبانی اعلام کردند که در اثر درگیری میان نیروهای پلیس و عناصر منافقین یکی از اعضای این گروهک تروریستی به هلاکت رسیده و نزدیک به ۱۰۰ نفر از ساکنین کمپ تیرانا معروف به اشرف ۳ زخمی شده‌اند.

پلیس آلبانی اعلام کرد که بر اساس حکم دادگاه آلبانی و به دلیل نقض توافقات صورت گرفته به لانه تروریستی فرقه رجوی حمله کرده است. ساعاتی پس از این ماجرا وزارت کشور آلبانی نیز یک بیانیه منتشر کرده و نوشت که پاک‌سازی مقر منافقین با تصمیم دادگاه صورت گرفته است در این بیانیه آمده بود که عملیات پلیس در راستای اجرای قانون ویژه پیگرد علیه فساد و جنایت سازمان یافته و همچنین تصمیم دادگاه ویژه مربوط به فساد و جنایت سازمان یافته انجام شده است. تصمیم دادگاه نتیجه اقدامات گروهک منافقین بوده که با تعهدات آنها در سال ۲۰۱۴ یعنی در زمان استقرار این گروه در آلبانی داده بودند در تعارض بوده است.

بر اساس گزارشات پلیس ضدتروریسم آلبانی بارها درخواست فراهم شدن امکان بازرسی از کمپ اشرف ۳ را ارائه کرده بود و برخی از این درخواست‌ها با تذکر و اخطار همراه بوده اما با این وجود منافقین به این درخواست‌ها مبنی بر حضور و بازرسی از این کمپ تن ندادند که نهایتا به دلیل نگرانی از انجام برخی عملیات خرابکارانه و تروریستی توسط این گروه در آلبانی، پلیس ضد تروریسم آلبانی وارد عمل شده است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

کلیک کلیک، بنگ بنگ در جنگ سایبری!

یکی از نکات قابل توجه در این عملیات ویژه و چند جانبه آن بود که پلیس آلبانی پس از ورود به کمپ تروریستی منافقین کلیه تجهیزات الکترونیکی و وسایل غیرمتعارفی از جمله تعدادی پهپاد، سرورهای هک و نفوذ رایاینه‌ای، تلفن‌های همراه ماهواره‌ای در کمپ اشرف ۳ را کشف و ضبط کرده است. این ابتکار عمل باعث شد از زمان اجرای عملیات پلیس ضد تروریسم آلبانی در کمپ اشرف ۳ بسیاری از حساب‌های کاربری منافقین در شبکه‌های اجتماعی به ویژه توییتر از کار افتاده و برخی حساب‌های مشهور که در آشوب‌های اخیر فعالیت بالایی داشتند یا از دسترس خارج شوند یا آنکه فعالیت‌های این اکانت‌ها به طرز قابل توجه‌ای کاهش یابد.

گروهک منافقین در طول ۵ سال اخیر سرمایه‌گذاری سنگینی در جنگ سایبری انجام داده و علاوه بر راه اندازی و پروموت برخی حساب‌های کاربری مشهور تعدادی از حساب‌های پر اینترکشن را نیز خریداری کند، در حال حاضر همگی این‌حساب‌ها از کار افتاده است.

به عنوان مثال برخی اکانت‌های شتاب دهنده در اغتشاشات پاییزی که نقش لیدری آشوب‌ها را برعهده داشتند و هر توییت آن‌ها ثانیه‌ای پس از انتشار بیش از ۵۰۰۰ هزار لایک می‌خورد حالا به زحمت ۱۰ بازدید می‌گیرند! عبدالله فولادوند و نعمت، دو نفر از مسئولان فنی این فرقه گفته‌اند که پلیس آلبانی سرور اصلی را که حاوی اطلاعات تمام مرتبطین داخل ایران بوده با خود برده‌اند.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 

عکس/ اکانتی که در جریان اغتشاشات از طرف منافقین حمایت می‌شد حالا کمتر از انگشتان دو دست لایک می‌گیرد!

ابراهیم خدابنده یکی از اعضای بریده و جدا شده از گروهک تروریستی منافقین درباره فعالیت‌های این سازمان مخوف و زیرزمینی نوشته است:

روشی که اکنون سازمان از آن استفاده می‌کند، بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی است. حدود یک سال و نیم پیش، یک‌هزار دستگاه رایانه برای سازمان از طریق یک شرکت آلبانیایی وارد آلبانی و به سازمان که سفارش‌دهنده بود، داده شد. عکس‌هایی هم که اخیراً منتشر شد، مؤید همین مطلب است. اعضای سازمان تلاش می‌کنند در شبکه‌های اجتماعی، پست‌های مریم رجوی را پربیننده کنند، در این راستا از ماشین‌های ترول برای ترند کردن مریم رجوی و سازمان استفاده می‌کنند. فعالیت‌های سازمان در شبکه اجتماعی اینستاگرام افزایش پیدا کرده چون توئیتر و فیس‌بوک محیط کنترل‌شده‌تری هستند. اینها اکانت‌های فیک زیادی می‌سازند و از آن‌ها استفاده می‌کنند.

هر یک از اعضای سازمان ممکن است بیش از ۱۰ حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی داشته باشند که تصاویر بیشتر آن حساب‌ها، دخترهای جوان و با نام‌های آذر، اکرم و... است. همچنین به‌طور گسترده با فالورهایشان ارتباط برقرار می‌کنند. ترفند جذب فالورهایشان این‌گونه است که مدام فالو می‌کنند و به تمامی فالورهای خود پیام می‌دهند تا اینکه بتوانند با یک فرد ارتباط برقرار کنند. پس از اینکه ارتباط برقرار شد، ارتباط‌گیری با آن فرد با همان اکانت به فرد دیگری در سازمان سپرده می‌شود.

این عضو قدیمی منافقین درباره دلایل علاقه این گروهک به جنگ سایبری به نکته مهمی اشاره کرده و هدف از این دست فعالیت‌ها را اثرگذاری اجتماعی خوانده و می‌گوید:

موضوع گفتگوی آنان با کاربران شبکه‌های اجتماعی، مشکلات آن فرد و جامعه است، به‌طور مثال با یک فرد بیکار به گفتگو می‌نشینند و در نهایت او را به این نتیجه می‌رسانند که "دلیل بیکاری تو، جمهوری اسلامی ایران است و اگر این نظام حاکم نبود، تو اکنون شغل خوبی داشتی".تصویری که از گورخوابی برخی از مستمندان منتشر شد، به‌قدری توسط اکانت‌های سازمان بازنشر داده شد که دختر من که در انگلیس است، فکر می‌کرد نیمی از مردم تهران گورخواب هستند!

همچنین کنار آن تصویر نوشته شده بود «اگر جمهوری اسلامی نبود، اکنون این گورخواب در کاخ خوابیده بود «تلاش اعضای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) در شبکه‌های اجتماعی این است که کاربران را به مرحله نفرت از نظام برسانند تا آن افراد در شرایطی که به‌وجود می‌آید، عملیات‌های ایذایی انجام بدهند، اموال عمومی را آتش بزنند و شیشه‌های بانک‌ها و مغازه‌ها را بشکنند.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

هشتگ‌های غیرفعال در جنگ غیر نرمال اینترنتی

تا پیش از ورود هدایت‌شده پلیس آلبانی به کمپ منافقین بیش از ۱۵۰۰ نفر نیروی آموزش‌دیده، شبانه‌روز به‌صورت شیفتی، مشغول تولید محتوای حرفه‌ای علیه مفاهیمی مانند اسلام، حجاب، بزرگنمایی مفاسد اقتصادی، خرافه‌نمایی مقدسات مذهبی، نفرت‌پراکنی و تولیدات محصولات مسنهجن در اینترنت به ویژه شبکه‌های اجتماعی بودند اما در حال حاضر مطابق بررسی آمار و ارقام توییت های منتشر شده و همچنین تعداد منابع به کار گرفته شده در استفاده از هشتگ‌های منتسب به سازمان منافقین، نشان میدهد برخی هشتگ ها در تاریخ حمله منافقین غیرفعال شدند.

سال ۱۳۹۸ نشریه آمریکایی مادرجونز فاش کرده که همزمان با تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران و لحن خصمانه و تهدیدآمیز آمریکایی‌ها علیه ایران، شبکه‌ای از کاربران ‌در توییتر فعال شده که پیام‌های ضد ایرانی مشابهی را منتشر می‌کنند. این شبکه شامل بیش از ۴۰۰ حساب کاربری در توییتر است که از ‌حساب‌های کاربری واقعی، ربات و سایبورگ (حساب‌های نرم‌افزاری) تشکیل شده‌اند. ‌این حساب‌ها در پیام‌های خود از سیاست تغییر نظام ‌ایران حمایت می‌کنند.

مطالعات انجام‌شده توسط یک پژوهشگر ‌مستقل اینترنتی به نام 'جف گلبرگ' نشان می‌دهد شبکه‌ای شامل ۳۵۰ حساب کاربری ‌بیش از ۵میلیون توییت برای تقریباً ۵۰۰هزار دنبال‌کننده (فالوور) خود ‌پست کرده‌اند. این حساب‌ها محتوای کاملاً یکسانی را منتشر می‌کنند و با کاربران یکسانی تعامل ‌دارند و به‌طور ‌میانگین ۱۰۰ بار در روز توییت کرده بودند.

«گلبرگ» که بنیان‌گذار یک پروژه تحقیقاتی در ارتباط با ‌رسانه‌های اجتماعی است، می‌گوید که علاقه‌ای به مسائل سیاسی ایران ندارد و به طور تصادفی در زمان انجام ‌تحقیقات خود این حساب‌های کاربری را کشف کرده است. ‌بن دکر پژوهشگر رسانه‌ای نیز ۷۵ حساب ‌کاربری را کشف کرده که پیام‌های ضد نظام ایران را در توییتر منتشر می‌کنند. دکر معتقد است که این حساب‌ها واقعی نیستند یا توسط نرم‌افزار تقویت می‌شوند زیرا پست‌های خود ‌را در تمام روزهای هفته مطابق با یک جدول زمانی مشخص ارسال می‌کنند. به عنوان مثال، پنج حساب مهم در این شبکه در ‌طول چند سال گذشته صدها هزار پست را توییت کرده‌اند. وی معتقد است محتوای منتشرشده توسط این اکانت‌ها منعکس‌کننده مواضع سازمان ‌مجاهدین خلق و همچنین شاخه سیاسی بین‌المللی آن یعنی شورای ملی ‌مقاومت ایران است. هر دو ارگان، خواستار تغییر نظام ایران ‌هستند و روابط نزدیکی با مقامات دولت ترامپ دارند.

پس از حمله پلیس آلبانی به کمپ منافقین بررسی آماری فعالیت‌های سایبری این فرقه تروریستی نتایج جالب توجهی دارد:

بر این اساس تعداد توییت‌های منتشر شده که حاوی هشتگ‌های پروموت شده توسط لشگر سایبری منافقین هستند، نشان می‌دهد که از روز سی ام خرداد، پس از حمله پلیس آلبانی به پادگان اشرف ۳، به شدت افت کرده است. این روند نزولی تا یکم تیر ماه ادامه داشته و بعد از آن با شیب ملایمی رو به رشد حرکت کرده است هرچند که با شرایط پیش از حمله به اشرف، فاصله بسیار زیادی دارد.

 

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

از طرف دیگر تعداد سکوهای استفاده کننده از هشتگ‌های فوق نیز متاثر از حادثه رخ داده افت فاحشی را تجربه کرده است. می توان به این نکته اشاره کرد که با توجه به جامعه آماری مد نظر سکوهای از دست رفته هنوز به میزان قابل توجهی احیا نشده‌اند، اما حجم فعالیت سکوهای موجود افزایش یافته است تا بدین وسیله بخشی از افت فاحش فعالیت مجازی منافقین احیا و جبران شود.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

از طرفی دیگر برای بررسی این ادعاها، میانگین کامنت تعدادی از رسانه‌های اینستاگرامی در روز ۳۰ خرداد (روز حمله به مقر سازمان) و بازه ۲۰ تا ۳۰ خرداد با یکدیگر مقایسه شده است. بر اساس یافته‌های به‌دست آمده، میانگین کامنت صفحه ایران‌اینترنشنال در روز ۳۰ خرداد، با کاهش ۴۳ درصدی نسبت به ۱۰ روز قبل از آن مواجه شده است و کامنت‌های بی‌بی‌سی فارسی نیز ۳۱ درصد کاهش داشته است. این در حالی است که میانگین کامنت‌ها تقریبا تفاوتی با قبل نداشته است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

نکته جالب توجه آنکه علاوه بر هشتگ‌ها، اکانت‌های منافق نیز پس از حمله غیرفعال شدند. این اکانت ها که به عنوان «لشگر سایبری» منافقین شناخته میشوند، پس از درگیری در پادگان اشرف و ضبط تجهیزات، ناپدید شدند. موضوعی که تولسط کاربران فضای مجازی نیز احساس شده و مدعی شدند که پس از حمله، میزان فحاشی، نفرت پراکنی و ناامیدی در شبکه های اجتماعی کاهش یافته است.

غیرفعال شدن اکانت ها به سه وضعیت، صورت گرفته است:

* برخی اکانت‌ها در ساعات حمله غیرفعال شده و پس از چند ساعت دوباره فعلایت خود را از سر گرفتند.

* برخی اکانت‌ها در ساعات حمله غیرفعال شده و پس از چند روز دوباره فعلایت خود را از سر گرفتند

* برخی اکانت‌ها در ساعات حمله غیرفعال شده و این وضعیت فقط در پلتفرم توئیتر بوده و افراد مذکور پس از چند روز در تلگرام و اینستاگرام، دوباره فعالیت خود را از سر گرفتند.

مطالب فوق در رصد صفحات برخی چهره های سرشناس ضدانقلاب نیز به خوبی مشهود است. طبق بررسی‌ها، پس از حمله پلیس آلبانی به مقر اشرف، تعداد لایک‌ها، ریتوئیت‌ها و به طور کلی بازتاب و حمایت از محتواهای منتشر شده توسط چهره های ضد انقلاب، به شدت کاهش یافتند.

لازم به ذکر است که حمله پلیس آبانی در ظهر ۲۰ ژوئن رخ داده و برای برای در فضای مجازی باید بین ۱۹ تا ۲۱ ژوئن، از یک روز پیش از جمله تا فردای آن بررسی شود.

با مقایسه دو توئیت سرکرده فرقه منافقین مریم رجوی در تاریخ ۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد) پیش از حمله و ۲۱ ژوئن، فردای آن، مشخص میشود که تعداد لایک ها و ریتوئیت ها بشدت کاهش پیدا کردند.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

عکس/ کاهش لایک و ریتوییت اکانت سرکرده منافقین

عجیب‌تر آنکه با برسی اکانت چهره‌های دیگر که وابستگی خود را به منافقین ابراز نکردند، مشخص میشود که آن ها نیز توسط سایبری های اشرف، هدایت و وایرال می شوند. در این بین چهره هایی همچون مهدی یراحی نیز وجود دارد که پس از درگیری در اشرف، با کاهش شدید لایک و ریتوئیت مواجه شده است. یراحی در جریان اغتشاشات، قطعه آهنگ‌هایی تولید و منتشر کرده که در تمامی فراخوان‌های ضد انقلاب مورد استفاده قرار گرفته است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

عکس/ لیدرهای اغتشاشات با افت شدید در شبکه‌های اجتماعی روبرو هستند

علاوه بر این برخی اکانت ها از روز حمله به بعد، فعالیتشان متوقف شده است. برخی از آن ها هنوز فعالیت را از سر نگرفته و برخی پس از این که در شبکه های اجتماعی مورد توجه قرار گرفتند، روز های بعد شروع به فعالیت گرفتند. تعدادی از اکانت ها نیز توئیترشان متوقف شده (به طور غیرعادی) متوقف شده و در دیگر پلتفرم ها فعالیت می کنند، این ماجرا احتمالا مرتبط به سروری‌هایی است که در حال حاضر در اختیار منافقین قرار ندارد.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

عکس/ اکانت‌های فروخته شده به منافقین در حال حاضر غیر فعال شده است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

عکس/ این اکانت یک هفته پس از این ماجرا اکانت خود را حذف کرد

جوانان محلات در اغتشاشات حالا کجا هستند؟

یکی از مهمترین فعالیت‌های منافقین در طول اغتشاشات پاییزی در سال گذشته استفاده از چند اکانت جعلی با عنوان «کمیته‌های جوانان محلات» بود که نقش صادرکننده فراخوان را برعهده داست. این اکانت‌های سایبری در شهرهای مختلف در امتداد استراتژی «کانون‌های شورشی» این سازمان تروریستی قرارداشته و در شبکه‌های مجازی و نیز رسانه‌های فارسی‌زبان ازجمله شبکه تروریستی اینترنشنال تبلیغ و به‌روزرسانی می‌شد، در حال حاضر این سکوهای تولید آشوب از کار افتاده و برخی رابطین و ادمین‌های آن که مرتبط یا منافقین بودند نیز توسط نهادهای امنیتی دستگیر شده‌اند، این افراد در اعترافات خود بیان کرده‌اند که توسط سرپل‌های منافقین این صفحات را راه‌اندازی کرده بودند. پس از ضربه سی خرداد به کمپ اشرف ۳ کلیه خطوط هماهنگی داخلی و خارجی قطع شده است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

عکس/ مهدیار آقاجانی در پاریس و از گردانندگان صفحات منافقین

 

اواخر زمستان سال ۱۳۹۹ دولت آمریکا اعلام کرد که یکی از مهم‌ترین پروژه‌های تبلیغاتی علیه ایران را متوقف خواهد کرد، در آن زمان وزارت خارجه آمریکا با انتشار یک بیانیه کوتاه‌ نوشت که بودجه مالی طرح ایران دیس اینفو را قطع کرده است. حذف این بودجه بزرگ مالی برای اپوزیسیون خارج از کشور و عناصر ضدانقلاب یک شوک بزرگ محسوب می‌شد، زیرا حذف کمک مالی از سوی آمریکایی‌ها باعث می‌شد برخی مؤسسات ضد ایرانی که به‌صورت شبانه‌روزی به بمباران روانی مردم دست می‌زدند دکان‌های خود را تعطیل کرده و بیکار گردند.

یک ماه پس از تعطیل شدن این پروژه تبلیغاتی، وب‌سایت اینترسپت (Intercept) جزئیات خاتمه این پروژه را منتشر کرد. در این گزارش آمده بود که دیس‌اینفو در زمره عملیات‌های گروه توانا با بودجه ده میلیون دلاری در ده سال اخیر بوده است. همچنین در این گزارش آمده بود که بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها (FDD)، اندیشکده‌ای که حمله نظامی به ایران را ترویج و تشویق می‌کند؛ بانی این پروژه بوده است.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

اما چه چیزی باعث شد که این کارزار تبلیغاتی تعطیل شود؟ اینترسپت نوشته بود که این پروژه که به‌صورت مشخص بودجه آن از مالیات آمریکایی‌ها هزینه می‌شود، بر آزار و اذیت آنلاین منتقدان سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه تمرکز داشت. دو نفر از نمایندگان کنگره آمریکا که در جلسه توجیهی کنگره با مرکز تعامل جهانی، بازوی مشترک وزارت دفاع و کنگره آمریکا برای مقابله با پروپاگاندا و عملیات روانی حضور داشتند، تأیید کردند سعید قاسمی نژاد، مشاور ارشد اندیشکده اف. دی. دی و پیمانکار پروژه ایران دیس‌اینفو بوده و آن را به موسسه توانا واگذار کرده بود. عوامل موسسه توانا نیز این پروژه را به سوی مقاصد ترامپ منحرف کرده بودند.

 پشت پرده غیرفعال شدن شبکه سایبری منافقین/ آغاز تسویه حساب‌های تشکیلاتی در اشرف ۳/ ادمین‌های صفحات جوانان محلات این روزها کجا هستند؟ +عکس و فیلم

به نظر می‌رسد که پس از پایان اغتشاشات اخیر لشگر سایبری منافقین نیز به همان سرنوشتی دچار شده است که پیش از این بر سر پروژه ایران دیس اینفو آمده است، کشورهای غربی از منافقین به عنوان یک دستمال کاغذی استفاده کرده و حالا پس از شکست آشوب‌ها در چند محله این گروهک فرتوت را به زباله‌دان فرستاده‌اند.

در طول اغتشاشات پاییزی پروژه جنگ سایبری آنچنان برای دشمن با اهمیت بود که سازمان سیا از آن به نام «خانه مخفی» یاد می‌کرد که این خانه تیمی و مخفی‌شده درواقع استعاره از نفوذ عناصر ادراکی بود که توسط صدها هزار اکانت و شبکه هدایت‌شده بر تغییرات نسلی اثر داشت. اما حالا این پروژه شکست خورده در وضعیتی قرار گرفته است که از کمپ اشرف ۳ خبر از حذف فیزیکی و تسویه‌حساب‌های درون تشکیلاتی می‌رسد، خبر رسیده که جنازه فهیمه آذرانی، از مهره‌های این فرقه تروریستی، بیرون از پادگان اشرف و در خیابان‌های آلبانی پیدا شده است.

این گروهک مدعی شده که فهیمه آذرانی به دلیل بیماری مرده است، اما برخی اخبار حکایت از این دارد که در هنگامه حمله پلیس آلبانی به پادگان گروهک رجوی، برخی اعضا از فرصت استفاده و فرار کرده‌اند. یکی از آن‌ها فهیمه آذرانی بوده است که دیگر حاضر نبوده نقش سرباز سایبری را برای فرقه رجوی بازی کند، با توجه به تجربه متعدد این گروهک در تسویه درون گروهی و حذف نیروهای خود پس از نافرمانی، برخی معتقدند که آذرانی را خود گروهک کشته است، انتشار خبر مرگ فهمیه آذرانی عضو ارشد و تشکیلاتی منافقین مقدمه تیرهای غیبی است که بر چشم دشمن خواهد خورد!

 

جنایت کاران در سراشیبی سقوط


تبهکاران در سراشیبی سقوط دائمی

فهرستی از اقدامات جنایت‌بار و خونین فرقه رجوی اشاره کرده و نوشته است:

گروهک نفاق در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام‌ جنگ مسلحانه کرد و دست به اغتشاش‌های خونین و اقدامات تروریستی زد و ده‌ها نفر از نقش ‌آفرینان نهضت امام خمینی (ره) و افراد زیادی از مردم کوچه و بازار را به جرم دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی، در سراسر کشور به شهادت رساند که فهرست زیر، تنها بخشی از مهم‌ترین جنایت‌های این گروهک است:

۱. در ۷ تیر ۱۳۶۰ با بمب‌گذاری در حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله سید محمدحسین بهشتی معمار نظام نوین قضایی و رئیس قوه قضائیه و ۷۲ یار امام خمینی (ره) را به شهادت رساند

۲. در ۸ تیر ۱۳۶۰ محمد کچویی رئیس زندان اوین را ترور کرد

۳. در ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ دکتر سید حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را شهید کرد

۴. در ۸ شهریور ۱۳۶۰ با بمب‌گذاری در دفتر نخست وزیری، محمدعلی رجایی رئیس جمهور و حجت‌الاسلام والمسلمین محمد جواد باهنر نخست وزیر کشورمان را به شهادت رساند

۵. در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ آیت‌الله علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی را ترور کرد

۶. در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ آیت‌الله سید اسدالله مدنی امام جمعه تبریز را شهید کرد

۷. در ۷ مهر ۱۳۶۰ حجت‌الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد از اعاظم روحانیت مشهد را ترور کرد

۸. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب امام جمعه شیراز را شهید کرد

۹. گروهک نفاق در سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ بر اساس آمارهای رسمی موجود بیش از ۱۷ هزار نفر را در کوچه و خیابان در اقصی نقاط کشور شهید کرد

۱۰. در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ آیت‌الله محمد صدوقی امام جمعه یزد را ترور کرد

۱۱. گروهک نفاق در ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ در خیابان خیام تهران، یک اتوبوس ۲ طبقه را به آتش کشید که در این جنایت ده‌ها نفر شهید و مجروح شدند

۱۲. در ۲۳ مهر ۱۳۶۱ آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه را شهید کرد

۱۳. در دی ۱۳۶۱ به چهار پاسگاه مرزی در کردستان حمله کرده و ۱۵۰ پاسدار را ترور کرد

۱۴. گروهک نفاق، در بازه زمانی ۷ خرداد تا ۲۶ اسفند ۱۳۶۱، ۶۴۷ نفر را ترور کرد و به شهادت رساند

۱۵. این گروهک، همچنین در بازه زمانی ۱۱ فروردین تا پایان سال ۱۳۶۲ مسئولیت ترور ۴۵۸۳ زن و مرد ایرانی را بر عهده گرفت

۱۶. در روز عاشورای سال ۱۳۷۳ (۳۰ خرداد) با بمب‌گذاری در جوار ضریح امام رضا (ع)، تعداد ۲۶ زائر را در حرم امن رضوی به شهادت رساند و ۳۰۰ نفر را نیز مجروح کرد

۱۷. در اول شهریور ۱۳۷۷ سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران را ترور کرد

۱۸. در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ امیر سپهبد علی صیاد شیرازی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را شهید کرد

۱۹. در فتنه سال ۱۳۸۸ گروهک نفاق نقش پررنگی داشت و دست به جنایت‌های آشکاری در روز عاشورای حسینی زد

۲۰. در دی ۱۳۸۸، آذر ۱۳۸۹ و مرداد ۱۳۹۰،سه دانشمند هسته‌ای کشورمان (مسعود علی‌محمدی، مجید شهریاری و داریوش رضایی‌نژاد) را ترور کرد

۲۱. در ۲۱ دی ۱۳۹۰ مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز را به شهادت رساند

۲۲. در فتنه ۱۴۰۱ نیز این گروهک از راه جذب حمایت خارجی و با فعال کردن ایادی داخلی خود به مبارزه علیه ملت ایران پرداخت.

پس از فاجعـه هفتم تیر ۱۳۶۰، مسعود رجوی سرکرده گروهک نفاق بـه همراه ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور معزول به فرانسه گریخت و دور جدیدی از فعالیت‌های ضد انسانی منافقین آغاز شد.

الف) رجوی با حمایت بنی‌صدر در فرانسه شورای ملی مقاومت را تشکیل داد و در خارج از کشور علیه جمهوری اسلامی ایران به فعالیت پرداخت.

ب) در سال ۱۳۶۵ دولت فرانسه با فشار سیاسی کشورمان گروهک نفاق را از این کشور اخراج کرد ‌

ج) رجوی طی معامله‌ای با صدام، پایگاه اصلی نفاق را به پادگان اشرف در استان دیاله عراق منتقل کرد و در کنار رژیم بعث به جنگ با ملت ایران پرداخت که این همراهی‌ها و همکاری‌ها به نتایج ذیل منتج شد:

۱. گروهک نفاق تا پایان سال ۱۳۶۶ برای خوش‌خدمتی به رژیم صدام ۹۹ عملیات را انجام‌ داد که در آن عملیات‌ها ۹۳۰۰ نفر شهید و ۸۶۰ نفر ایرانی اسیر شدند

۲. عوامل رجوی در تمام دورانی که در پادگان اشرف مستقر بودند، اقدامات تروریستی زیادی را در داخل کشورمان انجام دادند

۳. منافقین تا پایان جنگ ایران و عراق به‌ عنوان مزدور و جاسوس حزب بعث امکانات خود را در اختیار ارتش صدام گذاشتند

۴. این گروهک در ۸ فروردین ۱۳۶۷ با عملیات «آفتاب» به فکه حمله کرد و تعدادی از مردم و نیروهای نظامی را به شهادت رساند

۵. منافقین در ۲۸ خرداد ۱۳۶۷ با عملیات «چلچراغ» به پشتیبانی ارتش عراق پرداخت و شهر مهران را تصرف کرد

۶. در ۳ مرداد ۱۳۶۷ و بعد از پذیرش قطعنامه از سوی ایران، گروهک نفاق با عملیات «فروغ جاویدان» و انواع و اقسام جنایت‌ها، تصرف تهران را در سر می‌پروراند که با عملیات «مرصاد» ناکام ماند و با به جا گذاشتن بیش از ۲ هزار کشته، و انهدام ۴۳۸ تانک و نفربر و ۱۲۰۰ قبضه سلاح، به داخل خاک عراق فرار کرد

۷. آمار جنایات منافقین در سال ۱۳۶۷ تقریباً با جنایت‌های این گروهک در سال ۱۳۶۰ برابری می‌کند؛ این گروهک در سال ۱۳۶۷، ۱۵۰۳ نفر از ملت ایران را شهید کرد که ۹۰۷ نفر از آنان نظامی، ۱۵۶ نفر دانشجو و دانش‌آموز، ۱۵۹ نفر کارگر، ۴۵ نفر کارمند و ۲۰ نفر زن و کودک بودند!

۸. پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران و پایان یافتن جنگ ایران و عراق فشارها برای اخراج گروهک نفاق از عراق آغاز شد

۹. آخرین گروه از جمعیت ۳۲۰۰ نفری منافقین در ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ از پادگان اشرف خارج شدند و دقیقاً یک سال پس از آن و به‌دنبال حمله به پادگان اشرف، این اردوگاه به‌طور کامل تخلیه شد و منافقین به قرارگاه آمریکایی لیبرتی رفتند

۱۰. در سال ۲۰۱۴ منافقین قرارگاه لیبرتی را از دست دادند و دولت آلبانی در کمپ موسوم به «تیرانا» به آنان پناه داد

۱۱. از آن پس گروهک نفاق حرکت‌های ضد ایرانی خود را در آلبانی و فرانسه و با حمایت علنی ایالات متحده آمریکا انجام‌ می‌داد

۱۲. با افول قدرت آمریکا در دنیا، و گسترش قدرت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و جهان، گروهک نفاق نیز به سراشیبی سقوط منتقل شد:

الف) در روز سه‌شنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ همزمان با سالگرد شورش مسلحانه گروهک نفاق، پلیس آلبانی براساس حکم دادگاه عالی مبارزه با تروریسم، با حمله به کمپ ۳ و ۴ اشرف، اقدامات تروریستی و سایبری آنها را کشف کرد

ب) دولت فرانسه نیز بعد از گذشت بیش از یک دهه میزبانی، با گردهمایی سالانه گروهک تروریستی نفاق که از سال ۲۰۰۸ در این کشور انجام می‌شد، مخالفت کرد

ج) وزارت کشور آلبانی هم به تنش‌ها و درگیری‌های رخ داده در کمپ اشرف در منطقه «مانز» واکنش نشان داد و گفت که این عملیات در راستای اجرای قانون ویژه پیگرد علیه فساد و جنایت سازمان یافته انجام شده است

د) وزارت کشور آلبانی در بیانیه‌ای تأکید کرد «سازمان مجاهدین خلق به تعهدات خود عمل نکرده و توافقاتش را نقض کرده است».

ه) پلیس آلبانی نیز اعلام کرد حدود ۱۰۰۰ نفر از ساکنان این کمپ در محوطه آن علیه آلبانی تظاهرات کردند

و) پلیس آلبانی با همین بهانه ۷۰ نفر از اعضای گروهک نفاق را بازداشت کرد

ز) البته روشن است که این برخوردها به علت بی‌خاصیت شدن راهبردهای منافقین شکل پذیرفته و قدرت سیاسی کشورمان، راه را برای استمرار حمایت از گروهک نفاق بسته است.

ح) اتفاقات اخیر، آغاز یک زندگی ذلالت‌بار برای منافقینی است که بیش از ۴۰ سال دست به کشتار وحشیانه ملت عزیز ایران زده‌اند

ط) اینجا نقطه پایان حیات ظلم‌ کنندگان به مردم مظلوم‌ و مقتدر ایران اسلامی است

ی) گروهک نفاقی که بنا داشت در ۶ تیر ۱۳۶۰ با ترور امام خامنه‌ای راه عروج نظام دینی را مسدود کند، امروز در دامی گرفتار شده، که با درایت و مدیریت رهبر حکیم انقلاب اسلامی، رهایی از آن دام برایش ممکن نیست.


:: بازدید از این مطلب : 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 6 تير 1402

 

یکی از فعالان توئیتری با انتشار تصویری در صفحه خود نوشت:

میدان مولوی تهران! این پیرمرد تهیدست، در میانه کار و تلاش، نه نماز را فراموش کرده و نه ناشکر خداست. در وسایل او عکس آیت الله خامنه‌ای و پرچم ایران هم مشاهده میشود. چرا غارتگران سفره انقلاب همگی به رهبری و نظام لگد میزنند و خدا را هم فراموش کرده اند؟ چرا فقرا شکرگزار هستند؟

علت ناشکری و ناسپاسی و خیانت مسئولینی که دهها سال بر سفره انقلاب چمبره زده اند و خورده اند، همان حرامخوری ها است که وجودشان را آلوده کرده و دیگر نه خدا را میشناسند و نه انسانیت و نه پایبند به انقلابی هستند که آنها را به این نقطه رساند. ننگ بر شما حرامخواران و بی وجدان.

وقتی نان حرام نخورده باشید، هم شکرگزار خدا خواهید بود و هم قدردان رهبری و مدافعان وطن... از قاسم سلیمانی تا تک تک شهیدان امنیت.

وقتی نان حرام نخورده باشید


:: بازدید از این مطلب : 258
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 5 تير 1402

 

واشنگتن‌پست و نیویورک‌تایمز می‌گویند «مقامات آمریکایی، از تصمیم یوگنی پریگوژین، فرمانده گروه واگنر برای شورش مطلع بوده‌اند». مارگاریتا سیمونیان، سردبیر راشا تودی و رئیس‌ تلویزیون دولتی روسیه هم گفته است: «شکی نیست که شورش اخیر گروه واگنر علیه کرملین، توسط سرویس‌های مخفی آمریکا، انگلیس و شاید 
یکی از کشورهای خاورمیانه سازماندهی شده بود».
آیا پریگوژین از سوی سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس فریب داده شده بود، اما از ادامه بازی منصرف شد؟ یا این که با غرب هماهنگ نبود، اما حرکت بدی را شروع کرد که بازی در زمین غرب و خیانت به کشورش در بحبوحه جنگ محسوب می‌شد؟ وزیر خارجه آمریکا دیروز گفت «آشوب ایجاد شده به‌ دست واگنر که چالشی بی‌سابقه را برای پوتین رقم زد، ممکن است هنوز تمام نشده باشد و هفته‌ها یا ماه‌ها ادامه یابد». آیا این فقط یک احتمال است، یا خبر از آرزو و نقشه شکست خورده دولت آمریکا می‌دهد؟!
هر چه بود، رئیس ‌واگنر پس از چند ساعت جوگیری و معرکه‌گیری، کوتاه آمد و غائله‌ای را که می‌توانست خسارت راهبردی برای کشورش به همراه داشته باشد، به پایان برد. این را مقایسه کنید با برخی مشابه‌های ایرانی که یا رسما به خدمت سیا و موساد و MI6 درآمدند؛ و یا رفتار‌شان خیانت به کشور و کمک به دشمنان بود، اما پس از تجربه اولین ناکامی‌ها، سر عقل نیامدند و خیانت‌های بعدی را هم مرتکب شدند. اولین آنها، سازمان منافقین است که ادعای انقلابیگری و مبارزه برای خلق را داشت و لاف مبارزه با امپریالیسم می‌زد، اما سرکرده آن مسعود رجوی، از زمان زندان در قبل از انقلاب، به خدمت ساواک شاه در آمده و از مرگ نجات یافته بود. رجوی و اطرافیانش، برای ارضای جاه‌طلبی و گرفتن پول و خدمات، به هیچ سفارش خارجی برای جنایت و خیانت علیه مردم خود، نه نگفتند: جاسوسی، آدم‌کشی و ترور، خرابکاری، آشوب‌افکنی و حتی حمله به خاک خود، به نیابت از صدام. نکبتی که اعضای این گروهک جنایتکار و وطن فروش، اخیرا در اردوگاه آلبانی متحمل شدند، از حوادث عبرت‌آموز تاریخ معاصر است.
دومین گروهی که مانند منافقین، روی امثال گروه  واگنر را سفید کردند، طیف منافقین جدیدی هستند که از متن جمهوری اسلامی بیرون آمدند، اما بر اساس پروژه یا از سر جاه طلبی و لجاجت و کینه و حسادت و انواع رذایل اخلاقی دیگر، پذیرفتند در زمین دشمنان تاریخی ایران نقش‌آفرینی کنند. مجنون‌های واگنری، در کمتر از ۲۴ ساعت سر عقل آمدند و از موضع خودزنی بلاهت‌آمیز عقب نشستند؛ اما ما در ایران، بدتر از واگنر‌ها را سراغ داریم
که با دروغ تقلب، انتخابات سال ۱۳۸۸ را به آشوب کشاندند و هشت ماه تمام، در حالی که یقین کرده بودند پشت‌شان را خالی کرده‌اند، رفتار‌های دشمن شادکن علیه ملت ایران را شدت بخشیدند.
پریگوژین، حداکثر رئیس‌ یک گروه پیمانکار نظامی است، 
اما ما در کشور خود سیاستمدارانی مثل موسوی و خاتمی را سراغ داریم که حماسه مشارکت ۴۰ میلیونی (۸۵ درصدی) مردم ایران را با یک دروغ محض درباره تقلب، تبدیل به تهدید امنیت ملی کردند و نمایندگان آنها در دیدار مقامات آمریکایی، برای انتقام از شکست در مقابل ملت ایران در کف خیابان، گرای «تحریم‌های فلج‌کننده» را به تیم اوباما و هیلاری کلینتون دادند.
لس آنجلس تایمز، ۲۸ مهر ۱۳۸۸ از زبان جان ‌‌هانا مقام آمریکایی نوشت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدید‌تر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را می‌‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک‌ وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که 
رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هسته‌ای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
ما واگنر‌های ایرانی را سراغ داریم که قبل و بعد از برجام، به آمریکایی‌ها پیغام دادند از تحریم‌ها دست نکشد، شاید که ملت ایران به ستوه آمدند و شورش کردند! واگنرهایی را می‌شناسیم که همین پاییز پارسال، به جای ایستادن کنار کشور و ملت خود، کنار ‌اشرار تروریست و گروهک‌های تجزیه‌طلب ایستادند و تا جایی که می‌توانستند، کشور را طبق نقشه سیا و موساد و MI6، در کام ناامنی و التهاب اقتصادی حاصل از آن بُردند.
برای ملت ما پدیده خیانت، چیز عجیبی نیست. ما خیانت کشمیری و کلاهی در دفتر نخست‌وزیر و حزب جمهوری اسلامی را تجربه کرده‌ایم؛ همان‌گونه که استخدام مستقیم و غیر مستقیم رئیس‌جمهور بنی‌صدر، ناخدا افضلی، تیمسار مدنی و بعدها برخی مدیران را دیده‌ایم که در بحبوحه تهاجم سنگین آمریکا و اروپا، به جای دفاع از کشور، سر توپخانه را به سمت جبهه داخلی گرفتند و از کف خیابان تا کریدور‌های سیاسی (در دولت و مجلس و رسانه‌ها)، مهندسی بلوا کردند.
ما تجارب بسیاری را در مواجهه با خائنان به کشور،
 از سر گذرانده‌ایم و از بسیاری از کشورها در این زمینه آبدیده‌تر هستیم. سران نفاق قدیم و منافقین جدید، آبروی هر چه واگنر و پریگوژین در دنیا هست را پیشاپیش خریده‌اند! اینان همان کسانی هستند که روز شنبه، هنگامی که از خیانت سرکرده گروه واگنر به کشور خود با خبر شدند، عنان از کف دادند و با ذوق زدگی آمیخته با توهم نوشتند واگنر تا چند ساعت دیگر مسکو را فتح می‌کند و این ایران است که باید جام زهر را در مقابل آمریکا سر بکشد! در میان‌شان، مشاور ارشد دولت سابق و روزنامه‌نگار ارشد هم بود.
نابغه‌ها و اَبَر استراتژیست‌ها (!!) با این پیشگویی هیجان‌زده، روی سیاه سرکرده سازمان منافقین را سفید کردند که مرداد ۱۳۶۷ و در نشست توجیهی فرماندهان سازمان برای حمله به ایران، هدف عملیات «فروغ جاویدان» را «تصرف ۴۸ ساعته تهران» عنوان کرده و گفته بود: «فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند»! نتیجه این مزدوری بلاهت‌آمیز، گسیل 
۱۵ هزار تروریست از مسیر «چهارزبر- کرمانشاه- همدان- سه راهی بوئین‌زهرا- کرج و میدان آزادی» برای فتح دو روزه تهران بود؛ اما آنها در همان تنگه چهارزبر (مرصاد) گرفتار شدند و حدود ۲۰۰۰ نفر تلفات دادند. در برخی گزارش‌ها، آمار تلفات تا چهار هزار نفر هم عنوان شده است.
تاریخ ایران، پر از خیانت پریگوژین‌هایی مثل ابراهیم‌خان کلانتر‌، و جانوسیار و ماهیار است. لطفعلی‌خان زند اگر مقابل خواجه بی‌صفتی چون آغا محمدخان‌ قاجار شکست خورد و ظرف ۱۳۰ سال حکومت قاجار، حداقل ۴۰ درصد خاک ایران به ‌اشغال اجنبی رفت، 
زیر سر خیانت صدر اعظمی به نام ابراهیم‌خان کلانتر بود که 
درِ قلعه ورودی شیراز را در بحبوحه جنگ به روی لطفعلی‌خان زند بست. ناصرالدین شاه چند دهه بعد گفته بود: «من فراموش نمی‌کنم این یک یهودی، حاج ابراهیم کلانتر بود که کمک کرد قاجارها سلطنت را به دست آورند». بله دست بر قضا، ابراهیم‌خان کلانتر
هم مثل پریگوژین، یهودی بود. همچنین، «جانوسیار» و «ماهیار» هم دو سردار هخامنشی هستند که نام‌شان به خیانت جنگی در تاریخ مانده است. چهار قرن پیش از میلاد، هنگامی که اسکندر مقدونی علیه ایران لشکرکشی کرد، این دو به مملکت خود خیانت کردند اما پس از پیروزی اسکندر، توسط خود او به دار کشیده شدند. حکیم قاآنی ضمن یادآوری این خیانت به دارا (داریوش سوم)، می‌گوید:
رسم  عاشق  نیست با یک دل،دو دلبر داشتن                   
یا  ز  جانان  یا   زجان  بایست  دل   برداشتن
ناجوانمردی  است   چون  جانوسیار  و  ماهیار                   
 یار   دارا   بودن  و  دل   با   سکندر   داشتن
یا  اسیر   حکم   جانان  باش  یا  در  بند  جان                     
زشت باشد نو عروسی را  دو  شوهر  داشتن
 
و اما ابراهیم‌خان کلانتر‌ که بود

 

از زمان مرگ کریم‌خان، سلسله زندیه دچار هرج ‌و ‌مرج شد؛ شاهزادگان مدعی حکومت به جان هم افتادند و حکومت چندپاره شد. در نهایت لطفعلی خان، شاه شد و از معدود شاهانی شد که مردم‌داری کرد و فضایل اخلاقی برجسته داشت؛ به قول «سر هارفورد جونز بریجز»، نخستین وزیرمختار بریتانیا در ایران لطفعلی خان «آخرین پادشاه دلاور ایرانی» بود. لطفعلی خان ۶ سال بر ایران حکومت کرد و تمام مدت برای حفظ یکپارچگی حکومت ایران جنگید. رقیب اصلی‌اش هم آقا محمد خان بود که یک بار سپاهیانش شیراز، پایتخت زندیه را محاصره کردند، ولی موفق نشدند. بعد ابراهیم خان کلانتر به میدان آمد و چه آمدنی!

 

 

نگاره‌ای منسوب‌به لطفعلی خان زند

 

کودتا به نفع قاجاریه!

 

لطفعلی خان یک بار ابراهیم خان را که کلانتر یا همان حاکم ایالت فارس بود در شیراز گذاشت و رفت تا اصفهان را از چنگ قاجار درآورد که تاریخ ورق خورد! در راه، لشکریان لطفعلی خان فرار کردند و معلوم شد برادر ابراهیم خان کلانتر که جزو سرداران لشکر بود توطئه کرده تا لطفعلی خان تنها بماند. آخرین شاه زند به سمت شیراز بازگشت و این بار خود ابراهیم خان راهش نداد. وی در داخل شهر بزرگان زند را دستگیر کرده بود و در واقع به نفع قاجاریه کودتا کرده بود. لطفعلی خان نیز ناچار به سمت کرمان رفت و آنجا قاجاریه سراغش رفتند و بعد در بم او را دستگیر کردند و کور کردند و شکنجه کردند و به تهران فرستادند و کشتند. این‌گونه شد که زندیه منقرض شد و ابراهیم خان کلانتر به‌خاطر گشودن دروازه‌های شیراز و خیانت به زندیه و خوش‌خدمتی به قاجاریه مقام و مرتبت یافت.

 

 

اثر نقاشی از نبرد آقا محمد خان با لطفعلی خان زند

 

ابراهیم خان خوش گذراند!

 

ابراهیم خان کلانتر چه شد؟ معلوم است که خیلی خوش گذراند. حدود ۳ سال خدمت آقا محمد خان کرد و لقب و پول و حکومت و ریاست گرفت. دست آخر هم وزیراعظم ایران شد. درباره شخصیت وی اختلاف‌نظر هست، ولی تاریخ می‌گوید جزو یهودیان جدیدالاسلام شیراز بوده و بسیاری معتقدند در ‌واقع یهودی مخفی بوده است. بی‌دلیل نیست که از قول ناصرالدین قاجار در دیدار با «آدولف کرمیو» مؤسس اتحادیه جهانی آلیانس (سازمانی برای محافظت از یهودیان سراسر جهان) نقل شده که در مقام ستایش از ابراهیم خان گفته است: «من فراموش نمی‌کنم که این یک یهودی، حاج ابراهیم بود که کمک کرد قاجارها سلطنت را به‌ دست‌ آورند.»

 

 

ابراهیم خان کلانتر از آقا محمد خان، مقام و صدارت گرفت؛ ولی عاقبت‌به‌خیر نشد

 

عاقبت معروفترین خائن ایران

 

عاقبت ابراهیم خان کلانتر، معروف‌ترین خائن تاریخ ایران چه شد؟ ابراهیم خان مردی برای هیچوقت بود؛ نه تاریخ نه آدمیان روزگاران، چنین افرادی را دوست ندارند. ابراهیم خان معلوم شد به قاجاریه خوش‌خدمتی بی‌جا کرده است. پس از آقا محمد خان چهار سالی هم در خدمت فتحعلی‌شاه قاجار بود تا اینکه عاقبتِ خیانتکاران نصیبش شد. قدرت و نفوذ ابراهیم خان موجب بدگمانی فتحعلی‌شاه شد و با او کاری کرد که درس عبرت شد برای همه خائنان تاریخ! یک نقل‌ قول این است که کورش کردند و زبانش را بریدند و کشتندش. نقل‌ قول دیگر این است که او را با طناب از سقف مطبخ عمارت شاهی آویختند و در دیگ بزرگی آب جوشاندند و او را همان‌طور که آویزان بود آرام‌ آرام داخل دیگ آب‌ جوش فرو بردند تا بمیرد. اموالش را هم ضبط کردند و فرزندان و نزدیکان و آن‌دسته از اقوامش را که بر مسند قدرت گذاشته بود، همه را کشتند. درباره ابراهیم خان کلانتر، تاریخ حرفش را زد و درسش را داد.

 

 

نگاره‌ای منسوب ‌به ابراهیم خان کلانتر

 

 
 
 
 
 
 
   
 

:: بازدید از این مطلب : 296
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 5 تير 1402
اصلاح‌طلبان حافظ منافع گروه واگنر در ایران

 چند روزی  است که اخباری از تنش‌ها میان شبه نظامیان واگنر و نیروهای روسیه منتشر شده است. صرف نظر از چیستی این ماجرا در عرصه بین‌الملل، رسانه‌های اصلاح طلب که همواره خود را حامی صلح و اتخاذ رویکرد بی‌طرفی در درگیری‌ها معرفی می‌کنند، به پوشش سراسری و حمایت‌گونه از شورش گروه واگنر پرداختند.

برخی از پوشش‌های لحظه به لحظه و حمایت‌گونه رسانه‌های اصلاح طلب از گروه واگنر، به شرح زیر است:

روزنامه اصلاح طلب شرق، به طور رسمی اعلام کرده است که تحولات روسیه را به طور لحظه به لحظه گزارش می‌دهد و اوضاع داخلی این کشور را به گونه‌ای توصیف کرده که سطح تنش بالایی حاکم است.
 


گزارش لحظه به لحظه روزنامه اصلاح طلب شرق از تحولات روسیه

 

روزنامه اصلاح طلب اعتماد در تیتری با عنوان «ترکش‌های جنگ اوکراین به روسیه رسید»، اخبار مربوطه را پوشش داد و مدعی شد که اقدام گروه واگنر، «شبه کودتا» است.
 


گزارش روزنامه اصلاح طلب اعتماد از مسائل روسیه


این روزنامه اصلاح طلب در گزارشی دیگر با تیتر «پوتین راه اشتباهی را انتخاب کرد. روسیه به زودی رئیس جمهوری جدید خواهد داشت»، به این موضوعات پرداخت.
 


روزنامه اصلاح طلب آرمان ملی نیز، تیتر اول وب‌سایت خود را به این مسئله اختصاص داد.
 


روزنامه آرمان همچنین، صد درصد ویدئوهای برگزیده وب‌سایت خود را نیز به این موضوع اختصاص داده است.
 


اختصاص صد درصد ویدئو برگزیده روزنامه آرمان ملی به ماجرای گروه واگنر

 

پایگاه خبری انتخاب، از رسانه‌های اصلی حامی حسن روحانی، در گزارش‌هایی بر ادعاهای گروه واگنر مبنی بر پیش‌روی و بحرانی بودن اوضاع روسیه، تاکید کرد.
 


گزارش وب‌سایت انتخاب از ادعاهای رئیس گروه واگنر


این رسانه اصلاح طلب، در کانال تلگرامی خود، به پوشش لحظه به لحظه اظهارات اعضای گروه واگنر پرداخت.
 


گزارش لحظه به لحظه کانال انتخاب از اظهارات اعضای گروه واگنر


پایگاه خبری جماران، از دیگر رسانه‌های اصلاح طلب است که به پوشش خبری این موضوع پرداخته است.
 


کانال اصلاحات نیوز هم از دیگر رسانه‌هایی است که به این موضوع پرداخت. این رسانه با تیتر «مناطقی که پوتین برایش به اوکراین لشکر کشید، بلای جانش شد»، به این موضوع واکنش نشان داد.
 


کانال امتداد، رسانه نزدیک به حزب اتحاد ملت و آذر منصوری، در پستی به معرفی گروه واگنر پرداخت.
 


عباس عبدی، یکی از چهره‌های سیاسی جریان اصلاحات در توییتر خود به حمایت از فرمانده گروه واگنر پرداخت.
 


حمایت عباس عبدی، چهره سیاسی اصلاح طلب از فرمانده گروه واگنر


این دغدغه و حرارت رسانه‌های اصلاح طلب در حالی است که اغلب این رسانه‌ها در موضوعات مهم ملی و بین‌المللی که به نوعی مربوط به منافع کشور است، سکوت می‌کنند. برخی از مسائل مهم ملی که در اغلب رسانه‌های اصلاح طلب سانسور شده اند عبارتند از:

اخبار مربوط به حمله پلیس آلبانی به کمپ منافقین

سانسور سفر رئیس جمهور به آمریکای لاتین

سانسور سفرهای استانی رئیس جمهور

سانسور نمایش تصویر شهید سلیمانی در سازمان ملل

سانسور اعتراضات پاریس

سانسور قراردادهای تجاری منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای


:: بازدید از این مطلب : 252
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 4 تير 1402

سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: وقتی «تغییر به راه می‌افتد» همه چیز تغییر می‌کند، روابط و موقعیت‌ها به‌هم می‌خورد و دیگر نمی‌توان روی بسیاری از مناسبات و توافقات قبل حساب کرد و آنان که این تغییر را درنیابند، حتماً دچار بحران می‌شوند. بحرانی که نه تنها سود، که سرمایه آنان را هم به تاراج می‌برد. به اطراف خود نگاه کنیم، تا این موضوع را به وضوح ببینیم. آنان که معماران وضع ظالمانه گذشته بوده‌اند، ناگزیر به آن تن داده‌اند اگرچه قبول تغییر در پیری، مثل بیرون زدن شیری که در دوران کودکی نوشیده‌اند، بسیار سخت و گاه ناممکن است.

آنان ضمن پذیرش شکست در درون، در بیرون نوعاً آدرس‌های غلط می‌دهند. بعضی که عادتاً تحت تأثیر آنها هستند، به آن سرگرم شده و قلیلی آن آدرس‌های غلط را باور می‌کنند و ‌اندکی هم با وجود نومیدی به دنبال آن راه می‌افتند. اما آنان که مانعی در دیدن ندارند، متوجه قضایا هستند و به عظمت تغییری که واقع شده توجه دارند.

خداوند شهید عظیم‌الشأن حاج قاسم سلیمانی را در بالاترین درجه عنایت خاص خود قرار دهد، در دوم اردیبهشت سال آخری که در دی‌ماه آن به «شهادت عظیم» رسید، در جلسه‌ای گفت این مردم یکپارچه پای کار نظام هستند و دلخوری‌هایی که از بعضی از ماها دارند به نظام تسری نمی‌دهند.

او می‌گفت این مردم یک محور دارند و آن «رهبری» است که با او ارتباط عقیدتی پیدا کرده و این ارتباط در زیر و بم حوادث، کاستی نمی‌گیرد. او معتقد بود علی‌رغم بعضی ظواهر، درصد مخالفان این نظام در داخل آن‌قدر ‌اندک است که از ناحیه آنان خطری متوجه نظام نمی‌شود و لذا باید متوجه کانون‌های اصلی معاند نظام که آمریکا و... است، بود.

همین چند روزه یک رخداد عجیب اتفاق افتاد و این اعجاب از این جهت است که اتفاق رخ داده در تصور انسان‌هایی که مسائل جهان را براساس دوگانه سود و زیان ارزیابی می‌نمایند، نمی‌گنجد وگرنه با معادلات الهی و اعتقادات مذهبی و آیات قرآن که منافقین را به «عذابی خفت‌بار» وعید داده، این اتفاق چندان هم غیرمنتظره نبود.

غربی‌ها تا همین یکی دو هفته پیش حاضر به کوتاه آمدن از موضع خود درباره ایران نبودند و آخرین حرف‌هایی که از سوی افرادی نظیر جوزپ بورل رئیس‌سیاست خارجی اتحادیه اروپا و انریکه مورا معاون او و رئیس‌تیم غرب در مذاکرات هسته‌ای به مقامات ایران گفتند این بود که «تا شما در روابط نظامی با روسیه تجدیدنظر نکنید، ما درباره موضوع هسته‌ای و سایر مسائل با شما گفت‌وگویی نخواهیم داشت» بعد از بازگشایی روابط عربستان با ایران هم از این موضع سلبی فاصله نگرفتند.

بحث آنان در روابط نظامی ایران و روسیه حول دو محور دور می‌زد؛ یک محور بحث فروش هواپیماهای سوخو ۳۵ بود که در واقع خلأ قدرت هوایی ایران را تا حد زیادی پر می‌کند و پوشش دفاعی هم به آن می‌دهد و یک موضوع هم بحث فروش پهپادهای ایران به روسیه بود که غربی‌ها - به درست یا غلط - مدعی بودند معادله نظامی را در جنگ اوکراین برهم زده و باید تکلیف آن مشخص شود.

در واقع غربی‌ها معتقد بودند توافقات نظامی ایران و روسیه اصولاً امکان بحث میان غرب و ایران در حوزه نظامی و منطقه‌ای در آینده هم از بین می‌برد؛ چرا که وقتی بخشی از نظام بین‌الملل - روسیه و چین - در تعامل نظامی با ایران بوده و در چرخه افزایش قدرت آن نقش داشته باشد، دیگر صحبت از الزام جهانی برای محدودیت قدرت نظامی ایران معنا و مفهوم ندارد. ضمن آنکه - در تحلیل غرب - توافقات نظامی ایران و روسیه در حوزه تسلیحات، دو کشور را به سمت ایجاد «روابط راهبردی» سوق می‌دهد.

روابط راهبردی دو کشور به این دلیل با حساسیت غرب مواجه است که دو عنصر را کنار هم دارد؛ همکاری‌های سطح بالای نظامی و پایداری در روابط دو کشور روابط ایران و روسیه هر چه بوده، تا این‌جا و به خصوص در هفته‌های اخیر کمتر نشده و حتی مناسبات دو کشور در همه حوزه‌ها از جمله در بعد نظامی در حال گسترش بوده است. اما علی‌رغم این موضوع، اتحادیه اروپا و شخص بورل و شخص مورا درب اتاق گفت‌وگو را به روی تیم آقای علی باقری باز کرده و ظاهراً توافقات اولیه‌ای هم داشته‌اند.

در آن طرف ماجرا اما تحولات مهمی روی داده است که درشت‌ترین آن برخورد دولت آلبانی با منافقین و به‌هم ریختن کمپ ‌اشرف و متعاقب آن دفاع دولت آمریکا از اقدام پلیس آلبانی علیه منافقین بود. خب طی ۴۰ سال گذشته، در منازعه آمریکا با ایران، منافقین با همه حقیری و ضعیف بودن، مهم‌ترین ابزار واشنگتن بوده‌اند. خدماتی که منافقین طی این چند دهه به آمریکا، رژیم اسرائیل، اروپا و بعضی کشورهای منطقه و علیه جمهوری اسلامی کردند، با هیچ گروه دیگری قابل مقایسه نیست.

ترور حدود ۱۷۰۰۰ عناصر ضدآمریکایی کوچه و خیابان ایران، تهاجم نظامی به مرزهای ایران، دادن اطلاعات ویژه از تأسیسات صنعتی حساس کشور به آمریکا از جمله صنعت هسته‌ای و شرکت در عملیات‌های تخریب و ترور در ایران، بی‌ثبات‌نمایی ایران در محیط بین‌المللی وآماده بودن برای هر نوع عملیاتی علیه ایران، این گروهک را از سایر گروه‌های مخالف ایران، متمایز کرده بود و به همین جهت آن‌گاه که دولت وقت عراق برای ترک عراق به این گروهک فشار آورد، آمریکایی‌ها و سعودی‌ها ضمن اعلام حمایت از سازمان منافقین، با کشورهایی برای «اسکان متمرکز» آنان وارد مذاکره شده و در نهایت با دادن پول و وعده‌هایی، دولت تیرانا را در سال ۱۳۹۵ به واگذاری یک کمپ بزرگ به این گروهک مزدور، متقاعد کرد.

آلبانی این را با گرفتن ۲۵ میلیون دلار از سعودی و مبالغی وعده از آمریکا پذیرفت و برخی اسناد می‌گویند در این ۷ سال آلبانی سالانه نزدیک به یک میلیارد دلار بابت پذیرش منافقین دریافت کرده است و حال آنکه می‌دانست این کار برای مردم مسلمان آلبانی چه خطراتی دارد و در همان حال به شدت از این گروهک به عنوان «پناهندگان» دفاع می‌کرد.

روزنامه آلمانی «اشپیگل»، یک سال پس از استقرار منافقین در کمپ تیرانا درباره روحیات و اهداف آنان نوشت «اعضای سازمان در این اردوگاه در تمرین‌های هفتگی خود برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت تلاش می‌کنند».

منافقین قبل از مواجه شدن با این حادثه دو علامت دریافت کردند و باید می‌فهمیدند که اوضاع دگرگون شده است؛ آزادی اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی که از آبان ۱۳۹۹ در زندان بود و اتهام اصلی - دروغین - او این بود که درصدد بوده محل تجمع عناصر و پشتیبانان خارجی منافقین را در پاریس منفجر کند و یکی هم مخالفت دولت فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین بود.

مدیران منافقین با بهت زیاد خبر آزادی اسدی را دریافت کردند و انتظار نداشتند با توجه به خدمات ویژه‌ای که به‌خصوص در اغتشاشات پاییز سال گذشته ایران به غربی‌ها ارائه دادند، مورد بی‌توجهی قرار گیرند.

اما چیزی نگذشت که با ضرب شست پلیس آلبانی مواجه شدند. برخورد آلبانی برای آنان این معنا را دارد که حتماً باید کمپ را تحویل داده و از این کشور خارج شوند. اما کجا می‌توانند بروند؟ و چه کشور دیگری این امکان را در اختیار آنان می‌گذارد و حال آنکه حالا دیگر احیاناً فشار و تقاضای غرب هم برای «اسکان متمرکز» آنان وجود نخواهد داشت.

سازمان منافقین از این رو اقدام روز سه‌شنبه هفته پیش آلبانی را به «فروپاشی» خود ترجمه کرد. خود آنان در همین روزها بروز دادند، انتقال کمپ ‌اشرف از بغداد به تیرانا، سبب شد افراد زیادی از این گروهک فرار کنند. حالا معلوم است که در این جابه‌جایی به «ناکجا آباد»، از شیرازه این گروهک جنایتکار و وطن‌فروش چیزی باقی نمی‌ماند.

عمل آمریکا و اروپا در این موضوع خیلی مهم است و برای خیلی‌ها باورنکردنی است به همین دلیل بعضی‌ها درصدد توجیه رفتار آلبانی، اروپا و آمریکا برآمده و گفتند غربی‌ها در حال ساماندهی و وحدت‌بخشی به اپوزیسیون ایرانی هستند و مانع‌زدایی داخلی از آن را به عنوان شرط لازم ساماندهی آنان شروع کرده‌اند! اینها برخورد با منافقین را بخشی از این پروژه مانع‌زدایی معرفی می‌کنند ولی این یک توجیه نچسب محسوب می‌شود. آخر مگر در این روزها همین یک اتفاق رخ داده است و مگر اختلافات شدید اپوزیسیون بر سر هواداری یا عدم هواداری از این سازمان بوده است؟

از سوی دیگر این تنها اتفاق زجرآور برای مخالفان ایران نبوده است؛ انفعال غرب در برابر بازگشایی روابط عربستان با ایران، چراغ سبز اخیر اروپا به ایران در دوحه، تماس طولانی رئیس‌جمهور فرانسه با رئیس‌جمهور ایران و... هم در همین یک هفته روی داده و از «وضع جدید» خبر می‌دهند.

این وضع جدید حتماً ناشی از «مذاکرات» نیست، ناشی از «مقاومت» است. در واقع ایران در مواجهه با غرب مقاومت کرده و الان هم در سنگر مقاومت و در حال چیدن اولین برداشت این مزرعه است. در همین ماجرای جنجال غرب بر سر روابط نظامی ایران و روسیه، ایران با جدیت این روابط را دنبال کرده و حتی ‌اندکی از شتاب آن نکاسته است.

بنابراین ما از سنگر مقاومت فاصله نگرفته‌ایم. این غرب است که به نقطه‌ای رسیده که احساس یأس می‌کند و این یأس طبیعی است. وقتی یک نفر چهل سال زیاده‌خواهانه، تلاش کند تا طرف مقابل با زور به تحمیل‌های او تن دهد و طرف مقابل نه تنها تن نداده بلکه اینک خود هم - به تعبیر اخیر ریچارد ‌هاس - به یک قدرت مدعی تبدیل شده است، برای او یأس می‌آورد.

در واقع می‌توان اقدام اخیر غرب در مواجهه با گروه جنایتکار منافقین و نیز گروه‌های موسوم به اپوزیسیون ایران را جمع‌بندی غرب از چهل و چهار سال درگیری‌های مختلف با ایران دانست. ما می‌دانستیم که انقلاب اسلامی را اگر بتوان پروژه نامید - که اطلاق پروژه به انقلاب اسلامی تحریف واقعیت است چرا که خیلی بزرگ‌تر از آن است - یک «ابرپروژه» (Macro Project) است. غربی‌ها در این سال‌ها با ریزپروژه (Micro Project) سرگرم بودند و معلوم است که نتیجه چنین بازی چه خواهد بود.

این ماجرا یک نکته هم برای بعضی جریانات داخلی دارد؛ آنان‌که مثل همین سازمان منافقین خیلی روی آمریکا و توافق با آن حساب می‌کردند؛ آنان که با لباس اصلاح‌طلبی به آمریکا علامت می‌دادند؛ یا با لباس اعتدال؛ آنان که همین روزها با وقاحت خود را در میانه اقدامات توطئه‌گون منتظری قرار داده، این مرده را به خیال خود به صحنه آوردند و اقدامات خیانت‌بار او را به دعوای امام و منتظری تقلیل داده و در نهایت هم به نفع منتظری داوری کردند، این‌ها بدانند ارزش‌شان نزد آمریکا و اروپا یک هزارم ارزش منافقین نزد آمریکا و اروپا نیست. این‌ها ببینند آنان با منافقین چه کردند. با این‌ها هم همین را می‌کنند. کما اینکه با آن همه «رقص در میانه میدان» به آنها مدال محور شرارت دادند و هواپیمای محمدجواد ظریف را در اروپا معطل چند لیتر بنزین کردند.

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟ 

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟

حمله پلیس آلبانی به مقر سازمان منافقین، آن هم بلافاصله پس از منع برگزاری گردهمایی سالانه آنها از سوی پلیس فرانسه، سناریوی «طرد منافقین» و «مهره سوخته» بودن این گروهک را تقویت می‌کند.

 گروهک تروریستی سالخورده منافقین به هر کشوری -از عراق گرفته تا آلبانی- که تحمیل می‌شود، برای میزبان خود خطرناک و پرهزینه است که اتفاقات اخیر علیه منافقین در آلبانی و فرانسه را می‌توان در این راستا تحلیل کرد.

پلیس آلبانی سه شنبه گذشته با حکم دادگاه این کشور به دلیل عدم رعایت توافق سال ۲۰۱۳ میان تیرانا و گروهک منافقین به کمپ «اشرف ۳» قرارگاه این گروهک تروریست در شهر ساحلی «دورس» حمله کرد که در جریان این یورش، علی مستشاری (عبدالوهاب فرجی نژاد) از فرماندهان برجسته گروهک تروریستی منافقین در عملیات مهندسی و از فرماندهان این گروه در عملیات مرصاد که مسئولیت فنی مهندسی این سازمان تروریستی را به‌عهده داشت به هلاکت رسید.

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟

علاوه بر کشته شدن فرجی نژاد که از مسئولان ترور و از شکنجه‌گران سه پاسدار شهید در سال ۱۳۶٠ در تهران بود، وضعیت چند تروریست دیگر وخیم اعلام شده‌است؛ بین زخمی‌ها که تعداد آن بیش از ۲۰ نفر است، چند فرمانده دیگر این گروهک تروریستی وجود دارد که سازمان برای مخفی نگه‌داشتن آن به تکاپو افتاده‌است.

«آلبانی دیلی نیوز» به نقل از اعضای این گروهک گزارش داده که پلیس آلبانی ۷۰ نفر از اعضای این گروهک را بازداشت کرده‌است.

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟

هراس از میزبانی گروهک قانون‌شکن و نافرمان

خبرگزاری‌های آلبانی در توضیح دلیل این حمله گفته‌اند که دفتر مبارزه با جرایم سازمان‌یافته و فساد آلبانی، پرونده‌ای علیه فعالیت‌های این گروه در دست بررسی داشته و در جریان آن به این نتیجه رسیده‌اند که منافقین در حال نقض قوانین این کشور بوده‌اند.

به گفته پلیس آلبانی، نیروهای امنیتی برای این حمله مجوز رسمی از دادگاه داشته و قرار بوده برای پرونده مذکور، اسناد لازم از جمله کامپیوترها را از کمپ مجاهدین مصادره کنند. در جریان حمله پلیس به مقر منافقین، دست‌کم ۱۵۰ دستگاه کامپیوتر مصادره شده‌است. این سیستم‌ها برای انتشار توییت‌های هماهنگ علیه جمهوری اسلامی و البته سایر گروه‌های رقیب اپوزیسیون بوده که به صورت هماهنگ از منافقین حمایت می‌کنند.

بر اساس توافق امضا شده در سال ۲۰۱۳، قرار نبوده این سازمان در آلبانی هیچ فعالیت سیاسی انجام دهند و باید به قوانین این کشور پایبند می‌بودند. بنابراین مقامات آلبانی با این شرایط حدود یک دهه پیش موافقت کردند که به گروهک سرپناه بدهند.

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟

چرا غرب از حمایت منافقین روی برگرداند؟

با نگاهی به مواضع اعلامی و اعمالی کشورهای غربی از میزبان گرفته تا فرانسه و آمریکا، آشکارا می‌توان به تغییر رویکرد اروپا و آمریکا نسبت به این گروهک تروریستی پی برد.

حمله پلیس آلبانی به مقر سازمان، آن هم بلافاصله پس از منع برگزاری گردهمایی سالانه این سازمان از سوی پلیس فرانسه، سناریوی «طرد منافقین» و «مهره سوخته» بودن این گروهک را تقویت می‌کند.

پلیس فرانسه نیز اخیراً اعلام کرده‌است که به گروهک تروریستی منافقین اجازه نخواهد داد که گردهمایی سالانه خود را در پاریس برگزار کنند؛ موضوعی که در بیانیه منافقین نیز بازتاب یافته و این سازمان کاخ الیزه را متهم کرده که در نتیجه فشار ایران برگزاری تظاهرات اول ژوئیه را منع کرده‌است.

جالب توجه‌ترین مواضع را از سوی آمریکا شاهد بودیم که در حمایت از آلبانی و در راستای رفتار فرانسه صورت گرفت. این در حالی است که پیشتر شاهد خوش‌رقصی اعضای گروهک برای مقامات آمریکایی به ویژه «جان بولتون» بودیم.

گروهک تروریستی منافقین چگونه به مهره سوخته تبدیل شد؟

در این برهه گویی ورق برگشته‌است و وزارت خارجه آمریکا در بیانیه‌ای از حق آلبانی برای تحقیق درباره هر گونه احتمال اقدام غیرقانونی در خاکش حمایت می‌کند و در این بیانیه تاکید شده‌است که دولت آمریکا، سازمان منافقین را نماینده مردم ایران نمی‌داند، هیچ‌گونه حمایت مالی یا آموزشی از آن نمی‌کند و درباره «این سازمان و نیز ادعاهای مطرح‌شده درباره سو رفتار سازمانی با اعضایش نگرانی‌های جدی دارد»؛ بیانیه‌ای بی‌سابقه که نشانگر گذار آمریکا از گروهک است به طوری که منافقین، بیانیه وزارت خارجه آمریکا را «شرم‌آور» خواندند.

طبیعی است که منافقین از این برخورد غیرقابل پیش‌بینی آمریکا علیه خود تعجب و ابراز انزجار کنند. کاخ سفید اگرچه پیش‌تر سازمان منافقین را به دلیل کارزارهای ستیزه‌جویانه در مخالفت با پسر شاه مخلوع و نیز کشتار شهروندان آمریکایی در ایران در دهه ۱۹۷۰ و سپس تدارک حمله‌ای به خاک آمریکا در سال ۱۹۹۲ در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داده بود اما در سال ۲۰۱۲ سازمان را به دلیل دست برداشتن از خشونت و همکاری آشکار با آمریکا در عراق از فهرست سازمان‌های تروریستی خارج کرد. در آن زمان بود که به دنبال خروج منافقین از فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا، حدود ۲ هزار و ۷۰۰ عضو این گروه به درخواست آمریکا از سال ۲۰۱۴ به این سو به آلبانی منتقل شدند.

غرب بر مدار عقلانیت؛ برایند قدرت و دیپلماسی پویای ایران

از نگاه ناظران یکی از دلایل قرار گرفتن غرب در مدار منطق و عقلانیت به فهم جدید آنها از عواقب حمایت‌های گذشته و آسیب زا بودن تداوم آن ارتباط می‌یابد.

نشریه «پولیتیکو» هراس و نگرانی آلبانی نسبت به حملات سایبری ایران به سیستم‌های اینترنتی تیرانا را مبنای این تغییر نگرش و رویکرد می‌داند و نوشته است که تحقیقات دادستانی آلبانی «خطری» را که «فعالیت مشکوک اعضای سازمان منافقین برای امنیت این کشور ایجاد می‌کند -از افزایش فعالیت اطلاعاتی ایران در آلبانی تا حملات سایبری علیه سیستم‌های اینترنتی دولت»، بررسی می‌کند.

این نشریه آمریکایی ادعا می‌کند که در شهریور ماه سال گذشته حمله‌های سایبری گسترده ایران به زیرساخت‌های آلبانی صورت گرفت که منجر به قطع روابط دو کشور شد. بنابراین مقامات تیرانا حمایت از منافقین را پرهزینه می‌دانند و دست رد بر سینه آنها زده‌اند.

برخی انزوای منافقین و تغییر رویکرد غرب را برآیند دیپلماسی پویا و فعال ایران می‌دانند؛ همان دیپلماسی که چند هفته پیش باعث آزاد شدن «اسدالله اسدی» دیپلمات ایرانی زندانی در بلژیک شد. او به اتهام واهی دست داشتن در عملیات بمب‌گذاری علیه گردهمایی منافقین در پاریس بازداشت شده‌بود.

گفت وگوی تلفنی ۹۰ دقیقه‌ای آیت‌الله سیدابراهیم رئیسی با «امانوئل ماکرون» همتای فرانسوی نیز موضوعی بود که از نگاه کارشناسان در تغییر رویکرد الیزه بی‌تاثیر نبود. مخالفت پاریس با برپایی همایش سالانه از سوی گروهک منافقین بعد از این مکالمه، فرضیه توافق احتمالی دو کشور را در این زمینه تقویت کرد.

به نظر می‌رسد که با توافق تهران- ریاض و ازسرگیری روابط آنها، شروع مذاکرات سیاسی محرمانه با آمریکا در عمان و نیز رؤیت قدرت غیرقابل انکار و تأثیرگذار تهران در معادلات منطقه‌ای، غرب چاره‌ای جز بازگشت به مسیر عقلانیت و دست کشیدن از حمایت پرهزینه یک عده قلیل سالخورده و تندرو را در خاک آلبانی ندارد.

البته ناامیدی غرب از منافقین به عنوان یک اپوزیسیون ضعیف نیز در این تغییر رویکرد بی‌تاثیر نیست. بنابراین فائق آمدن نظام جمهوری اسلامی در ناآرامی‌های اخیر نشان داد که توطئه‌های سایبری و خرابکارانه که از خانه سالمندان گروهک منافقین هدایت می‌شد، شکست خورده‌است و آنها دیگر برای غربی‌ها به یک مهره سوخته تبدیل شده‌اند.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟  

سازمان مجاهدین خلق که در میان مردم ایران با نام تروریست‌های منافقین شناخته می‌شود، از همان روزهای بعد از انقلاب تاکنون، یکی از دشمنان اصلی جمهوری اسلامی و مردم ایران بوده است. در طول این چند دهه، منافقین، همواره مورد حمایت دشمنان ایران و کشورهای غربی قرار گرفتند. چه آن زمان که در دوران رژیم بعث عراق در پادگان اشرف حضور داشتند و به عنوان مزدور صدام، علیه مردم ایران اقدام نظامی می‌کردند؛ چه زمانی که سران این گروهک تروریستی در فرانسه پناهنده شدند و چه در زمان اخیر، که توسط کنگره آمریکا به طور رسمی مورد حمایت قرار گرفتند.

هرچه به دهه‌های اخیر نزدیک می‌شویم، حمایت علنی و صریح کشورهای غربی به ویژه آمریکا از منافقین، بیشتر می‌شود. به عنوان مثال، ایالات متحده که در دهه ۷۰ شمسی، منافقین را به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته بود؛ در سال ۱۳۹۱، آن‌ها را از فهرست تروریستی خارج کرد و در نتیجه آن، اموال و دارایی‌های این سازمان دیگر مسدود نبود و معامله شهروندان آمریکایی با منافقین، منع قانونی نداشت.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش دویچه‌وله از خروج منافقین از لیست تروریستی آمریکا


این تصمیم از سوی مقامات آمریکایی درحالی گرفته شد که خودشان به تروریستی بودن اقدامات منافقین، معترف بودند. در بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا مبنی بر خروج منافقین از لیست تروریستی، تصریح شده بود: «وزارت امورخارجه آمریکا به‌رغم تصمیم امروز خود، فعالیت‌های تروریستی گذشته سازمان مجاهدین خلق از جمله قتل شهروندان آمریکایی در دهه ۷۰ میلادی و حمله در خاک آمریکا در سال ۱۹۹۲ را، فراموش نکرده است.»

بعد از ماجرای ترور شهید فخری‌زاده، در گزارش دسامبر ۲۰۲۰ اندیشکده آمریکایی «ResponsibleStatecraft» آمده است: «دو مقام ارشد دولت اوباما در NBC فاش کردند که ترورها کار مجاهدین خلق است.» به عبارتی دیگر، همکاری سازمان‌های اطلاعاتی غربی و صهیونیست‌ها با تروریست‌های منافقین، به حدی نزدیک بود که منافقین را به عنوان بازوی اجرایی عملیات‌های خود، انتخاب کردند.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
متن اندیشکده «ResponsibleStatecraft» نزدیک به حزب دموکرات آمریکا


روزنامه «اینترسپت» در بهمن ماه ۱۴۰۱ در گزارشی نوشت: «در میان تظاهرات ایران، کنگره آمریکا، گروه مجاهدین خلق را تقویت می‌کند.»

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش اینترسپت از تقویت منافقین توسط کنگره آمریکا


در این گزارش آمده است: «اعضای کنگره از هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات، از لایحه‌ای حمایت کردند که مریم رجوی، رهبر گروه مجاهدین را تایید می‌کند.» حمایت‌های کنگره از منافقین به طوری علنی بود که مریم رجوی به طور رسمی و به صورت ویدئو کنفرانس، در جلسه کنگره آمریکا، سخنرانی کرد. در این لایحه، بر تجمع منافقین در سال ۲۰۱۸ در راستای تغییر حکومت در ایران که در پاریس برگزار شد، تاکید کردند.

در بخشی دیگر از گزارش اینترسپت تصریح شده است: «سازمان مجاهدین خلق، علی رغم شهرت افتضاح خود در میان ایرانیان، همواره از حمایت سیاستمداران غربی به ویژه آمریکایی‌ها، برخوردار بوده است. مقامات دولت سابق آمریکا از جمله جان بولتون، از حامیان دیرینه این گروه هستند.»[۱]

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
سخنرانی مریم رجوی در آلبانی، با حضور مقامات آمریکایی


در روز گذشته خبری منتشر شد که می‌تواند نشان دهنده تغییر معادلات و بازی کشورهای غربی با منافقین باشد. پس از ماه‌ها تلاش منافقین برای به آشوب کشاندن ایران، دولت آلبانی که سال‌هاست این تروریست‌ها را در خاک خود جای داده است، به طور رسمی با حکم قضایی این کشور از واحد دادستانی ویژه مبارزه با فساد و جرایم سازمان یافته، به کمپ منافقین در تیرانا حمله کرد.

وزارت امور خارجه آمریکا در اولین واکنش خود، این اقدام را قانونی توصیف کرد.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش یورونیوز از قانونی دانستن حمله پلیس آلبانی به منافقین از سوی آمریکا

 

سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا در گفت‌وگو با فاکس نیوز اظهار داشت: «به واشنگتن در خصوص همخوانی اقدامات انجام شده با قوانین جاری در آلبانی از جمله احترام به حقوق و آزادی‌های همه افراد در این کشور اطمینان داده شده است. ما از حق دولت آلبانی برای بررسی هرگونه فعالیت غیرقانونی بالقوه در قلمرو خود حمایت می کنیم.»[۲]

فرانسه از دیگر کشورهای غربی است که در ماه‌های اخیر، برای ادامه آشوب‌های ایران تلاش فراوانی داشت. این تلاش‌ها به طوری بود که حتی شخصی در سطح مکرون، رئیس جمهور فرانسه، با کسی در سطح مصی علینژاد، به طور رسمی و علنی دیدار کرد. اما در روز اخیر، پلیس فرانسه با برگزاری تجمع سالیانه منافقین در ۳۰ خرداد در پاریس، مخالفت کرد و علت آن را نگرانی‌های امنیتی دانست. این درحالی است که این تجمع، از سال ۲۰۰۸ تاکنون در پاریس برگزار می‌شد.

چرا حمله به مقر منافقین در آلبانی مهم است؟
گزارش دویچه‌وله از مخالفت پلیس فرانسه با برگزاری تجمع سالانه منافقین

 

منافقین در میان دولتمردان غربی به عنوان اپوزیسیون اصلی ایران شناخته می‌شدند. اما همین دولتمردانی که تا چند ماه پیش به طور رسمی و تمام قد از آشوب‌های ایران و منافقین حمایت کردند؛ اکنون به مقابله با آن‌ها پرداخته‌اند و این مسئله نشان دهنده تغییر بازی غربی‌ها با منافقین است که برای آن می‌توان چند دلیل را متصور بود.

اول؛ فرو ریختن رویای براندازی است. باتوجه به حمایت برخی از کشورهای غربی به ویژه آمریکا از جریان‌های اپوزیسون ایران چه در ماه‌های اخیر، چه در سال ۸۸، چه در دهه‌های اول انقلاب و چه در حمایت از حملات نظامی صدام، می‌توان گفت که این کشورها به دنبال براندازی حکومت ایران بوده‌اند. اما بعد از تلاش همه جانبه در آشوب‌های اخیر، پی بردند که براندازی حکومت در ایران، عملا امری نشدنی است. بنابراین، کشورهای غربی راهی جز تعامل با جمهوری اسلامی ایران ندارند. قدم اول در این تعاملات را می‌توان عدم ادامه حمایت از جریان اپوزیسیون و حتی مقابله با جریان‌های تروریستی همچون منافقین دانست.

دوم؛ اثبات قدرت جمهوری اسلامی ایران، چند جانبه گرایی بین المللی و تقویت قدرت دیپلماسی است که کشورهای غربی را ملزم ساخته که نه تنها از تروریست‌های منافقین حمایت نکنند؛ بلکه با آن‌ها مقابه نمایند.

سوم؛ منفور بودن منافقین است. منافقین به دلیل اقدامات تروریستی و کشتارهای فراوان در خیابان‌های کشور، به قدری در میان مردم ایران منفور هستند که اگر شخص یا جریانی منتسب به آن‌ها باشد، از چشم مردم خواهد افتاد. کشورهای غربی نیز اگر بخواهند حتی در ظاهر هم که شده خود را حامی مردم ایران نشان دهند، دیگر نمی‌توانند از منافقین حمایت کنند. به عبارتی دیگر، می‌توان گفت که تاریخ مصرف منافقین برای غربی‌ها، به صورت موقت به اتمام رسدیه است.

دلیل چهارم؛ احتمالا میان غرب و به خصوص امریکا با منافقین در پروژه‌های امنیتی، اختلافاتی ایجاد شده است که با توجه به دیپلماسی فعالی ایران در منطقه و فرامنطقه، این اختلافات بیش از گذشته سرباز کرده است و فرزند ناخلف می‌بایست تنبیه شود...


:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 3 تير 1402

سیاه‌پوستان آمریکا از بدو تولد تا زمان مرگ، در حوزه‌ی سلامت و نظام درمانی وضعیت بدتری در مقایسه با همتایان سفیدپوست خود دارند. نرخ مرگ‌ومیر در میان نوزادان و مادران سیاه‌پوست بالاتر است؛ کودکان سیاه‌پوست بیش‌تر به آسم دچار می‌شوند؛ نوجوانان سیاه‌پوست در دریافت خدمات سلامت روانی مشکلات بیش‌تری دارند؛ در سنین بزرگ‌سالی بیش‌تر با فشار خون بالا دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ و در پیری بیش‌تر به آلزایمر و سایر بیماری‌ها مبتلا می‌شوند. آسوشیتدپرس یک سال گذشته را صرف بررسی این موضوع کرد که میراث نژادپرستی در آمریکا چگونه نابرابری‌های درمانی‌ای را پایه‌گذاری کرده است که سیاه‌پوستان با آن‌ها مواجه هستند.

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

سیاه‌پوستان آمریکایی از تولد تا مرگ با تبعیض و نژادپرستی در نظام درمانی کشورشان مواجه هستند؛ عواملی که ابتلای آن‌ها به بیماری را محتمل‌تر، درمان بیماری‌هایشان را دشوارتر، و مرگشان را دردناک‌تر می‌کند. 

در همین‌باره بخوانید:

روز جمعه اولین روز از بهمن‌ماه سال 95، دانلد ترامپ رسماً چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا شد. یکی از انتقاداتی که پیش از برگزاری انتخابات آمریکا از ترامپ می‌شد و اکنون که او در انتخابات پیروز و رئیس‌جمهور آمریکا شده، انتظار می‌رود به معضل بزرگی پیش روی مردم این کشور تبدیل شود، موضوع نژادپرستی است. تاریخ آمریکا ابعاد مخفی زیادی دارد که شناخت آن‌ها می‌تواند به درک بهتر واقعیت‌های امروز جامعه این کشور کمک کند.
آیا ترامپ سنت «لینچ کردن» را به آمریکا برمی‌گرداند؟ +عکس و فیلم
 
«جس واشینگتن» نوجوان سیاه‌پوست و معلول ذهنی؛ سفیدپوستان با بیل و آجر او را مورد ضرب و جرح قرار دادند، عقیم‌کردند، گوش‌ها و انگشتانش را قطع کردند و نهایتاً او را زنده‌زنده سوزاندند؛ این تصویر پشت یک کارت پستال است و پشت آن نوشته شده: «این باربکیویی است که دیشب داشتیم»
 

نژادپرستی در آمریکا به طور مستقیم با موضوع برده‌داری در تاریخ نه چندان دور این کشور گره خورده است؛ و چنان‌که کارشناسان و تاریخ‌شناسان متعدد آمریکایی می‌گویند، برده‌داری بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ پیدایش یک کشور مستقل به نام ایالات متحده آمریکاست. اگر برده‌ها نبودند، شاید هیچ‌گاه نیروی کار، سرمایه، زیرساخت و ملزومات دیگر تأسیس آمریکا تأمین نمی‌شد.

از طرفی، اصرار ایالت‌های جنوبی آمریکا بر ادامه برده‌داری، اصلی‌ترین دلیل وقوع جنگ داخلی در این کشور بود؛ جنگی که اگرچه پایانش به معنای پایان رسمی برده‌داری در این کشور بود، اما نه تنها برده‌داری در آمریکا را متوقف نکرد، بلکه آن را وارد مرحله جدید و خطرناک‌تری کرد که امروزه در شکل نژادپرستی به بخشی از جمعیت آمریکا به ارث رسیده است. یکی از پدیده‌هایی که با تغییرات حداقلی، از اواخر قرن 19 تا امروز ادامه پیدا کرده است، قتل سیاه‌پوستان بدون محاکمه و دادگاه بوده است. این پدیده «لینچ کردن» نام دارد.

قصاص بدون محاکمه: از اراذل و اوباش تا نیروهای پلیس

لینچ کردن را عموماً «مجازات فراقانونی توسط گروهی غیررسمی» توصیف می‌کنند. این پدیده در تاریخ آمریکا بیش‌تر به معنای اعدام یک فرد معمولاً به روش حلق‌آویز کردن در نظر گرفته می‌شود که توسط گروهی از مردم عادی و بدون انجام هیچ‌گونه تحقیق یا محاکمه‌ای انجام شود. این روش «اعدام سریع» گاهی توسط گروه‌های تبهکار برای زهرچشم نشان دادن هم انجام می‌شد.

این کار امروزه توسط نیروهای پلیس آمریکا و با شلیک گلوله به سیاه‌پوستان انجام می‌شود؛ با این تفاوت که عمدتاً افسران پلیس حتی نیازی به «اطلاع» از (و نه اثبات) ارتکاب جرم توسط فرد سیاه‌پوست هم ندارند و عملاً با حمایت کامل دولت و نظام قضایی در آمریکا اقدام به لینچ کردن سیاه‌پوستان می‌کنند

مبدأ پیدایش پدیده لیچ کردن در آمریکا و مثال‌هایی از آن
 لینچ کردن در آمریکا طی حدود 50 سال پس از پایان جنگ داخلی در این کشور و آزادی بردگان، یعنی از سال 1865 تا سال 1917 بیش‌ترین تعداد قربانیان را از میان سیاه‌پوستان گرفت. از آن‌جایی که این پدیده بیش‌تر در ایالت‌های جنوبی آمریکا و علیه سیاه‌پوستان رخ می‌داد، شاید بتوان آن را واکنش مردم شکست‌خورده در جنگ داخلی در «ایالت‌های مؤتلفه آمریکا» به آزادی برده‌ها دانست.

البته این پدیده جنبه‌های دیگری هم داشت و بسته به منطقه (مثلاً در «غرب کهن» یا همان «غرب وحشی») علیه بومیان آمریکا، مکزیکی‌ها و چینی‌ها رواج داشت. بخشی از تاریخ این پدیده که موضوع اصلی گزارش حاضر است، طی دوران سرکوب اجتماعی‌ و سیاسی سیاه‌پوستان توسط سفیدپوستان به ویژه پس از جنگ داخلی و اعطای حق رأی به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار شکل گرفت.

 دوره بازسازی (1865 تا 1877): حق رأی به قیمت جان سیاه‌پوستان

بعد از پایان جنگ داخلی در آمریکا در سال 1865 (بنا به برخی تعاریف، دو سال پیش از پایان جنگ دوره جدیدی در تاریخ آمریکا آغاز شد که به «دوره بازسازی» مشهور است. جنگ داخلی، ارکان ایالات متحده را لرزانده بود و بنابراین اصلاحات اجتماعی و سیاسی ضرورت داشت. بخشی از این اصلاحات مربوط به اتحاد دوباره ایالت‌ها برای یک‌پارچگی کشور می‌شد، اما برخی اصلاحات ماهیت جنجالی‌تری داشتند.

در نتیجه جنگ، حدود چهار میلیون برده در ایالت‌های جنوبی آمریکا آزاد شده بودند؛ ایالت‌هایی که عمدتاً تحت تسلط سیاسی دموکرات‌های محافظه‌کار و مخالف حقوق بردگان بودند. لینچ کردن در این ایالت‌ها دلایل مختلفی داشت که برخی اقتصادی و برخی سیاسی اجتماعی و بودند. مزرعه‌داران آمریکایی به نیروی کار برده‌ها از جمله سیاه‌پوستان وابسته بودند و بنابراین آزادی برده‌ها را کاملاً خلاف منافع خود می‌دانستند.

از سوی دیگر اعطای حق رأی به برده‌ها به هیچ عنوان به مذاق سفیدپوستان افراطی خوش نمی‌آمد. هم‌چنین عده‌ای از سفیدپوستان نژادپرست نیز تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند جایگاه اجتماعی‌ هم‌تراز با خودشان برای سیاه‌پوستان قائل شوند. در نتیجه، لینچ کردن در ایالت‌های جنوبی آمریکا نوعی روش غیررسمی برای اثبات و اعمال برتری سفیدپوستان به شمار می‌رفت.

اولین «کو کلاکس کلان» [گروه سفیدپوستان افراطی و نژادپرست] در همین دوره در سال 1866 (یک سال بعد از پایان جنگ داخلی) توسط کهنه‌سربازان «مؤتلفه» تشکیل شد. با این وجود، فقط اعضای این گروه نبودند که به سیاه‌پوستان حمله می‌کردند. طی سال‌های 1868 تا 1871 دموکرات‌های سفیدپوست به جمهوری‌خواهان سیاه‌پوست و سفیدپوست حمله می‌کردند تا با ارعاب آن‌ها مانع از تصویب قوانین به نفع بردگان یا استفاده برده‌ها از حق رأی خود و شرکت در انتخابات‌ها شوند.

آیا ترامپ سنت «لینچ کردن» را به آمریکا برمی‌گرداند؟ +عکس و فیلم
عکس یادگاری آمریکایی‌ها با جسد یک سیاه‌پوست مشهور به «نیگرو اسمیت» که در آتش می‌سوزد
 

حملات تروریستی و شبانه سفیدپوستان به خانه‌های سیاه‌پوستان برای توقیف اسلحه‌های آن‌ها (که مطابق متمم دوم قانون اساسی و برای دفاع از خود تهیه شده بودند)، قتل یا شلاق برای ارعاب و یادآوری دوران بردگی به سیاه‌پوستان، و به کارگیری روش‌های دیگر برای سرکوب سیاه‌پوستان و جلوگیری از رأی دادن آن‌ها در دوران بازسازی رواج زیادی داشت. از جمله اوایل دهه 1870 دموکرات‌های سفیدپوست برای جلوگیری از رأی دادن سیاه‌پوستان به جمهوری‌خواهان که از حقوق بردگان حمایت می‌کردند، دست به خشونت زدند.

استفاده دموکرات‌ها از تروریسم برای رسیدن به قدرت

از اواسط دهه 1870 به بعد، خشونت توسط دموکرات‌ها در قالب فعالیت گروه‌های شبه‌نظامی شورشی در عمق ایالت‌های جنوبی افزایش پیدا کرد. هدف از این خشونت‌ها جلوگیری از رأی دادن سیاه‌پوستان و گرفتن قدرت از دست جمهوری‌خواهان بود. این سیاست ایجاد رعب و وحشت بالأخره جواب داد؛ تا جایی که، به عنوان مثال، در شهر «یازو» در ایالت می‌سی‌سی‌پی که یک جمعیت سیاه‌پوست 12,000 نفری داشت، در انتخابات سال 1874 تنها 7 رأی به نفع جمهوری‌خواهان ثبت شد. در نتیجه، حزب دموکرات قوه مقننه در ایالت می‌سی‌سی‌پی را تحت تسلط خود درآورد.

این پیروزی به کام دموکرات‌ها خوش آمد و اعضای این حزب در ایالت‌های دیگر نه تنها این روش تروریستی را اتخاذ کردند، بلکه برای آن یک نام رسمی هم گذاشتند: «طرح می‌سی‌سی‌پی.» این طرح موفق شد به کمک شبه‌نظامیان مسلح غیررسمی و با ترور رهبران سیاسی و فعالان اجتماعی، و با ارعاب رأی‌دهندگان نتیجه انتخابات سال 1876 را به نفع دموکرات‌ها رقم بزند، و عملاً حق اساسی رأی و سایر حقوق مدنی سیاه‌پوستان را سرکوب نماید.

به این ترتیب ایالت‌های آمریکا یکی پس از دیگری، دموکرات‌ها را در رأس قدرت دیدند. آمارها حاکی است که در سال‌های 1868 تا 1876 هر سال بین 50 تا 100 مورد لینچ کردن رسماً ثبت می‌شد. دموکرات‌های سفیدپوست پس از به دست گرفتن قدرت با جمهوری‌خواهان وارد رقابت شدند. دو حزب درباره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1876 به توافق رسیدند و یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه روی کار آمد. با این وجود، نتیجه این توافق، فشار جمهوری‌خواهان برای احقاق حقوق اساسی بردگان متوقف شد و دوره بازسازی رسماً در سال 1877 به پایان رسید.

 دوره سلب رأی (1877-1917): راه‌حل دموکرات‌ها برای پایان خشونت

بعد از دوره به اصطلاح بازسازی، دوران جدیدی به نام «دوره سلب رأی» آغاز شد. بارزترین مشخص این دوره، راه‌حل دموکرات‌ها برای کاهش خشونت‌ها علیه سیاه‌پوستان بود: حذف کامل بردگان از معادلات سیاسی کشور. ایالت‌های جنوبی آمریکا پس از شکست در جنگ داخلی، ملزم بودند تا قوانین اساسی خود را اصلاح یا حتی بازنویسی کنند. از آن‌جایی که قوه‌های مقننه این ایالت‌ها در کنترل دموکرات‌ها بود، قوانین جدیدی هم در آن‌ها برای حذف سیاه‌پوستان و بردگان از روند تصمیم‌گیری در آمریکا تصویب شد.

بخشی از مستند بی‌بی‌سی درباره لینچ کردن در آمریکا و مورد «جس واشینگتن»؛ توصیفات فیلم درباره نحوه قتل «واشینگتن» حقیقتاً دردناک است؛ 16 هزار نفر شاهد این قنل بودند
 

با توجه به این‌که بسیاری از موارد لینچ کردن، برای ارعاب بردگان و جلوگیری از استفاده آن‌ها از حق رأی و مشارکت‌شان در انتخابات انجام می‌شد، دموکرات‌ها تصمیم گرفتند برای حل این معضل، ساده‌ترین روش را انتخاب کنند: پاک کردن صورت مسئله. به این ترتیب در قوانین جدید انتخاباتی در ایالت‌های جنوبی، مواردی مانند تعیین مالیات برای رأی‌دهندگان، آزمون‌های تعیین سطح درک و سواد پیش از رأی‌گیری، و افزایش ملزومات شهروندی، عملاً مانع از رأی دادن اکثر سیاه‌پوستان و حتی سفیدپوستان فقیر در انتخابات‌ها شد.

با این وجود، سلب حق اساسی رأی دادن از سیاه‌پوستان نیز موجب نشد تا پدیده لینچ کردن متوقف شود. سیاه‌پوستان از اواخر قرن 19 تا اواسط قرن 20 هم‌چنان هدف لینچ کردن‌های سفیدپوستان قرار داشتند[، اما این‌بار به بهانه‌های دیگر. لینچ کردن سیاه‌پوستان در این دوره انعکاسی از مشکلات آمریکا در زمینه نیروی کار و تحولات اجتماعی از جمله تصویب قوانین تفکیک نژادی موسوم به «قوانین جیم کرو» و تلاش سفیدپوستان برای اثبات برتری نژادی‌شان مقابل سیاه‌پوستان بود.

البته انگیزه‌های اقتصادی نیز در قتل سیاه‌پوستان به روش لینچ کردن بی‌تأثیر نبودند. به عنوان مثال، در ایالت‌هایی مانند می‌سی‌سی‌پی و تحت تأثیر بحران اقتصادی در آمریکا و کاهش قیمت پنبه (به عنوان اصلی‌ترین محصول ایالت‌های جنوبی آمریکا) در فصل تسویه‌حساب مزرعه‌داران با کارگران سیاه‌پوست، آمار قتل سیاه‌پوستان افزایش چشم‌گیری داشت. این کار یا برای خلاص شدن مزرعه‌دار از تسویه‌حساب انجام می‌شد و یا برای درس دادن به سایر سیاه‌پوستان برای آن‌که با «اربابان قبلی» خود چانه‌زنی نکنند.

قوانین جیم کرو و تبعیض قانونی علیه سیاه‌پوستان

پس از سال 1876، سرکوب سیاه‌پوستان و تسلط دوباره دموکرات‌ها بر آمریکا فرصت را برای اعمال قوانین تبعیض‌آمیزتر فراهم کرد. بخشی از این قوانین که در دهه 1890 تصویب شدند و به قوانین جیم کرو مشهور هستند، رسماً تبعیض نژادی در آمریکا را تجویز می‌کردند. این قوانین عملاً سیاه‌پوستان را شهروند درجه دو محسوب می‌کردند و در نتیجه آن‌ها آمار پدیده لینچ کردن به اوج خود رسید.

لینچ کردن در این دوره نوعی نمایش عمومی قدرت سفیدپوستان و وسیله‌ای برای اعمال کنترل اجتماعی بود. بیش از 85 درصد از 5000 مورد تخمین‌زده‌شده از لینچ کردن طی دوره پس از جنگ داخلی، علیه سیاه‌پوستان رخ داد. آمار قتل‌ها در سال 1892 به اوج بود یعنی 161 مورد علیه سیاه‌پوستان در یک سال رسید. این آمار طی سال‌های 1889 تا 1923 برابر با دوره بازسازی یعنی 50 تا 100 مورد لینچ کردن در سال در ایالت‌های جنوبی رسید.

 
تاریخ پدیده لینچ کردن در آمریکا و مثال‌هایی از آن
 

ایدئولوژی ضدسیاه‌پوستان آن‌چنان در جامعه آمریکا رخنه کرده بود که «بنجامین تیلمن» فرمان‌دار و سناتور نماینده کارولینای جنوبی سال 1900 طی سخنرانی رسمی خود پشت تریبون مجلس سنای آمریکا گفت: «ما [مردم] اهل جنوب، هرگز حق نیگروها [سیاه‌پوستان] برای حکومت بر انسان‌های سفیدپوست را به رسمیت نشناخته‌ایم، و هرگز این کار را نخواهیم کرد. ما هرگز باور نکرده‌ایم که آن‌ها با انسان‌های سفیدپوست برابر باشند، و هرگز این باور را نخواهیم داشت؛ و ما کوتاه نمی‌آییم تا آن‌ها شهوت خود را با همسران و دختران ما ارضا کنند، بدون آن‌که آن‌ها را لینچ کنیم.»

بخش آخر سخنرانی تیلمن اشاره به برخی از بهانه‌ها یا دلایلی دارد که سیاه‌پوستان به خاطر آن‌که به قتل می‌رسیدند. دلایل سیاسی و اقتصادی اگرچه چنان‌که توصیف شد در گسترش پدیده لینچ کردن تأثیر زیادی داشتند، اما تنها انگیزه سفیدپوستان برای قتل سیاه‌پوستان نبودند. برخی دلایل اجتماعی نیز پشت این تحولات وجود داشت که بررسی آن‌ها ضرورت دارد.

لذت هزاران نفر از سوختن یک سیاه‌پوست

لینچ کردن سیاه‌پوستان به بهانه‌هایی جز آن‌چه تا این‌جا توضیح داده شد نیز در آمریکا اتفاق می‌افتاد. بیش‌ترین دلیلی که برای لینچ کردن سیاه‌پوستان ذکر می‌شد، قتل یا سوءقصد بود. دلایل دیگری که در پرونده‌های لینچ کردن به چشم می‌خورد، شامل مواردی نظیر «رقابت تجاری جسورانه» و «استقلال فکری» بود. البته این اتهامات هم نباید لزوماً اثبات می‌شد.

روند اتفاقات بعد از جنگ داخلی، سفیدپوستان را متقاعد کرده بود که به‌رغم اعطای برخی حقوق به سیاه‌پوستان، هنوز هم جان این «شهروندان درجه دوم» در دست «نژاد برتر سفیدپوست» است. به همین دلیل اگر عده‌ای سفیدپوست به این نتیجه می‌رسیدند که یک سیاه‌پوست مرتکب جرمی شده است، دیگر لزومی نمی‌دیدند او را محاکمه یا حتی جرم او را اثبات کنند.

موارد زیادی از این دست در تاریخ ثبت شده است. به عنوان مثال، سال 1893 یک نیروی پلیس شهر پاریس در ایالت تگزاس به نام «هنری وانس» هنگام دست‌گیری سیاه‌پوستی به نام «هنری اسمیت» با باتوم به او حمله کرد. اسمیت بعد از این حادثه به خانه برگشت، اما مدتی بعد ناپدید شد. طی همین مدت، دختر سه‌ساله وانس، مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. نوعی شورش شهری در واکنش به این جرم شکل گرفت و همه مردم به دنبال هنری اسمیت گشتند تا او را پیدا و به خاطر این جنایت مجازات کنند.

آیا ترامپ سنت «لینچ کردن» را به آمریکا برمی‌گرداند؟ +عکس و فیلم
عموماً پرونده لینچ کردن «هنری اسمیت» را از نظر تعداد حاضرین، بزرگ‌ترین پرونده از این دست در آمریکا می‌دانند
 

بالأخره اسمیت را در ایالت آرکانزاس پیدا کردند و به پاریس بازگرداندند. در مسیر آرکانزاس تا تگزاس هم قطار حامل اسمیت از شهرهای مختلف، مردمی را سوار کرد که می‌خواستند در مراسم لینچ کردن یک سیاه‌پوست به خاطر ارتکاب «بزرگ‌ترین جنایت در تاریخ تگزاس» حاضر باشند. درون شهر، سکویی بلند آماده شد و چیزی بین 10 تا 15 هزار نفر دور آن سکو گرد آمدند. ابتدا اسمیت را به یک تیر چوبی بستند و 50 دقیقه بدن او را از پا تا صورت با آهن گداخته سوزاندند. چشم‌های او را سوزاندند و بیرون آوردند و در دهان او آهن فرو کردند. سپس در حالی که اسمیت بین مرده و زنده بود، نفت روی او ریختند و او را آتش زدند.

این نمونه شاید مشهورترین نمونه از لینچ کردن سیاه‌پوستان باشد، چراکه جمعیت چندین هزار نفری در آن حاضر بودند و نقش فعالی هم در قتل اسمیت داشتند. قبل از آغاز شکنجه، لباس‌های اسمیت تکه‌تکه شد و هر کس که می‌توانستند، تکه‌ای را به یادگار برای خود برد. هنگام آتش زدن هم هر کس هر ماده آتش‌زایی را که به فکرش و دستش می‌رسید، در آتش ریخت. هر بار که اسمیت از درون آتش به این‌طرف و آن‌طرف می‌غلتید، افرادی که دور او بودند، او را دوباره درون آتش می‌غلتاندند و نفت روی آتش می‌ریختند. هر بار که صدایی از اسمیت یا از جسدش بلند می‌شد، جمعیت از شادی فریاد می‌کشید. و در نهایت هم جمعیت تکه‌های زغال‌شده جسد اسمیت را به عنوان یادگاری برداشتند. 

سیاه‌پوستان هنوز هم لینچ می‌شوند

اوایل قرن 20، یکی از تفریحات مردم در آمریکا تبادل تصاویر و کارت پستال‌هایی بود که روی آن‌ها عکس‌هایی از صحنه‌های لینچ کردن سیاه‌پوستان خودنمایی می‌کرد. در برخی از این کارت پستال‌ها یک سیاه‌پوست در حال سوختن در آتش، هم‌راه با جمعیتی به تصویر کشیده شده بود که در اطراف او جمع شده و برای گرفتن عکس یادگاری به دوربین نگاه می‌کردند. برخی از این کارت پستال‌ها رسماً با هدف ارعاب سیاه‌پوستان منتشر می‌شدند تا جایی که روی آن‌ها عبارت «هشدار» یا حتی شعرهای نژادپرستانه مانند این شعر نوشته شده بود: «اکنون نیگرو به لطف دائم [خداوند] / باید بیاموزد که سر جای خودش بنشیند / در جنوب آفتابی، سرزمین آزادگان / تا ابد سفیدپوست برتر است.»

نکته‌ای که درباره همه موارد لینچ کردن صدق می‌کند، عدم محاکمه قربانیان است. به این ترتیب هیچ‌گاه ثابت نمی‌شود که قربانی واقعاً مرتکب جرمی شده است یا نه. به عنوان مثال، 15 ژوئن سال 1920، سه سیاه‌پوست که در یک سیرک کار می‌کردند، در شهر «دلوث» در ایالت مینه‌سوتا به اتهام تجاوز به یک زن سفیدپوست لینچ شدند، اما در آزمایش‌های بعدی یک پزشک روی آن زن، هیچ اثری از تجاوز یا حمله فیزیکی را نشان نداد[16]. پس از حدود 80 سال، در سال 2003 پلیس این شهر حتی یک بنای یادبود هم برای این سه نفر ایجاد کرد.

آیا ترامپ سنت «لینچ کردن» را به آمریکا برمی‌گرداند؟ +عکس و فیلم
اعدام سه جوان سیاه‌پوست در شهر «دلوث» در ایالت مینه‌سوتا و عکس یادگاری مردم با اجساد آن‌ها

19 جولای سال 1935، «رابین استیسی» کشاورز بی‌خانمان سیاه‌پوست بعد از آن‌که چندین بار درِ خانه مردم را زد و از آن‌ها درخواست غذا کرد، به جرم ایجاد آزاد برای شهروندان دست‌گیر شد. با این وجود، عده از مردم استیسی را از مکانی که در آن بازداشت بود ربودند و به قتل رساندند. به‌رغم آن‌که چهره قاتل‌ها در تصاویر گرفته شده از این مورد لینچ کردن قابل‌تشخیص بود، اما دولت اقدامی در زمینه مجازات این افراد انجام نداد. 

مجازات و قتل سیاه‌پوستان «بدون محاکمه» و به «اتهام» جرائمی مانند «کنار نرفتن از جلوی خودروی یک سفیدپوست» یا «اعتراض به لینچ کردن یک فرد دیگر» تصاویر ذهنی آشنایی هستند که این روزها هرچند ساعت یک بار در آمریکا تکرار می‌شوند. نیروهای پلیس آمریکا بدون آن‌که نیازی ببینند یک فرد سیاه‌پوست را «به دست قانون بسپارند» صرفاً به این خاطر که نگران هستند نکند مورد حمله او قرار بگیرند، به او شلیک می‌کنند و او را می‌کشند.

در تاریخ آمریکا هیچ رقم دقیقی برای موارد لینچ کردن ذکر نشده است. البته آماری مبنی بر لینچ کردن 3446 سیاه‌پوست بین سال‌های 1882 تا 1968، یا 4075 سیاه‌پوست بین سال‌های 1877 تا 1950 یا حتی 4742 سیاه‌پوست بین سال‌های 1882 تا 1968 وجود دارد، اما هیچ‌یک از این آمارها قطعی نیستند و موارد گزارش‌نشده از لینچ کردن را شامل نمی‌شوند.

این در حالی است که امروزه آمار کشتار سیاه‌پوستان توسط پلیس آمریکا بسیار بیش از این‌هاست، اما باز هم اقدام جدی‌ای برای حل این معضل نمی‌شود. ترامپ 1 بهمن سال 95 در حالی رئیس‌جمهور آمریکا شد که مخالفان و موافقانش به نژادپرست بودن او اعتراف دارند. مکزیکی‌هایی که ترامپ مهم‌ترین قول داخلی خود را ساخت یک دیوار در مرز آمریکا با کشورشان می‌داند، طبق برخی آمارها حدود 600 نفر از هم‌وطنان‌شان را بین سال‌های 1848 تا 1928 به همین روش لینچ کردن از دست دادند.

ترامپ علاوه بر تمام شعارهای نژادپرستانه‌اش، قول داده پلیس آمریکا را مجهزتر و از نیروهای پلیس حمایت کند. پلیسی که با همین وضعیت امروز از کشتن سیاه‌پوستان هیچ ابایی ندارد، قطعاً با حمایت‌های شخص رئیس‌جمهور دست خود را بازتر هم خواهد دید. ترامپ هم‌چنین مانند جمهوری‌خواهان تأکید زیادی هم روی مسلح کردن مردم عادی در آمریکا داشته است و اکنون باید منتظر ماند و دید آیا رئیس‌جمهور جدید آمریکا موفق می‌شود سنت قدیمی لینچ کردن را به این کشور بازگرداند یا نه.

دنباله مطالب نمونه های نژادپرستی در آمریکا

 نوزادی: سال ۲۰۲۰، به ازای هر ۱۰۰,۰۰۰ تولد نوزاد زنده، ۱۰/۴ نوزاد سیاه‌پوست جان خود را از دست دادند؛ در حالی که این رقم در میان نوزادان سفیدپوست ۴/۴ نفر بود. همچنین ۱۴/۸ درصد از نوزادان سیاه‌پوست در سال ۲۰۲۱ نارس به دنیا آمدند؛ که بیش‌تر از هر گروه نژادی یا قومی دیگری در آمریکا بود. میزان مرگ‌ومیر مادران باردار سیاه‌پوست در سال ۲۰۲۱ نیز به ازای هر ۱۰۰,۰۰۰ تولد نوزاد زنده، ۶۹/۹ مورد بود. این در حالی است که این رقم در میان سفیدپوستان ۲۶/۶ مورد بود. چرا بسیاری از زنان سیاه‌پوست در بارداری می‌میرند؟ یک دلیل: پزشکان آن‌ها را جدی نمی‌گیرند. در بسیاری از موارد، پزشکان تصور می‌کنند زنان سیاه‌پوست آستانه‌ی تحمل درد بالاتری دارند و بنابراین به درخواست‌های آن‌ها برای رسیدگی به دردهایشان، توجهی نمی‌کنند؛ حتی در مواردی که درد نشانه‌ی وجود یک بیماری مرگ‌بار است.

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«آنجلیکا لیونز» همزمان که سختی‌های دوران بارداری‌اش را برای تیم «آسوشیتدپرس» تعریف می‌کند، اشک می‌ریزد. لیونز در دوران بارداری‌اش بارها به بیمارستان مراجعه کرد و از دردهای شدید شکایت کرد. با این حال، هر بار به او می‌گفتند دردهایش طبیعی است و او را به خانه می‌فرستادند. تا این‌که پس از یکی از مراجعه‌هایش به بیمارستان، او را بستری کردند. لیونز تا این‌جا را یادش می‌آید که او را برای زایمان اضطراری به اتاق عمل بردند. بعدها به او گفتند تا یک قدمی مرگ رفته است. قلبش از حرکت ایستاد و صرفاً با دستگاه‌های پزشکی زنده بود. پس از سه روز به هوش آمد، و از آن‌جایی که نمی‌توانست حرف بزند، با اشاره سراغ نوزادش را گرفت. پسرش «ملیک» نارس به دنیا آمده بود، اما زنده بود. با این حال، لیونز، که زایمان اولش بود، هرگز نتوانسته بود شیرینی لحظات اولی را تجربه کند که نوزاد را روی سینه‌ی مادر می‌گذارند. حتی نمی‌دانست پسرش چه شکلی است. شاید ناامیدکننده‌تر از همه برای او این بود که بیمارستانی که به آن مراجعه می‌کرد، وابسته به همان دانشگاهی بود که در آن تدریس می‌نمود. با این وجود، همه‌ی زنان سیاه‌پوست به اندازه‌ی لیونز خوش‌شانس نیستند. بسیاری از آن‌ها خودشان یا فرزندشان، و یا هر دو، قربانی نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا می‌شوند. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«آنجلیکا لیونز» (چپ) خیلی خوب می‌دانست که زایمان در آمریکا برای زنان سیاه‌پوست خطرناک است. خودش درباره‌ی تبعیض نژادی در نظام درمانی آمریکا به دانشجویانش درس داده بود؛ از جمله این‌که خطر مرگ زنان سیاه‌پوست در دوران بارداری یا حین زایمان تقریباً سه برابر همتایان سفیدپوست‌شان است. سال ۲۰۱۹ چیزی نمانده بود همین اتفاق برای خودش بیفتد. برخی درمانگران در آمریکا، عقاید عجیب‌وغریبی دارند: مثلاً معتقدند سیاه‌پوستان، از جمله مادران سیاه‌پوست، پوست ضخیم‌تر و استخوان‌های قوی‌تری دارند و عصب‌هایشان کم‌تر از سفیدپوستان حساس است. همین عقاید باعث می‌شود کم‌تر به دردهای سیاه‌پوستان توجه و رسیدگی کنند. آنجلیکا تنها عضو خانواده‌ی لیونز نیست که نژادپرستی را در دوران بارداری و زایمان خود تجربه کرده است. خواهش «آنسونیا» (راست) نیز پس از دو بارداری ناموفق، در سومین بارداری‌اش تجربه‌ی تلخی مشابه آنجلیکا داشت. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«آنسونیا لیونز» پسرش «آدریان» را راه می‌برد. آدریان نارس به دنیا آمد و پنج روز ابتدای عمرش را در بخش مراقبت‌های ویژه سپری کرد. سپس مدتی به دلیل مشکلات تنفسی در بیمارستان بستری شد. موضوع تبعیض نژادی در نظام درمانی آمریکا همبستگی مستقیمی با متغیرها یا طبقه‌ی اجتماعی نیز ندارد. به عنوان نمونه، آمار مرگ‌ومیر مرتبط با بارداری در زنان سیاه‌پوست دارای مدرک دانشگاهی، ۱/۶ برابرِ زنان سفیدپوست با مدرک پایین‌تر از دبیرستان است. 

 کودکی: ۱۲/۳ درصد از کودکان سیاه‌پوست از آسم رنج می‌برند. این رقم بیش از دو برابرِ همتایان سفیدپوست آن‌ها (۵/۵ درصد) و بیش‌ترین میزان در میان کودکان هر نژاد دیگری در آمریکاست. آمار مرگ‌ومیر در اثر ابتلا به اسم نیز در میان کودکان سیاه‌پوست نسبت به کودکان سفیدپوست بسیار بیش‌تر است. سال ۲۰۲۰، به ازای هر یک میلیون نفر جمعیت زیر ۱۸ سال، ۱۰/۷ کودک سیاه‌پوست در نتیجه‌ی ابتلا به آسم جان خود را از دست دادند. این در حالی است که این رقم در میان کودکان سفیدپوست ۱/۴ درصد بود. چرا کودکان سیاه‌پوست بیش‌تر در معرض آسم هستند؟ محل زندگی. از هر ۱۰ کودک سیاه‌پوست ۴ نفر در محله‌هایی زندگی می‌کنند که (به عنوان مثال به خاطر نزدیکی به کارخانه‌ها و آزادراه‌ها) درگیر آلودگی هوا هستند. این رقم برای کودکان سفیدپوست ۱ نفر است.

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«کارتر منسون» (راست) ۵ ساله، با خواهرش «کیدنس» (چپ) ۹ ساله، مقابل خانه‌ی یکی از اقوامشان بازی می‌کند. کارتر وسط جشن تولد صمیمی‌ترین دوستش، یک‌باره دست‌هایش را روی سینه‌اش گذاشت و پشت سر هم می‌گفت: «نمی‌توانم نفس بکشم؛ نمی‌توانم نفس بکشم.» مادرش «کاترین» در حالی که اشک می‌ریخت، این خاطره را برای تیم «آسوشیتدپرس» تعریف کرد. کودکان سیاه‌پوست به خاطر زندگی در محله‌های فاقد هوای پاک، اغلب در نزدیکی کارخانه‌های آلوده‌کننده‌ی هوا، بیش‌تر از همتایان سفیدپوست خود در معرض ابتلا به آسم قرار دارند..از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«کارتر منسون» (چپ) در مبارزه با آسم یک متحد قدرتمند دارد: خواهر خجالتی‌اش «کیدنس» (راست). کیدنس به‌شدت مراقب برادر کوچکترش است و هر گاه آسم به سراغ کارتر می‌آید، به او کمک می‌کند. با این حال، خود کیدنس نیز از آسم رنج می‌برد. (+)

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

داروها و اسپری‌های تنفسی «کارتر» و «کیدنس منسون». تخته‌ای از جنس مقوا به دیوار تکیه داده شده که روی آن دستورالعمل‌های مقابله با حمله‌ی تنفسی نوشته شده است. «کاترین» مادر کارتر و کیدنس، در حالی که تلاش می‌کند جلوی اشک‌هایش را بگیرد، می‌گوید برای بچه‌هایش هم مادر است، هم معلم، و هم پرستار. با این حال، باز هم احساس می‌کند برای آن‌ها کم گذاشته است. 

در همین‌باره بخوانید:

در آمریکا هر 19 دقیقه یک نوزاد با وابستگی به مواد مخدر به دنیا می‌آید. همه این نوزادان طی چند روز اول زندگی، به «سندرم ترک نوزاد» مبتلا می‌شوند. دیدن برخی علائم این اختلال مانند رعشه‌ای که در تمام بدن نوزاد ایجاد می‌شود و گاه تا 20 ثانیه ادامه پیدا می‌کند، حقیقتاً دل‌خراش است. این سندرم با علائمی نظیر تشنج، تب، تنگی نفس، تعرق و افزایش ضربان قلب، گاهاً تا شش ماه ادامه پیدا می‌کند. در حالی که حتی تصور بروز این مشکلات در نوزادان چند روزه هم دردآور است، واقعیت تلخ‌تر این است که بسیاری از این نوزادان، به علت آن‌که نهادهای مراقبتی آمریکا به وظیفه خود در قبال آن‌ها عمل نمی‌کنند تنها چند روز یا چند ماه فرصت زندگی در این جهان را پیدا می‌کنند.


در حالی که دولت آمریکا چشم خود را روی معضل اعتیاد در این کشور بسته است، بیش‌ترین آسیب را از این معضل، نه معتادان، بلکه نوزادانی می‌بینند که در خانواده‌های معتاد به هروئین، تریاک و سایر مواد و داروهای مخدر به دنیا می‌آیند و خود نیز از آغاز تولد، «وابسته» به مواد مخدر هستند.

طبق آمار سال 2013 (آخرین سالی که آمار آن در این‌باره موجود است)، حدود 24.6 میلیون کودک و نوجوان آمریکایی که 12 سال یا بیش‌تر سن دارند، معادل 9.4 درصد از کل جمعیت این کشور، به طور غیرقانونی از مواد مخدر استفاده می‌کنند. طی همین سال، بیش از 27 هزار نوزاد وابسته به مواد مخدر در این کشور متولد شدند. اگر می‌خواهید حیرت‌انگیز بودن این آمار را بهتر درک کنید، آن را این‌گونه ببینید: در سال 2013، به طور متوسط، هر 19 دقیقه، یک نوزاد معتاد به مواد مخدر در آمریکا متولد شد.

دکتر «لورن جانسون» مدیر بخش اطفال در مرکز اعتیاد و بارداری دانشگاه «جانز هاپکینز» آمریکا می‌گوید: «این یک بحران است. یک بیماری همه‌گیر است. بحران مواد مخدر در این کشور با سرعت رو به رشدی گسترش پیدا می‌کند و ما شاهد به دنیا آمدن شمار بیش‌تر و بیش‌تری از این نوزادان هستیم.»

آمار «خدمات ملی سلامت» انگلیس در سال 2014 نشان داد، این کشور هم وضعیت خیلی بهتری ندارد. در این سال 7800 کودک در انگلیس وابسته به مواد مخدر متولد شدند: یعنی به طور متوسط هر 67 دقیقه، یک کودک. ضمناً هر سال 1536 نوزاد نیز دچار سندرم ترک نوزاد می‌شوند[2] (که در ادامه بیش‌تر به آن خواهیم پرداخت). این ارقام نشان‌دهنده افزایش 22 درصدی شمار این نوزادان طی 10 سال گذشته در انگلیس است.

 
طی یک دهه گذشته، بیش از 130 هزار نوزاد در آمریکا به دنیا آمده و همه آن‌ها دچار «سندرم ترک نوزاد[4]» شده‌اند. این سندرم[5] که در نوزادانی رخ می‌دهد که در رحم مادر[6] در معرض استعمال مواد مخدر قرار گرفته‌اند[7]، شبیه به آثار ترک اعتیاد به هروئین در بزرگ‌سالان است. این علائم که دیدن آن‌ها در یک نوزاد تازه به دنیا آمده (فیلمی که در ابتدای این گزارش دیدید) دل هر انسانی را به درد می‌آورد، معمولاً طی یک تا سه روز اول تولد خود را نشان می‌دهند، اما ممکن است بروز آن‌ها تا یک هفته هم به تعویق بیفتد.

سندرم ترک نوزاد می‌تواند شامل این موارد باشد: تشنج، تب، لرزش به صورت رعشه، تنفس بیش از حد سریع، ضربان تند قلب[8]، تعریق، مشکلات تغذیه‌ای، مشکل در خوابیدن، اسهال، استفراغ، نقص مجاری ادراری، گرفتگی بینی یا عطسه، گریه بیش از حد یا با صدای نازک، زودرنجی و حساسیت تقریباً به همه چیز، لکه‌دار شدن پوست، مکیدن بیش از حد، واکنش‌های بیش‌فعالی، کشیدگی بیش از حد عضلات، سرعت پایین افزایش وزن، اختلال در مهارت‌های حرکتی، و تأخیر در یادگیری مهارت‌های اجتماعی.

نوزادانی که وابسته به مواد مخدر به دنیا می‌آیند طی سندرم ترک[9]، در اغلب موارد دچار رعشه‌های شدید هستند، ناله می‌کنند، به خود می‌پیچند، نفس‌نفس می‌زنند، در خوردن مشکل دارند، و معمولاً هنگام شیر خوردن علائم خفگی را نشان می‌دهند.

مرگی که انتظار کودکان وابسته به مواد مخدر را می‌کشد

طی تحقیقات مفصل رویترز[10] در این‌باره، 110 نوزاد و کودک نوپا بین سال‌های 2010 تا اواخر 2015 شناسایی شدند که مادران آن‌ها در دوران بارداری مواد مخدر مصرف کرده‌اند و این کودکان پس از آن‌که بیمارستان آن‌ها را به مادرشان سپرده است، به دلایل قابل‌پیش‌گیری جان خود را از دست داده‌اند. نکته این‌جاست که آن‌چه موجب مرگ این کودکان شده، اعتیادشان به مواد مخدر در هنگام به دنیا آمدن نبوده است، بلکه همه آن‌ها به اندازه کافی بهبود پیدا کرده و از بیمارستان مرخص شده‌اند.

«آنجلیکا مک‌کنی» به «لیندایا» شیر می‌دهد؛ فردای این عکس، آنجلیکا که سه نوع مواد مخدر مصرف کرده بود، روی دخترش خواب می‌رود و او را خفه می‌کند.
آن‌چه جان این کودکان را گرفته، تحویل دادن آن‌ها به خانواده‌ای بوده که صلاحیت مراقبت از آن‌ها را نداشته است. بیش از 40 نفر از این کودکان خفه شده‌اند و 13 نفر به دلیل مسمومیت خوردن «متادون» (مخدر قوی صنعتی که در مهار اعتیاد به مواد مخدر دیگر کاربرد دارد)، هروئین، «اکسی‌کدون» (مخدر ضددرد) و یا سایر مواد شبه‌افیونی جان خود را از دست داده‌اند. در سه‌چهارم از این 110 پرونده، فوت کودک به خاطر اقدامات مادر بوده و در بقیه موارد، شوهر، دوست‌پسر، یا بستگان دیگر مادر دلیل مرگ کودک بوده‌اند.

یکی از دردناک‌ترین پرونده‌ها در میان این 110 مورد، پرونده «مگی می ترامل» نوزادی بود که در اوکلاهما پس از آن جان خود را از دست داد که «لیندزی فیدلر» مادرش تحت تأثیر «مت‌آمفتامین» (مشهور به شیشه) و چندین ماده مخدر دیگر، دختر 10 روزه‌اش را به اشتباه هم‌راه با لباس‌های کثیف، داخل ماشین لباس‌شویی گذاشت و خودش بی‌هوش شد. «مگی» را زمانی پیدا کردند که ماشین لباس‌شویی کارش را تمام کرده بود و مگی هم دیگر نفس نمی‌کشید. فیدلر اکنون 15 سال محکومیت خود را به خاطر قتل غیرعمد و غفلت از فرزند در زندان سپری می‌کند.

ضعف در قانون، ضعف در اجرا، یا در هر دو؟

قانون فدرال در آمریکا از پرستاران و ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی می‌خواهد تا هر زمان که نوزادی وابسته به مواد مخدر به دنیا می‌آید[11]، این مسئله را به اطلاع نهادهای حفاظت از کودکان برسانند تا مددکاران اجتماعی این نهادها پس از مرخصی نوزاد از بیمارستان، از سلامت و ایمنی وی در خانواده مطمئن شوند. با این حال، هم این قانون و هم اجرای آن در ایالت‌های مختلف به هیچ عنوان کارآمد نیست. در 75 مورد از 110 پرونده فوق، نهادهای حفاظت از کودکان اطلاع پیدا کرده بودند، اما اقدامی برای حفاظت از جان این نوزادان انجام ندادند.

تحقیقات رویترز نشان می‌دهد قوانین فدرال آمریکا در این زمینه، در هیچ کجای این کشور موفقیت‌آمیز نبوده است. پرونده‌های بالا (که درباره بعضی از آن‌ها در ادامه گزارش مفصل‌تر توضیح خواهیم داد) نشان می‌دهد این قوانین نواقص مرگ‌باری دارند و نمی‌توانند راه‌حل معضلی باشند که باراک اوباما آن را «اپیدمی» اعتیاد به مواد مخدر در آمریکا توصیف کرده است؛ اپیدمی‌ای که سهولت دست‌رسی مردم به داروهای آرام‌بخش و همین‌طور ارزان‌قیمت بودن هروئین آن را تشدید کرده است.

«کورتنی نیکول هاول» دو بار متادون را با نوعی استامینوفن مخلوط کرد و به «جازلین» داد، چون «غذا نمی‌خورد و نمی‌خوابید؛ انگار آن بچه همیشگی نبود.» دختربچه 17 ماهه، قربانی این شد که مادرش نمی‌دانست چگونه او را آرام کند.

سال 2003، زمانی که کنگره لایحه «حفظ ایمنی کودکان و خانواده‌ها» را تصویب کرد، حدود 5000 نوزاد وابسته به مواد مخدر در آمریکا متولد شده بودند. این تعداد از آن سال، به طور چشم‌گیری افزایش پیدا کرد و بر اساس پرونده‌های ترخیص از بیمارستان، سال 2013 به بیش از 27 هزار مورد رسید.

قوانین فدرال هم‌چنین ایالت‌های مختلف را موظف کرده تا تمامی این نوزادان را تحت حفاظت خود بگیرند، صرف‌نظر از این‌که مادران آن‌ها مواد مخدر را به شکل غیرقانونی و یا با تجویز دکتر مصرف می‌کنند. با این وجود، اکثر ایالت‌ها قوانین فدرال را نادیده می‌گیرند و هر سال هزاران نوزاد را در معرض خطر مرگ قرار می‌دهند.

دست‌کم 36 ایالت، فاقد هرگونه قانون یا حتی سیاست مدونی هستند که پزشکان را وادار کند همه موارد تولد نوزاد وابسته به مواد مخدر را گزارش کنند. 9 ایالت دیگر و همین‌طور بخش کلمبیا ظاهراً از این قوانین فدرال تبعیت می‌کنند و قوانین در پنج ایالت دیگر نیز آن‌قدر نامشخص و گیج‌کننده است که حتی پزشکان و مسئولین حفاظت از کودکان هم از آن‌ها سردرنمی‌آورند.

طبق قوانین برخی ایالت‌ها (دقیقاً عکس قوانین فدرال)، اگر مادر داروهای مخدر را با تجویز پزشک مصرف می‌کند، اصلاً نیازی نیست چنین موضوعی در پرونده نوزاد او لحاظ گردد. این در حالی است که پزشکان می‌گویند سوءاستفاده از داروهای مخدر از جمله متادون می‌تواند به اندازه اعتیاد به مواد مخدر غیرقانونی، خطرناک باشد.

کنگره به ازای تبعیت از لایحه سال 2003 مبلغی هم به ایالت‌ها بودجه می‌دهد، اما این مبلغ آن‌قدر اندک و البته بی‌حساب‌وکتاب است که عملاً ارزشی ندارد. سال 2015، بخش کلمبیا که از این قانون پیروی می‌کند، 83,673 دلار از کنگره بودجه گرفت و کالیفرنیا که به این قانون عمل نمی‌کند، 2.8 میلیون دلار. تحقیقات نشان می‌دهد به‌رغم آن‌که کم‌تر ایالتی از قانون فدرال تبعیت می‌کند، اما هیچ ایالتی تا کنون از بودجه کنگره محروم نشده است.

«کریستینا ریورو» وقتی با درد شکم به بیمارستان رفت، تازه متوجه شد باردار بوده است. «نیکولو وارتر» فرزند او، دو ماه دچار سندرم ترک نوزاد بود و 9 ماه بعد، به علت مسمومیت با هروئین جان خود را از دست داد.

گزارش‌های ترخیص نشان می‌دهد در تمامی 27 هزار پرونده سندرم ترک نوزاد در سال 2013، کارکنان بیمارستان‌ها از وضعیت نوزادان مطلع بوده‌اند و حتی آن‌ها را مداوا هم کرده‌اند. با این حال، مشاهده سندرم ترک کودک که باید موجب شود صلاحیت والدین برای نگه‌داری از نوزاد زیر سؤال برود، در اغلب این موارد موجب نشده تا بیمارستان تمهیداتی برای حفاظت از نوزاد در خانه بیندیشد، به خصوص در شرایطی که به گفته جانسون «[بعد از زایمان] دقیقاً زمانی است که یک زن آماده برگشت [به استعمال مواد مخدر] است، چون احساس درد، خستگی، افسردگی، اضطراب و حتی پشیمانی می‌کند.»

از آن‌جا که تولد بسیاری از نوزادان وابسته به مواد مخدر گزارش نمی‌شود، هیچ‌کس نمی‌داند دقیقاً چه تعداد از این کودکان پس از ترخیص از بیمارستان و سپرده شدن به دست والدین، آسیب می‌بینند و یا جان خود را از دست می‌دهند. این رقم بین سال‌های 2010 تا 2015 به طور قطع بیش‌تر از 110 نفر است، چراکه اکثر ایالت‌ها تنها بخشی از اطلاعات موجود درباره علت مرگ و میر نوزادان را در اختیار رویترز گذاشتند و برخی ایالت‌های بزرگ‌تر، از جمله نیویورک، هیچ گزارشی در این‌باره به رویترز ندادند.

پزشکانی که درباره این پرونده‌ها کار می‌کنند، می‌گویند دولت اوباما برای رسیدگی به این مشکل کاری نکرده است. اوباما طی یک سخنرانی در ماه اکتبر گفت که پس از به عهده گرفتن ریاست‌جمهوری در سال 2009 «شروع به مطالعه درباره این موضوع یعنی مخدرها کردم و آمار در این‌باره من را شگفت‌زده کرد.»

با این حال، سه سال طول کشید تا کاخ سفید (سال 2012) یک کنفرانس درباره نوزادان وابسته به مواد مخدر تشکیل دهد. و سه سال دیگر طول کشید تا کاخ سفید «اقدامات عملی» انجام دهد: بروزرسانی وب‌سایت‌های سازمانی مرتبط. یک ماه پیش از پایان سال 2015، کنگره لایحه‌ای را تصویب کرد که به دولت دستور می‌داد تا طی یک سال آینده، یک استراتژی ملی را در این‌باره تدوین نماید.

«آماندا مک‌کنزی» تحت تأثیر متادون پسرش «لیام» را با خود به حمام برد اما در وان خوابش برد؛ مک‌کنزی زمانی بیدار شد که لیام کنارش در وان غرق شده بود.
«لورتا فینیگان» پزشکی که مقیاس پزشکی ابداعی او به طور گسترده‌ای برای ارزیابی سندرم ترک نوزاد مورد استفاده قرار می‌گیرد، ضمن اظهار «دل‌سردی و ناامیدی» از واکنش دولت اوباما به معضل نوزادان وابسته به مواد مخدر می‌گوید: «آماری که نشان می‌دهد شمار این پرونده‌ها چه اندازه افزایش داشته، دست‌کم از سال 2012 در دست‌رس بوده است. الآن سال 2015 است. پس چه زمانی می‌خواهند کاری انجام بدهند؟»

فینیگان توضیح می‌دهد: «ما می‌دانیم مراقبت از این نوزادان بسیار دشوار است. اگر شرایط مناسبی برای مادر و کودک ایجاد نکنید، وقتی به خانه خود می‌روند، همه چیز برای سوءرفتار مادر یا دیگر افراد در خانه با نوزاد، فراهم است.» در توضیح این شرایط باید گفت که سندرم ترک نوزاد معمولاً در پنج هفته اول، بیش‌ترین شدت را دارد، اما ممکن است از سه تا شش ماه طول بکشد. بسیاری از این نوزادان طی این مدت، علاوه بر علائمی که در ابتدای گزارش ذکر شد، با مشاهده یا لمس کوچک‌ترین محرکی، شروع به گریه می‌کنند. این محرک حتی می‌تواند لبخند مادرشان باشد.

گریه این نوزادان نیز به هیچ عنوان گریه‌ای عادی نیست، بلکه معمولاً آن‌قدر شدید است که بدن آن‌ها را دچار رعشه می‌کند. «کیمبرلی نلسون» مدیر پرستاری واحد مراقبت‌های ویژه نوزادان (NICU) در مرکز پزشکی ملی کودکان در واشنگتن درباره این گریه می‌گوید: «[صدای این گریه] یک جیغ از روی وحشت و استیصال است. صدایی است که [اگر بشنوید] فراموشش نخواهید کرد.»

«روندا ادموندز» پرستار نوزاد اهل هانتینگتون در ایالت ویرجینیای غربی نیز می‌گوید: «[مراقبت از این کودکان یک کار] بی‌امان است. هیچ استراحتی در کار نیست. بنابراین می‌توانید تصور کنید پدر و مادری که خواب ندارند و در مقابله با مشکلات خودشان درمانده‌اند، چگونه می‌خواهند از چنین نوزادی مراقبت کنند و این شرایط چگونه می‌تواند منجر به سوءرفتار یا غفلت از نوزاد شود.»

«جنیفر فریزیر» آنتیبیوتیکی را که باید به «جیسی» می‌داد، با متادونی که خودش برای ترک اعتیاد استفاده می‌کرد، اشتباه گرفت و دختربچه‌اش قربانی همین اشتباه شد.
«برایدن کامینگز» صبح روزی که مادرش او را خفه کرد، تازه شش هفته‌اش شده بود. «توری شلایر» مادر 20 ساله برایدن، تحت تأثیر مت‌آمفتامین، «زاناکس» (داروی ضدافسردگی) و متادونی که دکتر برای کمک به ترک هروئین تجویز کرده بود، در ابتدا می‌گفت درباره آن‌چه که بر سر نوزادش آمده «گیج» شده است. اما پلیس گیج نبود. افسری که 17 اکتبر سال 2014 برای بررسی به خانه او رفته بود، در استشهادیه خود گفت: «مادر، غرق خواب شده و روی برایدن رفته بود.» همین باعث شد تا برایدن خفه شود.

برایدن، سه هفته اول عمر خود (یعنی نیمی از عمرش) با سندرم ترک نوزاد دست و پنجه نرم کرده بود و بعد از بهبود وضعیتش، بیمارستان او را به دست شلایر معتاد و پدر 48 ساله‌ای داده بود که سابقه کیفری نیز در پرونده‌اش داشت. علاوه بر این، پزشکان بیمارستان از یک کار مهم دیگر هم غفلت کردند: هیچ‌کس به مسئولین حفاظت از کودکان خبر نداد که این نوزاد سه هفته‌ای را به دست مادری داده‌اند که معتاد به مواد مخدر است. تنها تماسی که با مقامات خدمات مراقبت از کودکان گرفته شد، 80 روز بعد از مرگ برایدن بود.

اوایل روز 22 ژانویه سال 2015، کودکی نوپا، صدای «آنتونی» برادر نوزادش را شنید که نمی‌توانست نفس بکشد. دختربچه تلاش کرد پدر و مادرش را بیدار کند، اما هر دوی آن‌ها کنار نوزاد دراز کشیده بودند و در نتیجه مصرف مسکن‌های تجویزی و داروهای ضداضطراب، به خواب عمیقی فرو رفته بودند. هنگامی که مادر آنتونی از خواب بیدار شد، نوزادش روی صورت خوابیده و بدنش کبود شده بود.

در این پرونده هم اگرچه مادر مشکوک به سوءمصرف مواد مخدر بود و آنتونی هم اولین روزهای عمر خود از سندرم ترک نوزاد رنج برده بود، اما باز هم به تشخیص یک نهاد حفاظت از کودکان، آنتونی «هیچ نیازی به مراقبت نداشت.» در میان 110 پرونده ابتدای گزارش، 47 کودک دیگر نیز در شرایط مشابه و به علت «شرایط غیرایمن خواب» جان خود را از دست داده‌اند.

«ریان پدرسون» به محض شنیدن صدای قلب «آوری» تصمیم گرفت مواد مخدر را کنار بگذارد، اما تنها سه روز بعد از تولد او چند نوع ماده مخدر و آرام‌بخش مصرف کرد و به پسرش شیر داد. ریان در همان حال، خواب رفت و وقتی بیدار شد، آوری خفه شده بود.

«ملانی آن پریچارد» پیش از آن‌که اکتبر سال 2012 کودک 8 ماهه‌اش را مسموم کند، سابقه‌ای طولانی در مصرف مت‌آمفتامین داشت و دو بار به خاطر غفلت و سوءرفتار فیزیکی، «صلاحیت سرپرستی فرزند» را از او و هم‌سرش سلب کرده بودند. با این وجود، کارکنان خدمات اجتماعی از این سابقه بی‌خبر بودند و «مارنی کی» را پس از تولد به پدر و مادرش سپردند. تحقیقات ایالتی نشان می‌داد مارنی پیش از مرگ، سوء‌تغذیه داشته و آب بدنش کم شده بوده است. با این حال، علت مرگ او هیچ‌یک از این‌ها نبود، بلکه خوردن «فنتانیل» بود، ماده مخدری که از مورفین قوی‌تر است. از 110 پرونده مذکور، 12 کودک دیگر نیز به دلیل خوردن متادون، هروئین، اکسی‌کدون یا مواد مخدر دیگر کشته شده‌اند.

«بلا بلکیستن» دختربچه دو ساله پس از آن‌که مادرش او را در خانه گم کرد، توسط هم‌سایه‌شان و در حالی پیدا شد که بدون لباس و با صورت در استخر خانه افتاده و غرق شده بود. وقتی افسران پلیس به خانه آن‌ها رسیدند، «کلی» مادر «بلا» در حالی که کاملاً مشهود بود تحت تأثیر مواد مخدر است، بدون آن‌که حتی بداند چه اتفاقی افتاده، بریده‌بریده حرف می‌زد و تلاش می‌کرد سر پا بایستد. «کلی» به قتل درجه دوم متهم شد و همان سال، خودکشی کرد. از 110 پرونده، 7 پرونده دیگر نیز شامل کودکانی می‌شد که به علت غفلت والدین خود، غرق شده بودند.

مقامات ایالتی معتقدند «داستین انگوین» که تنها 10 هفته داشت، توسط دوست‌پسر مادرش و بر اثر «بدرفتاری فیزیکی» کشته شده است. در حالی که «براندون آدکینز» خدمات محافظت از کودک را مقصر می‌داند، چون داستین را با مادر معتادش به خانه فرستاده‌اند. از سوی دیگر، «دبورا آرمسترانگ» سخن‌گوی خدمات محافظت از کودک می‌گوید بیمارستان به هیچ‌یک از مددکاران این سازمان خبر نداده است. 10 پرونده دیگر نیز در میان 110 پرونده، متعلق به نوزادان یا کودکانی می‌شد که به علت خشونت فیزیکی والدین جان خود را از دست داده بودند.

به‌رغم همه این پرونده‌ها، هنوز هم قوانین ثابتی در آمریکا وجود ندارد که تمام ایالت‌ها به آن‌ها عمل کنند. هم‌چنان در برخی ایالت‌ها گزارش اعتیاد مادر به مواد مخدر یا حتی استفاده او از متادون برای ترک اعتیاد، می‌تواند منجر به تشکیل پرونده علیه مادر شود و بنابراین بسیاری از پزشکان ترجیح می‌دهند این موارد را گزارش نکنند.

هنوز هم تأخیر در واکنش به این‌گونه پرونده‌ها جان کودکانی مانند «رادیر سالمن» هفته ماهه و 25 نفر دیگر را می‌گیرد؛ هنوز هم عدم وجود طرح‌های کارآمد حفاظت از کودک، مرگ کودکانی مانند «تایلر لی دراموند» 22 ماهه و 74 نفر دیگر را به دنبال دارد؛ و هنوز هم بی‌توجهی به پرونده مادران معتاد به مواد مخدر[12] و تعلل مسئولین حفاظت از کودکان، «نیکولو وارنر» 11 ماهه و 32 نفر دیگر را به کام مرگ می‌کشد. نکته قابل ذکر این‌که این گزارش تنها درباره چند ماه اول زندگی این کودکان است. توصیف آینده‌ای که در صورت زنده ماندن، انتظار فرزندان مادران معتاد به مواد مخدر را می‌کشد[13]، نیازمند گزارشی مفصل و مستقل است.

دنباله مطالب نژاد پرستانه در آمریکا

 نوجوانی: ۱۸ درصد از نوجوانان سیاه‌پوست می‌گویند معمولاً یا اغلب در زندگی خود در معرض آسیب نژادی قرار گرفته‌اند. اما این تجربه‌ها از سنین ۴ تا ۶ سالگی آغاز می‌شود. حدود ۵۳ درصد از نوجوانان سیاه‌پوست علائم متوسط تا شدید افسردگی را تجربه می‌کنند. سیاه‌پوستان در سنین نوجوانی هر روز، به طور متوسط، ۵ مرتبه با تبعیض نژادی مواجه می‌شوند. بین سال‌های ۱۹۹۱ و ۲۰۱۹، آمار اقدام به خودکشی در میان نوجوانان سیاه‌پوست با افزایش حدود ۸۰ درصدی، بیش از هر گروه نژادی یا قومی دیگری افزایش پیدا کرد. آمار خودکشی نیز در کودکان و نوجوانان سیاه‌پوست، در سنین ۵ تا ۱۷ سال، بین سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۷ روند افزایشی داشته است. گزارش «مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری»، وابسته به دولت آمریکا، نشان می‌دهد ۲۲ درصد از نوجوانان و جوانان سیاه‌پوست در سال گذشته به خودکشی فکر کرده‌اند.

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

کودکان و نوجوانان سیاه‌پوست، به‌ویژه دختران در سنین ۱۵ تا ۱۷ سالگی، به علت قرار گرفتن در معرض رفتارهای نژادپرستانه، بیش‌تر از همتایان سفیدپوست خود با مشکلات روانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. در عین حال، کمبود درمانگران سیاه‌پوست و هزینه‌های بالای خدمات سلامت روانی (که معمولاً تحت پوشش بیمه نیستند و گاهاً هر جلسه صدها دلار هزینه دارند) به این افراد اجازه‌ی درمان و مواجهه با مشکلات روانی‌شان را نمی‌دهد. به گزارش «انجمن روانشناسی آمریکا» تنها ۴ درصد از روانشناسان آمریکایی سیاه‌پوست هستند. همچنین ۸۰ درصد از درمانگران حوزه‌ی سلامت روانی برای درمان اختلالات ناشی از مواجهه با نژادپرستی آموزش ندیده‌اند. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

یکی از عوامل بروز اختلالات روانی در میان کودکان و نوجوانان سیاه‌پوست، دوران تحصیل در مدرسه است. «سیاه‌پوست بودن» به‌تنهایی کافی است تا این دانش‌آموزان فشار مضاعفی را برای کسب موفقیت به خود تحمیل کنند که گاهاً برایشان غیرقابل‌تحمل می‌شود. افسردگی، اضطراب، و خودکشی همگی در سنین مختلف به سراغ کودکان و نوجوانان سیاه‌پوست می‌آید. 

 بزرگ‌سالی: ۷۵ درصد از بزرگ‌سالان سیاه‌پوست از ۵۵ سالگی در معرض ابتلا به فشار خون بالا قرار دارند. این رقم در میان همتایان سفیدپوست آن‌ها حدود ۴۷ درصد است. این در حالی است که در پرونده‌ی حدود ۲۱ درصد از قربانیان سیاه‌پوست کووید بین سنین ۵۵ و ۶۴ سال و ۱۹/۳ درصد از قربانیان سیاه‌پوست این بیماری در سنین ۴۵ تا ۵۴ سال، فشار خون به عنوان یکی از عوامل مرگ ذکر شده است که بیش‌ترین رقم در میان تمام گروه‌های نژادی در آمریکاست. اگرچه حتی در میان سفیدپوستان نیز تنها ۳۲ درصد از بزرگ‌سالان فشار خون خود را کنترل می‌کنند، اما این رقم در میان سیاه‌پوستان از این هم کم‌تر است: ۲۵ درصد. پیش‌بینی می‌شود عوامل خطر و بیماری‌های قلبی-عروقی در میان سیاه‌پوستان در آینده افزایش چشم‌گیری داشته باشد؛ در حالی که این آمار در مورد سفیدپوستان کاهشی پیش‌بینی می‌شود..

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«چارلز توماس» ۵۲ ساله، در تصویری که همسرش «ملانیز» روی تبلتش به تیم «آسوشیتدپرس» نشان می‌دهد. توماس پس از سال‌ها تلاش در آستانه‌ی ترفیع شغلی و انتقال از ایالت مری‌لند به ایالت فلوریدا بود تا ضمن بهبود آینده‌ی مالی خانواده‌اش، زنجیره‌ی فقر نسل‌های گذشته‌اش را بشکند. با این حال، در حالی که خانواده‌اش وسایلشان را جمع می‌کردند تا به خانه‌ی جدید نقل‌مکان کنند، توماس به کووید-۱۹ دچار شد و به خاطر ابتلا به فشار خون بالا، تسلیم این بیماری شد. توماس برای درمان فشار خون به پزشک مراجعه کرده بود، اما خودش احساس می‌کرد به خاطر رنگ پوستش مورد بی‌توجهی و «قضاوت» پزشکان قرار می‌گیرد. بنابراین پس از مدتی، دست از تلاش برای درمان فشار خونش برداشت. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«ملانیز مار-توماس» (تصویر بالا) ژاکت همسرش «چارلز توماس» را که هنوز در کمد لباس‌هایشان آویزان است، بو می‌کند. ملانیز می‌گوید چارلز اخیراً یک پزشک سیاه‌پوست پیدا کرده بود و برای درمان پیش او می‌رفت و فشار خونش داشت تحت کنترل قرار می‌گرفت؛ با این حال، ابتلایش به کووید، جان او را گرفت. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

دو دوچرخه به دیواره‌ی حیاط خانه‌ی «ملانیز مار-توماس» تکیه داده شده‌اند. «چارلز توماس» همسر ملانیز، جدیداً برای خودش دوچرخه خریده بود تا با پسرش دوچرخه‌سواری کنند. 

 پیری: طبق آمار مرکز کنترل و پیشگیری از بیماری، حدود ۱۴ درصد از سیاه‌پوستان بالای ۶۵ سال آمریکایی به آلزایمر و بیماری‌های ذهنی وابسته به آن مبتلا هستند. این در حالی است که این رقم در میان همتایان سفیدپوست آن‌ها ۱۰ درصد است. البته این اختلاف آمار احتمالاً از این هم بیش‌تر است، اما از آن‌جایی که احتمال تشخیص آلزایمر در سیاه‌پوستان توسط پزشکان کم‌تر است، خود را نشان نمی‌دهد. به علاوه، انتظار می‌رود موارد ابتلای سیاه‌پوستان به آلزایمر تا سال ۲۰۶۰، چهار برابر شود. کارشناسان علت بالاتر بودن آمار ابتلا به آلزایمر در میان سیاه‌پوستان را «یک عمر مواجهه با نژادپرستی» می‌دانند. مشکلات سلامتی، مانند بیماری‌های قلبی، دیابت، افسردگی، فشار خون بالا، چاقی، و اضطراب مزمن، به علاوه‌ی فقر، از جمله عوامل ابتلا به آلزایمر هستند که در میان سیاه‌پوستان شیوع بیش‌تری دارند

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«کانستنس گاتری» ۷۴ ساله، زمانی علاوه بر مادر، یک آموزگار و کارآفرین نیز بود. با این حال، پزشکان از ۶۶ سالگی علائم آلزایمر را در او تشخیص دادند؛ بیماری‌ای که جان بسیاری از سیاه‌پوستان آمریکایی را می‌گیرد و پیش‌بینی می‌شود ابتلای سیاه‌پوستان به آن تا سال ۲۰۶۰ چهار برابر شود. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«کانستنس گاتری» که در تصاویر بالا، در جوانی، برای حضور در یک مراسم آماده شده، زمانی آرایشگاه خودش را افتتاح کرد، و برای شرکت در نمایشگاه‌های مربوط به کارش به نقاط مختلف دنیا سفر می‌کرد. با این حال، پس از ۱۸ سال، آرایشگاهش و شهر زندگی‌اش را رها کرد تا دخترش بتواند به مدرسه‌ی بهتری برود. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«جسیکا گاتری» (چپ) از مادرش «کانستنس» که دچار آلزایمر است، نگهداری می‌کند. جسیکا می‌گوید زمانی که بچه بوده، مادرش تمام دارایی‌هایش را فدا کرده تا او را در بهترین شرایط ممکن بزرگ کند و زمینه‌ی موفقیت او را فراهم بیاورد؛ اکنون نوبت اوست تا از مادرش مراقبت کند. اگرچه کانستنس هنوز زنده است، اما جسیکا برنامه‌ریزی برای مراسم ختم مادرش را شروع کرده است. می‌گوید مراسم قرار نیست درباره‌ی از دست رفتن مادرش باشد، بلکه بزرگداشت دستاوردها و زندگی موفق او خواهد بود. 

از تولد تا مرگ: گزارش آسوشیتدپرس از نژادپرستی در نظام درمانی آمریکا +عکس و فیلم

«رانندگی خطرناک است. گم می‌شوی. تو دیگری رانندگی نمی‌کنی.» یادداشت‌هایی که «جسیکا گاتری» و سایر اقوام و نزدیکان «کانستنس»، اوایل دوران ابتلایش به آلزایمر، در نقاط مختلف خانه برای او گذاشته بودند و هنوز بعضی از آن‌ها این‌طرف و آن‌طرف آویزان هستند.


:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 29 خرداد 1402

منقول است «پیامبر خدا حضرت عیسی از محلی در گذر بود. پیرمردی را دید که مشغول کشت و کار بود. عیسی علیه‌السلام برای آنکه تأثیر امید و نومیدی را در رفتار او مشاهده کند، دست به دعا بلند کرد و به خداوند عرضه داشت بارالها، امید را از دل او بیرون ببر. در این لحظه پیرمرد دست از کار کشید. عیسی باز دعا کرد. خداوندا او را با امیدواری پشتگرم فرما. آنگاه پیرمرد دوباره مشغول کار شد.


عیسی نزد پیرمرد رفت و از او علت کارش را پرسید. پیرمرد گفت در مرتبه اول با خود گفتم من پیر و ناتوانم، ممکن است امروز یا فردا بمیرم، چرا به خود این همه زحمت دهم. با این اندیشه بیل را به یک طرف انداختم و خوابیدم! ولی کمی که گذشت با خود گفتم شاید من سال‌ها زنده بمانم و اکنون هم که زنده هستم و انسان تا زنده است وسایل زندگی برایش لازم است و باید برای خود زندگی آبرومندی تهیه نماید، این بود که برخاستم و بیل را برداشتم و مشغول کار شدم».

این روایت چه صحیح باشد، چه نباشد، امید با انسان همین‌گونه عمل می‌کند. اما پیچیدگی دوران مدرن آن است که افسون این زمانه، یعنی رسانه و فضای مجازی، گاه یکجا با میلیون‌ها جوان همان می‌کند که بر پیرمرد مذکور گذشت. کانون اصلی این پروژه «امیدزدایی» در قالب تاریک ساختن آینده در ادراک مخاطبان، و به‌ویژه جوانان، است. «آینده» چیزی است که هنوز محقق نشده و در واقع برای ما مفهومی است انتزاعی. ملغمه‌ای از پیش‌بینی‌ها و آرزو‌های ما است که آینده را در ذهن ما متبادر می‌سازد.

آینده دقیقاً مرتبط با ادراک است و در عملیات ادراکی، شکل‌دهی به آینده در ذهن مخاطب از اهداف مد نظر است. اینکه «آینده ذهنی» تا چه حد زیبا و دست‌یافتنی باشد، می‌تواند به تلاش بیشتر جامعه برای تحقق آن بینجامد و در مقابل این آینده اگر تاریک و مهیب باشد، همه را برای فرار از آن ترغیب می‌کند. اینجاست که باز هم عملیات ادراکی، آینده تاریک را در صورت تداوم وضع موجود، قطعی و غیرقابل‌تغییر تصویر می‌کند تا افراد جامعه، خصوصاً جوانان به آینده ساختگی تاریک تن دهند. در واقع از اینجا به بعد آینده ذهنی به آینده عینی تدریجاً تبدیل می‌شود.

در جنگ ادراکی دشمن از خودی یارگیری می‌کند و چنان ذهن او را دستکاری می‌کند که مطابق میل او سخن بگوید و عمل و رفتار کند. هنگامی‌که امید را در ذهن او کُشت، همین نیروی خودی می‌تواند به عنوان سرباز دشمن عمل کند و گاه با فعل غلط یا ترک فعل درست، آینده‌ای که دشمن می‌خواهد را عینیت بخشد. اینجاست که به‌قول معروف از ترس تب، خودکشی رخ می‌دهد.

در همه تحولات تمدنی «امید» و «ترسیم آینده» جایگاهی ویژه دارد. هیچ جنبش بزرگ بشری بدون آنکه آینده مطلوب خود را به جامعه عرضه نکند نمی‌تواند حرکتی را در انسان‌ها برانگیزد. آنچه این آینده مطلوب، ولی ذهنی، را در دسترس و عینی می‌کند، «امید» است. حتی مکاتب مادی سده اخیر که ادعایی هم در پیشگویی نداشتند، در ذیل ادبیاتی، چون «فلسفه تاریخ» و «پایان تاریخ» خواسته‌اند خود را پیروز آینده جهان معرفی کنند.

 

زمانی که از تهاجم شناختی دشمن سخن می‌گوییم، باید بدانیم که بخش عمده‌ای از تلاش دشمن در همین «امیدزدایی» و «سیاه‌نمایی در ترسیم آینده» است. در مقابل این تهاجم شناختی، راه مقابله اتکا بر «ایمان» است. ایمان است که «امید» می‌آفریند و «یأس» را می‌زداید. ایمان است که آینده درخشان را نه یک آرزوی خیالی، بلکه به‌مثابه واقعیتی قطعی ترسیم می‌کند. ایمان سرمایه تولید عمل صالح و موتور محرکه پایدار امید است و هیچ عملیات شناختی و ادراکی نمی‌تواند آن را از کار بیندازد.

بر این اساس محور اصلی فعالیت ساختار‌های فرهنگی باید بر بازتولید ایمان در جامعه و تولید عمل صالح در جامعه از آن باشد. بازنمایی‌ها واقعیت‌های امیدآفرین در جامعه نیز می‌تواند امید را از حالت انتزاعی و خدشه‌پذیر خارج و آن را به مبنایی برای شکل‌دهی به آینده مطلوب بدل سازد.

اکنون‌که ایران اسلامی در آغاز سده پانزدهم هجری شمسی قرار دارد و تحولات دنیا تغییرات گسترده نظم جهانی را نوید می‌دهد، با «ایمان» و «امید» است که می‌توان «آینده روشن» را ترسیم و توان لازم را برای تحقق آن در جامعه بالفعل کرد.


:: بازدید از این مطلب : 276
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 29 خرداد 1402

سید ضیاء مرتضوی ماه محرم ۱۴۰۱ علاقه‌مند بود نامه امام سجاد علیه‌السلام در نقد «زهری» را شرح دهد و هر جا فرصت یافت، طعنه‌ای به نظام و عالمان مؤیّد آن در حوزه‌ها زد و به گونه‌ای آنها را با زهری مقایسه کرد اما اگر دقیق‌تر می‌نگریست او خود همان زهری بود.

روایت ذلیلانه زُهری‌های اصلاحات

سید ضیاء مرتضوی 

سعید صلح میرزائی در یادداشتی با عنوان "روایت ذلیلانه زُهری‌های اصلاحات" نوشت:

استادی داشتم که می‌گفت: اگر چشم عبرت‌بین داشته باشی از ابلیس هم می‌توانی درس بیاموزی. خطابم در این نوشتار، برادران و خواهران طلبه و دانشجویی است که دغدغه‌ی انقلاب اسلامی دارند اگرچه که عامل برانگیزاننده برای نگارش این سطور، یادداشت سید ضیاء مرتضوی با عنوان «این «عزت» نیست؛ صدقه التماسی است!» می‌باشد که به انتقاد از سیاست‌های موفّق دولت محترم پرداخته است.

1- با آنکه اولویت آن است که محتوای کلام گویندگان، نقد شود و به گوینده نگاه نشود امّا برای دوستان جوان لازم است که گویندگان را نیز بشناسند تا در چاله‌ی «کلمه حق با نیت باطل» نیفتند. اگرچه که به عقیده‌ی نگارنده، آقای مرتضوی در این یادداشت نام‌برده به خطا رفته است و بدون دلیل آشکار، ادّعاهایی را مطرح کرده است.

2- سید ضیاء مرتضوی از شاگردان آیت‌الله منتظری و از سالهای دور از مادحان جریانهای به ظاهر متضاد کارگزاران، اصلاحات و اعتدال بوده است. هم ابراز محبّت به منتظری دارد هم از حضرت امام به بزرگی یاد می‌کند. او از شیفتگان هاشمی رفسنجانی نیز هست. فربهی مادی و اعتباری‌اش را از عواید مؤسّسات منتسب به ولیّ فقیه یا حضرت امام به دست آورده است امّا به تئوریزه کردن نظرات مخالفان ایشان پرداخته است. در فتنه‌ی 88 و 98 و 1401 یادداشت‌ها و سخنرانی‌هایی به نفع فتنه‌گران در تضادّ با حرکت مردم انقلابی ما و تضعیف روحیه مردم داشت.

3- جالب است که قلم و زبان سید ضیاء مرتضوی نسبت به دولتها و نهادهای انقلابی و مورد تأیید جریان انقلابی، روان و بی‌لکنت شده و شمشیر بر آنها کشیده و نسبت به دولتها و مجالس متمایل به غرب و زاویه‌دار با اهداف مردم انقلابی، سکوت کرده است. عجیب آنکه روزنامه جمهوری اسلامی که فرزند ناخلف جریان انقلابی حزب جمهوری شده است و روزنامه اطلاعات، علاقه‌مند به نشر یادداشت‌های ژورنالیستی او هستند.

4- مرتضوی در یادداشت اخیرش، در حالی تحرّکات مجاهدانه‌ی دولت سیزدهم در عرصه‌ی دیپلماسی را به سخره کشیده و عنوان «صدقه التماسی» را به آن داده است که هدف دولت، ایجاد گشایش در زندگی مردم با پس گرفتن پولهای صادرات ایران از دیگر کشورهایی است که تابع تحریمهای آمریکا هستند.

5- مرتضوی در زمانی که وزیر خارجه دولت قبل، در مقابل امیر کشوری عربی، در حالت زانو زدن صحبت می‌کرد ساکت بود؛ زمانی که رئیس جمهور قبل در دیدار زن مکشّفه که با ظاهری نامناسب پا بر پا انداخته بود یا زیر سم مجسمه اسب قهرمان آن کشور غربی، عکس یادگاری می‌گرفت یادی از عزِّت نکرد. در آن زمان که شبیه امروز امّا با خفّت، پولهای صادرات به عراق، به صورت دینار به زائران اربعین داده شد دغدغه عزّت نداشت و حالا قلمش، فعّال شده است.

6- دولت مردمی در راستای راهبردهای سیاست خارجی، با اولویت تقویت دیپلماسی همسایه‌محور و با در نظر گرفتن داشتن نقش مؤثر در نظم نوین جهانی با محوریت آسیا و همچنین توسعه ارتباط با کشورهای مستقل از نظام سلطه، توانست دیپلماسی التماسی دولت قبل را تبدیل به دیپلماسی اقتداری کند. بهره‌گیری از دیپلماسی برای تأمین واکسن و داروهای کرونا و همچنین سوآپ گازی برای گذران زمستان سرد بدون قطعی گاز، تقویت صنعت هسته‌ای در کنار دفاع دیپلماتیک از حق استفاده صلح‌آمیز از آن، بهره‌گیری از دیپلماسی سلامت، از سرگیری ارتباط با عربستان، سفرهای رئیس جمهور به سوریه، چین، عمان، ازبکستان، قزاقستان و سفر مقتدرانه و پربار ایشان به آمریکای جنوبی، سخنرانیهای مقتدرانه در سازمان ملل، متوقف کردن زیاده‌خواهی‌های آژانس انرژی هسته‌ای، حذف تدریجی دلار از تبادلات مالی با انعقاد پیمانهای دوجانبه، پیگیری سوآپ انرژی، تلاش برای ایفای نقش در حمل و نقل بین‌المللی دریایی و ریلی، کسب کرسی‌های مهم در مجمع عمومی سازمان ملل و کمیسیون‌های مهم آن (آن هم پس از حماقت‌های دولتهای غربی در طراحی و پشتیبانی جنگ ترکیبی پاییز 1401)، افزایش فروش نفت و فرآورده‌های پتروشیمی بدون برجام و پیوستن به اِف.اِی.تی.اِف، پیروزیهای جبهه مقاومت در سوریه و فلسطین و یمن، برخورد حکیمانه نسبت به طالبان و مطالبه جدی حقابه هیرمند، تذکر جدی به عراق برای خلع سلاح ضد انقلاب در شمال عراق و کوبیدن مقتدرانه کوموله در اقلیم کردستان، حضور فعال در ائتلاف‌های اثرگذار همچون «سیکا»، «بریکس» و «شانگهای»، آزاد کردن اتباع و دیپلمات‌های ایرانی گرفتار در کشورهای غربی و شرقی، سفر 14 تن از سران کشورهای جهان در بیست و دو ماه گذشته و دهها مورد مانند اینها نشان از تلاش دلسوزانه و مجاهدت مردان عرصه دیپلماسی دارد که فهمیده‌اند میدان در کنار دیپلماسی و رشد اقتصادی و صادرات در کنار رشد علمی است که به شکوفایی ایران اسلامی می‌انجامد. و عجیب نیست که در زمانهایی که کشور به پیروزیهایی دست یابد، ماشین‌های تولید ناامیدی بیشتر حمله کنند و عزت جمهوری اسلامی را تحریف کنند.

7- اصول سیاست خارجه جمهوری اسلامی همان‌طور که او در ابتدای یادداشتش با پوزخند از آن یاد کرده است همان «حکمت، عزّت و مصلحت»ی است که توسّط محبوبان او در دولتهای سازندگی و اصلاحات و اعتدال، کمتر رعایت شد و یقیناً اگر دولت مردمی سیزدهم نیز ذره‌ای از این سه اصل، کوتاه بیاید مورد مؤاخذه جریان انقلابی قرار خواهد گرفت امّا نکته آن است که «زُهری»های جریانات متمایل به غرب، نباید به خود اجازه دهند که با نیش و کنایه‌های خود، و بدون اطّلاع از مجاهدتهای سربازان گمنام انقلاب و فعالیتهای عزتمندانه و البته همراه با تقیه‌ی مسئولان دیپلماسی، زحمات آنها را خفیف کرده و مردم را ناامید کنند.

8- ماه محرم سال قبل، وقتی که سید ضیاء به کانون به اصطلاح توحید دعوت شد، علاقه‌مند بود که نامه امام سجاد (علیه‌السلام) در نقد «زهری» را شرح دهد و هر جای سخنرانی‌اش که فرصت یافت، نیش و طعنه‌ای به نظام و عالمان مؤیّد و کمک‌کار آن در حوزه‌ها زد و به گونه‌ای ایشان را با زهری مقایسه کرد اما اگر دقیق‌تر می‌نگریست او خود همان زهری بود که با ماسک مستقل از حکومت بودن، جاده‌صاف‌کن جریان متمایل به غرب و بالمآل گردنش را پل عبور دشمنان انقلاب و اسلام کرده بود. (قبلاً عرض شد که زندگی او از حقوق مجموعه‌های منتسب به ولایت فقیه تأمین می‌شود.)

9- در ابتدای این یادداشت عرض شد که انسان باید کار خوب را حتی از ابلیس نیز یاد بگیرد. درسی که می‌توان از این رفتارهای متناقض سید ضیاء و جریانهایی که او در مقام بزک و تئوریزه کردن آنها است دریافت، آن است که در مسیر باطل خود به خوبی با تقسیم کار، به صورت جبهه‌ای عمل می‌کنند. از آخوند و پژوهشگر گرفته تا سلبریتی و شهره‌های مجازی، از سیاست‌پیشگان تا دراویش، از عبدالحمید تا عبدالکریم و ... همه به کار خویش مشغول‌اند و آنجا که هستند را مرکز دنیا می‌دانند. البتّه مؤمنان حقیقی دل به آیه قرآن داده‌اند که می‌گوید: «می‌پنداری آنها متحدند اما قلبهای ایشان متفرق است.» (سوره حشر، آیه 14)


:: بازدید از این مطلب : 285
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 28 خرداد 1402

 

مردم غیور و نجیب سیستان و بلوچستان در مقاطع مختلف و از جمله در آشوب های سال گذشته، صف خود را از اقلیت آشوبگر جدا کرده و هیچگاه در زمین دشمن بازی نکردند.

همچنین علما و مردم اهل سنت در سیستان و بلوچستان ضمن جداکردن صف خود از اغتشاشگران، اقدامات و اظهارات تفرقه افکنانه و از جمله موضعگیری های عبدالحمید را محکوم کرده و از وی اعلام برائت کردند.

این موارد هیچگاه توسط رسانه های معاند پرداخته نشد. اما نکته قابل تأمل اینجاست که رسانه های منتسب به جریان غربگرا نیز دقیقا همصدا با رسانه های معاند عمل کردند.
 

 

نکته دیگر اینکه اقدامات مثبت دولت سیزدهم در سیستان و بلوچستان از جمله افتتاح راه آهن استراتژیک و افتتاح بازارچه مرزی مشترک و همچنین افتتاح پروژه‌های جدید آبرسانی و برق رسانی، هیچکدام جایی در رسانه های غربگرا نداشت.

حالا این طیف با القای بی تفاوتی حاکمیت به سیستان و بلوچستان و ظلم به مردم این استان، در پی تحریک گسل های قومیتی است. اقدامی که بلافاصله با استقبال رسانه های معاند مواجه شد.
 

 

در همین رابطه «صدای آمریکا» رسانه دولت آمریکا و از حامیان اصلی تحریم مردم ایران با استقبال از گزارش یک روزنامه داخلی نوشت:«روزنامه اعتماد در گزارشی نوشت که در سال گذشته ۱۶۸ نفر که عمدتا از اهالی سیستان‌ و‌ بلوچستان بودند در حین تلاش برای امرار معاش از طریق سوخت‌بری جان خود را از دست دادند.به گزارش اعتماد، این افراد بر اثر «انفجار خودرو» و بیشتر در جاده‌های اطراف ایرانشهر و سرباز کشته شدند که ۱۴۷ نفرشان زن و بچه داشتند. این روزنامه نوشت که پارسال به‌طور میانگین هر هفته چهار نیسان سوخت‌کش در جاده‌های خروجی ایرانشهر منفجر شده است.»
 

 

صدای آمریکا در ادامه نوشت:«سوخت‌بری یکی از شغل‌های خطرناکی است که در مرز‌های شرقی ایران رواج دارد. سوخت‌بران با حمل چند گالن سوخت بر روی دوش یا موتور یا با ماشین‌هایی مثل وانت به خاک کشور همسایه رفته و با فروش آن درآمد اندکی کسب می‌کنند.»

دیگر رسانه های ضدایرانی از جمله رادیو فردا، ارگان رسانه ای سازمان جاسوسی آمریکا و اینترنشنال نیز از گزارش این روزنامه منتسب به جریان غربگرا استقبال کردند.

استقبال رسانه ضدایرانی از اظهارات مرعشی

اینترنشنال در مطلبی نوشت:«حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی به سایت جماران گفت: «ما در این مملکت آرزوهای برباد رفته زیادی داریم و زمانی محقق می‌شوند که تنوع مردم و گروه‌های سیاسی را به رسمیت بشناسیم.»او با اشاره به تنوع اجتماعی و سیاسی افزود: «جوانانی هستند که اعتقادی به حکومت و حتی دین ندارند.».»

مشکل جریان غربگرا در ایران این است که مردم عزیز کشورمان را نمی شناسند و بر همین اساس به طرق مختلف به آنان توهین می کنند. حسین مرعشی پیش از این در سال 94 پس از برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی، به دلیل آنکه لیست اصلاح طلبان در برخی استان ها رأی نیاورده بود، در اظهارنظری تأمل برانگیز مردم شهرستان‌ها را عقب‌مانده سیاسی نامید!
 

 

حالا وی مدعی است که جوانان اعتقادی به حکومت و حتی دین ندارند. فعالین غربگرا و روزنامه ها و رسانه های منتسب به این طیف، هرگاه جلوه ای از حضور باشکوه مردم رخ می دهد، با تمام توان آن را سانسور می کنند.

راهپیمایی تماشایی ۱۳ آبان و راهپیمایی حماسی ۲۲ بهمن در سال گذشته و راهپیمایی باشکوه روز قدس در سالجاری و اجتماعات تماشایی شب‌های قدر در ماه رمضان و نماز باشکوه عیدفطر و تشییع حماسی شهدا و...از جمله رویدادهایی است که جریان غربگرا به هیچ عنوان به آنها نپرداخته و خود را به ندیدن می زند.

مردم عزیز ایران، مردمی دیندار و نجیب هستند. اما جریان غربگرا حاضر نیست این واقعیت بدیهی را بپذیرد. محافل و مراسم مذهبی در کشورمان هرسال باشکوه‌تر و چشم‌گیرتر از سال قبل دایر شده و نسل جوان پای ثابت این محافل بوده و هستند.

حسین مرعشی پیش از این با لیبرال خواندن حزب کارگزاران گفته بود: حزب کارگزاران لیبرال دموکرات مسلمان است که در این میان محمد هاشمی به عنوان مسلمان، عطریان‌فر دموکرات و بنده نماد لیبرال آن هستم. که البته مسلمانی آن رفت. (کنایه به استعفای هاشمی از حزب) محمد هاشمی چند سال پیش با بیان اینکه من خط امامی و مقلد امام هستم و نمی‌توانم بپذیرم کارگزاران لیبرال باشد، و نیز در اعتراض به عضویت برخی عناصر سکولار، از عضویت حزب استعفا داد.

لازم به ذکر است که حزب کارگزاران حداقل 3 دهه در بالاترین مناصب مدیریت در دولت و مجلس حضور داشته‌اند و نمی‌توانند ضعف‌های کارنامه خود به‌ویژه در زمینه مدیریت اقتصادی را پای نظام و اسلام بنویسند؛ به ویژه این که بسیاری از آنها در قول یا فعل، از خطوط قرمز اسلام و انقلاب و نظام عبور کرده و مشی لیبرالی و غربگرایانه را از خود بروز داده‌اند.

اعضای فراری جریان فتنه نگران مشکلات جامعه هستند؟!

«سحام نیوز»- رسانه منتسب به اعضای فراری جریان فتنه- در مطلبی با استقبال از اظهارات یکی از فعالین اصلاح طلب نوشت: «عباس عبدی: حاکمیت تصور می‌کند اگر روزنامه‌ها مشکلات جامعه را منعکس کنند، سیاه‌نمایی کرده‌اند.»

در ادامه این مطلب آمده است: «حاکمیت تصور می‌کند اگر روزنامه‌ها مشکلات جامعه را منعکس کنند، واقعیت‌ها را بگویند و تصویری حقیقی از جامعه بازتاب دهند، سیاه‌نمایی کرده و مشکلات را تایید می‌کنند! در حالی که سیستم نمی‌داند اگر این مشکلات بازتاب پیدا نکنند، هرگز حل نمی‌شوند.»

مشکل اصلی جریان غربگرا این است که بجای بیان مشکلات و ارائه راه حل، صرفا مشغول سیاه نمایی و القای بن بست در بهبود اوضاع کشور است. رویکردی که همواره با استقبال رسانه های معاند همراه بوده است.
 

آیا اعضای فراری جریان فتنه نگران مشکلات جامعه هستند؟!


:: بازدید از این مطلب : 249
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 27 خرداد 1402

 

علی کریمی بار دیگر برای تحقیر ایران، فیلمی از مشکلات کشورهای دیگر را به ایران منتسب کرد.

شوت علی کریمی دوباره به اوت رفت!/ وقتی هواپیمای کره‌ای را هم ایرانی قالب می‌کند

از شایعه تا واقعیت: علی کریمی، فوتبالیست سابق، در ادامه مطالب ضدایرانی خود در فضای مجازی، ویدئوی هواپیمای مسافربری کره جنوبی که امروز حین پرواز درب اضطراری آن باز شده بود را بجای یک هواپیمای ایرانی جا زده و با کنایه نوشت: «درِ هواپیماتون رو ببندید نمی‌خواد هواپیمای مسافربری بسازید!!»

کریمی این ویدئو را از صفحه یک رسانه ضدایرانی برداشته و با این فرض که این هواپیما متعلق به ایران است، بدون هیچگونه بررسی، آن را در استوری خود بازنشر و یکساعت بعد آن را حذف کرد.

 

گاف‌های علی کریمی فقط به این یک مورد ختم نمی‌شود. او در بهمن سال گذشته تصویر ۱۱ سال پیشِ نشستن دانش‌آموزان هندی روی زمین در زیر یک پل را بجای یک کلاس درس در ایران جا زد و جمهوری اسلامی را مقصر این وضعیت معرفی کرد.

 

 

 

در آذرماه ۱۴۰۱ هم او در ادامه نفرت‌پراکنی‌های خود، تصویر شش سال قبل از حمله به کابل را تحت عنوان اتفاقات جوانرود منتشر کرد.

 

در آبان گذشته نیز کریمی برای دمیدن در آتش آشوب‌ها، تصویری را به‌دروغ به نام کودکان سیستان و بلوچستان منتشر کرد که مربوط به گزارش رسانه‌های خارجی از وضعیت فقر در پاکستان بود.


دروغی که به آیت الله مکارم منتسب کرد اما فرد داخل تصویر دروغ علی کریمی را برملا کرد


دروغ علی کریمی و جازدن تصویر فردی که براثر تصادف آسیب دیده بود به اغتشاشات

 


:: بازدید از این مطلب : 251
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 26 خرداد 1402

قرآن در موارد گوناگونی بر این حقیقت تأکید داشته و به اشتراک پیامبران در موضوعات فراوانی اشاره کرده است. آنچه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت‌الله مصباح‌یزدی در دفتر مقام معظم رهبری است که در تاریخ ۱۳۹۵/۰۹/۲۴، مطابق با هجدهم محرم ۱۴۳۸ ایراد کرده‌اند:

برخی از انسان‌ها اصلاً درباره این‌که در زندگی به کجا می‌خواهند بروند و به کجا باید برسند فکر نمی‌کنند. خودشان را به دست هوا و هوس‌ها می‌سپارند و هر روز به دنبال چیزی می‌روند که دلشان می‌خواهد. ولی کسانی‌که رشد بیشتری پیدا کرده و انسان بالفعل‌تری هستند، برای زندگی‌شان هدفی را در نظر می‌گیرند و بر اساس آن هدف، طرح و برنامه‌هایی اجرایی برای زندگی‌شان قرار می‌دهند که از یک سو دارای خطوط کلی ثابت و از سوی دیگر، دارای برنامه‌های جزئی، موسمی و عملی است که کمابیش متغیر و تابع شرایط زمانی است. روشن است که اگر هدف و راهی را که برای رسیدن به هدف انتخاب کرده‌اند، درست تشخیص داده باشند به سعادت می‌رسند، اما اگر هدف نامناسبی انتخاب کرده باشند طبعاً دچار انحراف می‌شوند و نهایتاً به شقاوت مبتلا می‌شوند؛ رسیدن به هدف به این بستگی دارد که چه اندازه از راه‌ها و ابزارهای مناسب استفاده کنند.

افساد، ابزار برتری‌طلبی

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ .[۱] این آیه ابتدا اشاره می‌فرماید که سرای ابدی آخرت وجود دارد؛ سعادت ابدی در آن‌جاست، و رسیدن به آن خواسته فطری همه انسان‌هاست. اگر کسانی بخواهند این راه را بروند و به این سعادت برسند، باید مواظب باشند از چیزهایی که آن‌ها را از این راه باز می‌دارد، اجتناب کنند. ابتدا باید یک هدف متوسط (استراتژی) داشته باشند و بعد بر اساس آن استراتژی در هر زمانی متناسب با خودش، هدف‌های خاص اجرایی را انتخاب کنند. اگر می‌خواهند به سعادت اخروی برسند باید استراتژی‌شان برتری‌طلبی نباشد و به دنبال آن اراده فساد نیز نداشته باشند. از این آیه این نکته استفاده می‌شود که بین برتری‌طلبی و فساد نوعی علیت وجود دارد؛ یعنی اگر هدف کسی برتری‌طلبی شد، راه افساد را انتخاب می‌کند. بنابراین رسیدن به سعادت ابدی در گرو این است که هدف انسان برتری‌طلبی دنیوی و سلطه‌جویی بر دیگران نباشد و درنتیجه راه فساد را انتخاب نکند.

فرعون از کسانی بود که هدفش علوّ بود؛ إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ و نقشه راهش نیز افساد بود؛ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ. فرعون هدف خودش را رسیدن به مقام برتری دنیوی قرار داد. می‌گفت: أنا ربّکم الأعلی. این سخن نشانه آن است که می‌خواهد یک شخصیتی بشود که در عالم نظیر ندارد؛ همه در مقابل او خاضع باشند و به سجده افتند. این انتخاب هدف است. برای رسیدن به این هدف یک راه کلی را ترسیم کرد و گفت: باید آن‌چه با رسیدن من به این مقام منافات دارد را بر هم بزنم. نمونه‌هایی از کارهایش این بود که جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا؛ بین مردم اختلاف ایجاد کرد و آن‌ها را دسته‌بندی کرد. این خلاف مصلحت جامعه است، ولی او این کار را کرد تا قدرت‌ها بشکند تا مردم تجزیه و تقسیم شوند تا بتواند هر گروهی را با وسیله ساده‌تری مخذول و منکوب کند. اگر همه متحد می‌شدند، در مقابل آن‌ها نمی‌توانست کاری بکند. یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ؛ برای این‌کار می‌بایست کسانی را که از ناحیه آن‌ها احتمال خطر می‌رود همیشه در ضعف و ناتوانی نگه دارد و مانع رشد آن‌ها شود. حق و حقوق‌شان را نمی‌داد و در زندگی محروم‌شان می‌گذاشت. و نهایتاً برای این‌که در جامعه دوام نیاورند به نسل‌کشی آن‌ها پرداخت. مردان آن‌ها را می‌کشت و زن‌ها را زنده نگه می‌داشت؛ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ. آن روزها از زن‌ها برای کنیزی، کلفتی و یا استفاده‌های جنسی استفاده می‌کردند و زن‌ها قدرت مقابله با حکومت را نداشتند. هیچ سابقه‌ای نداشت که زن‌ها قیامی کرده باشند. از این‌رو خیالش از جهت زن‌ها راحت بود و آن‌ها را زنده نگه می‌داشت. این نقشه کلی فرعون بود. نام این نقشه در فرهنگ اسلامی افساد است.

خداوند می‌فرماید: اگر آخرت را می‌خواهید این دو چیز را باید کنار بگذارید؛ هدف نباید اغراض دنیوی پست زودگذر باشد. تسلط بر دیگران هدف زندگی انسان نیست. این امری باطل است که نه خودش کاری صحیح و عقل‌پسند است و نه دوام دارد. فساد نیز موجب سعادت ابدی نخواهد شد. حال این سوال مطرح می‌شود که هدف باید چه باشد؟ هدف امری کمابیش مشترک است و به همت افراد بستگی دارد. عموم مردم که از لحاظ فرهنگی، علمی و رشد انسانی ضعیف هستند، چه بخواهند و چه نخواهند، و چه بگویند و چه نگویند، دلشان به دنیاست؛ از صبح که بیدار می‌شوند به فکر شکم، بازی، خودآرایی و تسلط بر دیگران هستند. البته در این‌که چقدر به این‌ها دلبستگی داشته باشند و این را مانع کارهای صحیح، عقلایی و خداپسند قرار دهند با هم تفاوت دارند. ولی کسانی چنان در دنیاطلبی غرق می‌شوند که غیر آن را فراموش می‌کنند، و هر چیز دیگری که در اختیارشان قرار گیرد _ولو ظاهر دیگری داشته باشد_ برای رسیدن به اهداف دنیوی و تسلط بر دیگران به خدمت می‌گیرند. حتی برای این‌که مردم را فریب دهند و به دنیایشان برسند، دین را نیز به خدمت می‌گیرند.

استراتژی فرعون برای رسیدن به برتری

فرعون برای رسیدن به هدف خود، به تناسب کسانی‌که با آن‌ها مواجه بود، چند نوع برنامه‌ریزی کرد. او طبعاً می‌دانست به تنهایی نمی‌تواند به این قدرت برسد و قدرت خودش را اعمال کند، بلکه باید عده‌ای را با خود همراه کند، شکم‌هایشان را سیر، و خواسته‌هایشان را تأمین کند تا در خدمتش باشند. هامان در رأس گروهی بود که آن‌ها را به کار می‌گرفت تا یار و یاورش باشند و بتواند بر اکثریت مردم تسلط پیدا کند. نقطه مقابل، کسانی بودند که از روی قرائنی می‌توانست حدس بزند که این‌ها دست به کارشکنی و توطئه علیه او می‌زنند. می‌بایست این‌ها را حسابی گوشمالی بدهد و سرکوب‌شان کند که نتوانند سر بلند کنند.

از آیات ابتدای سوره قصص می‌توان شاهدی بر این مطلب پیدا کرد که بنی‌اسرائیل که سال‌ها قبل، از زمان حضرت یوسف از بلاد دیگر به مصر آمده و آن‌جا ساکن شده بودند، اقلیت قابل توجهی بودند، و خطری برای فرعون به‌شمار می‌آمدند. خداوند درآیه پنجم از این سوره می‌فرماید: وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ و سپس در آیه بعد می‌فرماید: وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا کَانُوا یَحْذَرُونَ؛ یعنی ما خواستیم همان چیزی واقع شود که از آن می‌ترسیدند. ترس آن‌ها این بود که از میان بنی‌اسرائیل کسی پیدا شود و تاج و تخت آن‌ها را از بین ببرد و ما خواستیم ما همین کار انجام شود.

فرعون همانند بسیاری از دیکتاتورهای آن زمان کسانی را استخدام کرده‌بود که برایش پیشگویی می‌کردند. این‌ها ساحرانی بودند که با جنیان سرو کار داشتند. این قضیه مختص آن زمان نیست، و اکنون هم سیاست‌مدارانی هستند که چنین ارتباطاتی با مرتاضان و پیشگویان دارند؛ گاهی مسافرتی می‌کنند و به هندوستان می‌روند و با بعضی از مرتاضان تماس می‌گیرند تا درباره آینده و راه خودشان از آن‌ها کمک بگیرند! در روایات آمده است که پیشگویان برای فرعون پیش‌بینی کرده بودند که قدرت تو به دست نوزادی از میان بنی‌اسرائیل از بین می‌رود. احتمال این امر هم برای فرعون مهم بود، اگرچه معمولاً به خاطر آثاری که از سخنان پیشگویان دیده بودند، به پیشگویی آنان اطمینان پیدا می‌کردند. از این رو نسبت به این قوم بیگانه سوءظن پیدا کرد و تصمیم گرفت که این‌ها را سرکوب کند. یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ؛ دستور داد که مواظب زن‌های اسرائیلی باشند و به محض این‌که بچه‌دار می‌شوند، سر بچه‌هایشان را ببرند؛ مبادا در بین این‌ها کسی پیدا شود که برای حکومت او ضرر داشته باشد. فرعون به کمک مشاورانش نقشه‌هایی کشید تا بتواند به اهداف خودش که نهایتاً تسلط بر همه کسانی است که در آن سرزمین زندگی می‌کردند، برسد. طبعاً اگر آن‌جا موفق می‌شد، به فکر این می‌افتاد که به سرزمین‌های دیگر هم سر بزند و آن جا را هم تابع خودش کند، ولی فعلاً همان سرزمین مصر مطرح است.

طغیان، استکبار و علوّ

گفتیم که نقشه‌های اصلی و سیاست‌های کلی فرعون برای رسیدن به هدفش ایجاد اختلاف در بین مردم، به نهایت ذلت و ضعف کشاندن کسانی که از جانب آن‌ها احتمال خطر می‌داد، و تقویت اطرافیان خودش بود. این‌ها برنامه‌های کلی فرعون بود. آیات بسیاری بر این مطلب دلالت دارد. البته تعبیرات دیگری هم در بعضی آیات به کار رفته است که آن‌ها چیز دیگری در کنار «برتری‌طلبی» نیست. برای مثال، در آیه ۱۷ سوره نازعات تعبیر «طغی »[۲] به کار رفته که یکی از مصادیق «علا» است، یا از حیثیت دیگری عنوان طغیان به آن اطلاق شده است. هم‌چنین در آیه‌ای دیگر درباره فرعون و اطرافیانش تعبیر «استکبار» به کار رفته است که باز از لوازم اراده علوّ است. اقتضای سلطه‌جویی این است که حق دیگران را ضایع کند و خودش را در جایگاهی که حقش نیست قرار دهد. این است که غالباً این تعبیرات، با تعبیر «بغیر الحق» تأکید شده است. برای مثال در همین سوره قصص می‌فرماید: وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ؛ یعنی به ناحق بزرگی فروخت و خودبزرگ‌بینی کرد. پیداست که او در جایگاهی نبود که بخواهد چنین تسلطی بر دیگران پیدا کند. بنده‌ای از بندگان خدا بود و باید اطاعت خدا می‌کرد و در مقابل خدا تسلیم می‌شد. این‌که در مقابل خدا بزرگی فروخت طبعاً بزرگ‌فروشی و برتری‌جویی ناحقی است و باید حق پایمال شود تا او به این خواسته‌اش برسد.

مشکل اصلی فرعون این بود که به حق خودش راضی نبود و می‌خواست بر همه تسلط داشته باشد. طبعاً به کمک یارانش برای رسیدن به این هدف برنامه‌های عملی متناسب با شرایط طراحی و اجرا می‌کرد. بخشی از این برنامه‌ها مربوط به قبل از ظهور حضرت موسی علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام بود. البته این سیاست‌ها بعد هم ادامه پیدا کرد. بخشی از سیاست‌هایش مربوط به قوم بنی‌اسرائیل بود که در مصر اقلیت بیگانه‌ای به‌شمار می‌آمدند، و بخشی مربوط به بعد از زمانی است که حضرت موسی به عنوان پیامبر مبعوث شد.

قرآن در ترسیم شخصیت فرعون سه لایه را تبیین می‌کند. لایه زیرین که مربوط به عمق دل فرعون است، همان برتری‌طلبی است که به «انا ربکم الاعلی» می‌رسد. این عمیق‌ترین خواسته و آرزویی است که در عمق قلبش بود. به دنبال آن طرح‌های کلی اوست، و سپس برنامه‌های اجرایی که متناسب با زمان و شرایط خاص کمابیش تغییر می‌کرد. سیاست‌های کلی همان ایجاد اختلاف، ایجاد نظام طبقاتی، و تضعیف گروهی بود که از طرف آن‌ها احتمال خطر می‌رفت. عنوان همه این‌ها از لحاظ فرهنگ دینی و الهی طغیان، استکبار و ظلم است.

ضرورت شناخت راه صحیح

در مقابل، انسان برای رسیدن به سعادت نیز باید مسیر خاص و خط‌کشی شده‌ای را طی کند. اگر انسان بی‌بند و بار باشد و هیچ حساب و هدفی نداشته باشد، هیچ‌گاه به سعادت نخواهد رسید. هم‌چنین نباید نقشه‌اش این باشد که من فقط به لذائذ دنیا برسم و بر دیگران تسلط پیدا کنم. چنین کسی هم به سعادت نخواهد رسید؛ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا. در برنامه‌ریزی نباید افساد کند، نباید مصالح جامعه را تفویت کند و نباید به حق دیگران تجاوز کند. این عالم برای هدفی آفریده شده است و برای رسیدن به این هدف امکاناتی تعبیه شده است. خداوند در تربیت و مدیریت این عالم سنت‌هایی دارد. این سنت‌ها زمینه را فراهم می‌کند برای این‌که هر چه بیشتر انسان‌ها به کمال برسند. تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا ؛[۳] خداوند برای هر چیزی حد و مسیر صحیحی قرار داده است. اگر از این حد تجاوز کرد، فساد و ظلم می‌شود و کسی که بخواهد این حدود را به هم بزند، طغیان‌گر است. این‌ها بار انسان را به منزل نخواهد رساند. هدف خداوند صلاح و اصلاح است. روشن است که مردم باید راه صلاح و اصلاح را بدانند. خداوند بخشی از آن را از راه عقل به همه می‌فهماند. هم‌چنین انسان‌ها می‌توانند از تجارب خود و دیگران در شناخت و پیمودن این راه استفاده کنند، اما بالاخره دقایقی وجود دارد که فراتر از عقل وتجربه انسان است و خداوند آن‌ها را از راه انبیا تبیین می‌کند. از این‌رو در همین سوره قصص پس از بیان داستان حضرت موسی می‌فرماید: ما انبیا را فرستادیم تا شما را از فساد و انحراف نجات دهند.

نقش انبیا در شناخت حدود و اجرای عدالت

هدف خدا نقطه مقابل اهداف فرعون است. فرعون می‌خواهد افساد کند، نظم را برهم بزند و مصالح همه را فدای مصلحت خودش کند، اما خدا می‌خواهد مصالح همه بندگانش رعایت شود، مگر کسی که خودش نخواهد. او اراده فرموده است که جریان کار در این عالم چنان پیش برود و به کسانی امکاناتی داده شود که به نفع مردم باشد و هر کسی سهم خودش را از نعمت‌هایی که خدا در این عالم در اختیار بشر قرار داده است دریافت کند. لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ؛[۴] لیقوم الناس بالقسط؛ یعنی هر کسی سهم خودش را دریافت کند. اگر هر کسی بداند سهم خودش چیست و دنبال این باشد که آن را دریافت کند، وقتی به آن برسد، می‌گوئیم به حق خودش رسیده است. رسیدن به حق، عدل و قسط است. این اراده خداست و این اراده بدون ارسال انبیا صورت نمی‌گرفت. از این‌رو می‌فرماید: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ؛ ما پیامبران را فرستادیم تا هر کسی حد و وزن خودش را بسنجد و بداند جایگاهش کجاست و چه چیزی حقش است. وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ؛ کتاب و قانون را به پیغمبران نازل کردیم تا مردم حدودشان را بشناسند، و پیغمبران را با ترازو فرستادیم‌؛ ابزاری که با آن حق را از باطل بسنجند و هر کسی بتواند بفهمد حق او چیست، چقدر است و چه کار باید بکند. لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ همه این‌ها برای این است که همه مردم به سهم خودشان نائل شوند و عدالت را رعایت کنند.

اجرای عدالت، هدف متوسط

البته رعایت عدالت خود هدف متوسط است. حضرت امام (ره) در یکی از فرمایشات‌شان فرمودند: حتی برقراری عدالت هدف نهایی اسلام نیست. هدف نهایی، رسیدن به قرب الهی است. عدالت هم هدف متوسط است؛ یعنی هر کسی باید سعی کند که به حق خودش برسد تا این زمینه پیدا شود که هر کسی بتواند از زندگی‌اش بهتر استفاده کند و به آن کمال نهایی که خداوند برایش درنظر گرفته است، برسد. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا ؛[۵] صالحان را وارث زمین قرار دادیم تا به حق خودشان به عدالت برسند، تا عبادت کنند و در قیامت به نتایج آن عبادت که سعادت و قرب الهی است نائل شوند. بنابراین عدالت مرتبه‌ای از هدف است. مرتبه دوم این است که برای مردم امکان عبادت بیشتر فراهم شود، و عبادت کنند تا به مراتب قرب بیشتر و کمال انسانی بیشتر نائل شوند، و آن رحمتی را از خدا دریافت کنند که هیچ موجود دیگری جز خداپرستان لیاقت دریافتش را ندارند.

روشن است که هدف خداوند با هدف فرعونیان در مقابل هم قرار می‌گیرند. هدف الهی «قیام الناس بالقسط» است، اما آن‌ها که در مقابل خدا پرچم بلند کردند و می‌خواستند با خدا معارضه کنند، هدفشان این بود که خود مسلط و معبود شوند و همه تابع آن‌ها باشند. پس به جای عبادت خدا، می‌گویند: انا ربکم الاعلی. به جای این‌که تلاش کنند که هر کسی به عدالت به سهم خداپسند خودش برسد، به دنبال این هستند که هر چه خود می‌گویند، هر اندازه خود تعیین می‌کنند، و به هر کس خود اجازه می‌دهند، برسد. در مقابل این افساد، اصلاح خداوند و پیامبران است. حضرت شعیب به قومش می‌فرمود: إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ .[۶] حضرت سیدالشهداسلام‌الله‌علیه فرمودند: إنما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی؛ قیام من برای اصلاح در میان امت جدم است. در مقابل افساد آن‌ها، مؤمنان طالب اصلاح‌اند. در مقابل پرستش بت‌های سنگی و گوشتی، پرستش خدای یگانه؛ یعبدوننی لایشرکون بی شیئا، و در مقابل زورگویی و سلطه‌جویی، تابع حق بودن و قانع شدن به حدود و حقوق؛ چیزی که اراده الهی به آن تعلق گرفته و شکل کاملش به وسیله انبیا ابلاغ شده است.

پی نوشت:

[۱]. قصص، ۸۳.

[۲]. اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی.

[۳]. بقره، ۲۲۹.

[۴]. حدید، ۲۵.

[۵]. نور، ۵۵.

[۶]. هود، ۸۸.


:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 26 خرداد 1402

 

وبسایت تحلیلی «INTERCEPT» در مقاله‌ای به قلم جون شوارتس(27 می) به مساله‌ی تحسین و حتی تقدیس هنری کیسنجر، از پرقدرت‌ترین و ذینفوذترین سیاست‌مداران آمریکا، توسط نخبگان این کشور پرداخته است، آن هم علی‌رغم این که به تعبیر شوارتس، همه‌ی این نخبگان به خوبی از کارنامه‌ی پر از خونریزی و تباهی کیسینجر آگاه هستند. شوارتس یک سوال کلیدی مطرح می کند: آیا این نخبگان، کیسینجر را «با وجود» جنایت‌هایش دوست دارند یا اصولا «به خاطر» همین جنایت‌هایش در بین نخبگان محبوب است؟

**

در سال 2002، وزیر خارجه سابق هنری کیسینجر و همسرش در یک مهمانی شام شیک و سطح‌بالا به میزبانی باربارا والترز شرکت کردند. سایر شرکت‌کنندگان شامل هنری گرونوالد سردبیر تایم، توماس مورفی رئیس سابق ABC، و پیتر جنینگز، مجری وقتِ شبکه ABC "World News Tonight" بودند.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

طبق روایت مجله‌ی نیویورک، در موقعیتی در شامگاه، جنینگز خطاب به کیسینجر از او پرسید:

"هنری، جنایتکار جنگی بودن چه احساسی دارد؟"

کیسینجر پاسخی نداد. با این حال، گرونوالد به جنینگز اطلاع داد که این پرسش "نامناسب" است. والترز که کیسینجر را «وفادارترین دوست» می‌دانست، بعداً گفت:

"سعی کردم موضوع را تغییر دهم، اما لحظه‌ای بسیار معذب‌کننده بود. نانسی [همسر کیسینجر] به شدت واکنش نشان داد و ناراحت شد."

چند نکته قابل توجه در این مورد وجود دارد.

اولاً، آدم‌ها در سطح بالای جامعه آمریکا، هنری کیسینجر را کاملا دوست دارند. او هموطن محبوب آنهاست و آنها مشتاق محافظت از احساسات ظریف او هستند.

دوم، جنینگز صادقانه معتقد بود که کیسینجر یک جنایتکار جنگی است و به طور غیرعادی، مایل بود این را در خلوت بگوید. با این حال، او شهامت گفتن این را در ملاء عام، برای مخاطبان ده‌ها میلیون آمریکایی خود نداشت. احتمالاً او دیگر به این نوع مهمانی ها دعوت نمی شود.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

سوم، رفقای فانتزی، معروف و ثروتمند کیسینجر دقیقاً مناقشه روی این نکته ندارند که کیسینجر یک هیولا است. در عوض{از نظر آنان}، طرح آن را یک خطا در آداب معاشرت است. برای مثال، مثل این که همه می دانند که رفیق شما به همسرش، که کنار شما نشسته است، خیانت می کند، اما کسی نباید به زبان بیاورد. چرا می خواهید حال و هوا را خراب کنید درست زمانی که همه ما شراب سرخ گران‌قیمت می خوریم و اوقات خوشی را سپری می کنیم{چرا عیش ما را خراب می کنید؟}؟

وقتی گزارش جدید نیک تورس در مورد اقدامات کیسنجر در دوران مسوولیت‌های دولتی را می خوانید، به این فکر کنید که کیسینجر چطور می تواند لمیده در آغوش ابریشمی ثروت و قدرت، زندگیش را به خوشی سپری کند. به نظر می رسد که کیسینجر مسئول بدبختی و مرگ، در ابعادی بسیار بیش از آنچه قبلاً شناخته شده بود، در بمباران کامبوج توسط ایالات متحده بود – که خود حقیقتا گویا هست.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در بالای هرم، کیسینجر از ضیافت‌های بی پایان و اقیانوس های تحسین لذت می برد. در طول دولت نیکسون، کیسینجر، غالبا به معنای واقعی کلمه، مورد علاقه هالیوود بود. او در مراسم خاکسپاری یک جنایتکار جنگی کمترشناخته‌شده، یعنی توماس اندرز، در سال 1996 سخنرانی کرد، مراسمی که دیوید راکفلر (نوه جان دی، رئیس شورای روابط خارجی، مدیر عامل بانک چیس منهتن) و پل ولکر (رئیس فدرال رزرو)،آمالیا لاکروز د فورتابات (میلیاردر آرژانتینی)، و گوستاوو سیسنروس (یک میلیاردر ونزوئلایی) نیز حضور داشتند. جمله‌ی معروفی از پل ولکر هست که گفت «سطح زندگی یک امریکایی معمولی، بالاست و باید پایین‌تر بیاید».

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در اوج جنگ عراق، دیک چنی، معاون رئیس‌جمهور آمریکا گزارش داد که « با هنری کیسنجر بیشتر از هر کس دیگری صحبت می کند. فقط او {برای شماوره} می آید.»

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

هیلاری کلینتون از کیسینجر به عنوان یک دوست یاد کرد و گفت "من زمانی که به عنوان وزیر امور خارجه خدمت می کردم به مشاوره او اعتماد داشتم." (کلینتون برنامه خود را برای اهدای جایزه به طراح معروف، اسکار د لا رنتا تغییر داد تا هم او و هم د لا رنتا بتوانند در جشن تولد 90 سالگی کیسینجر شرکت کنند).

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

در سال 2014، کیسنجر در یک بازی بیس‌بال تیم یانکی ها به همراه سامانتا پاور، فعال به اصطلاح بشردوستانه شرکت کرد. پاور بعدا جایزه‌ای به نام هنری کیسنجر و از دست شخص او دریافت کرد. این که فردی با رزومه‌ی وحشتناک ضدحقوق بشری، به کسی جایزه‌ی «فعالیت حقوق‌بشری» بدهد، به اندازه کافی ریشخندآمیز هست.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
 
کیسنجر و سامانتا پاور در ورزشگاه یانکی‌ها

کیسینجر در هیئت مدیره شرکت کلاهبردار Theranos با جیم متیس، ژنرال تفنگداران دریایی که بعدا وزیر دفاع دونالد ترامپ شد، و جورج شولتز، وزیر امور خارجه رونالد ریگان، عضویت داشت. کیسینجر یک بار به شوخی به خبرنگاران گفت که درباره الیزابت هولمز، بنیانگذار ترانوس، از منسوال نپرسید، زیرا "همه ما از او می ترسیدیم."

در اوایط ماه می، روزنامه واشنگتن پست به پسر کیسینجر، دیوید - رئیس شرکت تولید کانن اوبراین - فضایی اختصاص داد تا به رخ ما بکشد که قصد دارد از صدمین سالگرد تولد پدرش لذت ببرد.

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکسمقاله دیوید کیسینجر در واشینگتن پست برای صدمین سالگرد تولد پدرش

کیسینجر در رویدادهای متعدد به مناسبت «جشن صدمین سالگرد تولدش شرکت می‌کند که او را از نیویورک به لندن و در نهایت به زادگاهش، شهر فورث آلمان می برد. یکی از رویدادهای آغازین در باشگاه Yale در منهتن برگزار شد:

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس

حالا کسانی را که در انتهای هرم قرار دارند در نظر بگیرید: کامبوجی‌ها، ویتنامی‌ها، لائوسی ها، تیموری ها، پاکستانی ها، آمریکایی های لاتین و بسیاری دیگر که جان و بدنشان توسط کیسینجر تکه تکه شد. (این «بسیاری دیگر» در اینجا شامل سربازان آمریکایی نیز می شود که کیسینجر قبلا از آن‌ها به عنوان «حیوانات احمق» یاد کرده بود فقط باید آن‌ها را به عنوان چنگال به کار گرفت).

هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکسکتاب «روزهای واپسین» اثر باب وودوارد و کارل برنستاین
هیولای خونخواری که نخبگان آمریکایی عاشقش هستند+عکس
کیسنیجر سربازان آمریکایی را «حیوان»، «کودن» و «احمق» خوانده بود.

در اینجا شرحی را می آوریم که تورس در مورد یکی از افرادی که هنگام گزارش در کامبوج ملاقات کرده است، می نویسد:

"میس لورن با صورت گرد و قد کمی بیش از 5 فوت با صندل‌های پلاستیکی، یک برادر بزرگتر را در حمله بالگرد و یک عمو و پسرعموهایش را در اثر آتش توپخانه از دست داد. برای دهه‌ها، یک سوال او را آزار می‌داد: «هنوز تعجب می‌کنم که چرا آن هواپیماها همیشه در این منطقه حمله می‌کردند. چرا این‌جا بمب ریختند؟»"

اما میس لورن هرگز و هرگز پاسخی دریافت نخواهد کرد. تورس برخوردی با کیسینجر را توصیف می کند که او توانسته بود همین سوال را مستقیما بپرسد:

"هنگامی که در مورد اصل این سوال تحت فشار قرار گرفت – این که کامبوجی ها بمباران شدند و کشته شدند - کیسینجر به وضوح عصبانی شد: «در تلاش برای اثبات چه چیزی هستید؟» او غرغر کرد و بعد، وقتی من حاضر به تسلیم نشدم، حرفم را قطع کرد: «با آن بازی کن!{با سوالت خوش باش}» و بعد «اوقات خوبی داشته باشید.»

از او خواستم به سوال میس لورن پاسخ دهد: »چرا آن‌ها اینجا بمب انداختند؟« او قبول نکرد.

کیسینجر در حالی که عصایش را به زمین می زد، به طعنه گفت: «من به اندازه کافی برای شما باهوش نیستم. من فاقد هوش و کیفیت اخلاقی شما هستم.» بعد راه افتاد و بیرون رفت.

 

 

»باهاش بازی کن.» لابد درک این که افرادی که این کشور را اداره می کنند، این نوع انسان{یعنی امثال ما افراد سطح پایین‌تر از ایشان} را جذاب و لذت بخش می دانند، باید مایه دلگرمی باشد. این که قاتلی در تاریخ باشد که الیت حاکم بر آمریکا تحسینش نکنند، باعث تعجب خواهد بود، چرا که فرضشان این است که آن قاتلان کشتارهای خود را با هدف حفظ نخبگان آمریکا، با ثروت زیاد، گرم و امن در پشت جوخه‌ای از تفنگ‌ها، انجام داده اند.

- یک قطعه از هزاران قطعه ننگ

آن‌روز یک گروهان ارتش آمریکا رفته بودند دنبال ویتنامی‌هایی که با آنان می‌جنگیدند یا همان «ویت‌کُنگ»‌ها و رسیدند به روستای «می‌لای» و هیچ ویت‌کنگی در آن‌جا نیافتند. اما به جای این‌که راهشان را بکشند و بروند افتادند به جان ساکنان روستا. چه کردند؟ ۵۰۴ نفر را کشتند و این کشتار بی‌دلیل با شکنجه، قطع عضو، تجاوز جنسی و قطعه‌قطعه‌کردن اجساد همراه بود. مورخان این ماجرا را با عباراتی نظیر سلاخی، بریدن گلوها و کشتن مردم با گلوله و نارنجک یاد می‌کنند.

«سیمور هِرش» خبرنگاری که ماجرا را افشا کرد درباره‌اش چنین نوشته است:«بسیاری به گروه‌های کوچک تقسیم شده و به ضرب گلوله به قتل رسیدند. دیگران... به آب انداخته شده و با شلیک گلوله به قتل رسیدند و بسیاری دیگر در گوشه‌ای یا در نزدیکی خانه‌هایشان کشته شدند. به برخی از زنان جوان‌تر و دختران تجاوز جنسی شد و سپس آن‌ها به قتل رسیدند». و البته یادآور شده است:«نام می‌لای فراموش نمی‌شود چون مردم این قریه بدون هیچ دلیلی و به‌طور تصادفی هدف نیروهای آمریکایی قرار گرفتند... بیشتر قتل عام‌های وحشتناک در جنگ رخ می‌دهند. این کشتار حتی در نزدیکی میدان جنگ هم رخ نداد بلکه قتل‌عامی بی‌دلیل در یک قریه بود.»

یک عکس قابل‌انتشار از کشتار ‌«می‌لای»؛ اغلب تصاویر باقی‌مانده از آن واقعه به‌دلیل دلخراش ‌بودن در رسانه‌های عمومی قابل انتشار نیستند

مأمور بودیم و معذور!

پس از این واقعه ارتش آمریکا چه کرد؟ افتخار کرد و در تبلیغاتشان می‌گفتند ویت‌کنگ‌ها را روستا به روستا دنبال می کنند و شکست می‌دهند. ولی یک سال بعد عکسی مشهور از کشتار می‌لای منتشر شد که همان روز واقعه به‌طور اتفاقی توسط یک عکاس نظامی ثبت شده بود. بعدها عکس‌های دیگری هم منتشر شد و گَند ماجرا درآمد و با فشار افکار عمومی و مطبوعات، یک کمیسیون تحقیق برپا شد و یک دادگاه برپا شد و برخی از سربازان و درجه‌داران آن گروهان کذایی رفتند و آن‌جا نشستند و همگی تبرئه شدند! چون ‌گفتند ما فقط انجام‌وظیفه کردیم و دستورات را اجرا کردیم. همان‌موقع هم این، خلاف رویه قضایی درباره جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت بود چرا که پس از جنگ جهانی دوم متهمان به این نوع جنایات نمی‌توانند بگویند مأمور و معذور بوده‌اند؛ همان‌طور که سران نازی‌ها نتوانستند. البته این دادگاه بسیار متفاوت بود و بالاخره دادگاه خودشان بود و متهمان هم از خودشان بودند دیگر!

عکس مشهور کشتار روستای «می‌لای». در زمان انتشار این عکس، دختری که دکمه‌های پیراهنش را می‌بندد، جلب ‌توجه نکرد اما بعدها در کمیسیون تحقیق مشخص شد: «این تصویر در حقیقت این زنان و کودکان را طی چند لحظه‌ای نشان می‌دهد که میان تجاوز جنسی و کشته شدن سپری کرده‌اند»

عاقبت فرمان‌دهنده کشتار

کسی که فرمان کشتار داده بود، چه شد؟ در آن دادگاه تاریخی! فقط ستوان «ویلیام کالی» گیر افتاد؛ فرمانده یکی از جوخه‌ها که مصرانه و بدون دلیل دستور کشتار و وحشی‌گری داده بود و خودش هم ۲۲ نفر را کشته بود. به این یکی حبس ابد دادند تا افکار عمومی راضی شود و آرام بگیرد. ۲ روز بعد «ریچارد نیکسون» رئیس‌جمهور وقت آمریکا دستور داد متهم فعلا آزاد باشد تا دادگاه تجدید نظر برپا شود. هیچی؛ درنهایت کالی ۳ سال رفت حبس در یک زندان نظامی با امکانات ویژه و عاقبت عفو شد. بالاخره کالی هم غریبه نبود؛ از خودشان بود. و این بود ماجرای کشتار آمریکایی و عدالت آمریکایی و البته بیش‌از‌این هم نمی‌توان انتظار داشت. به قول «جان پیلگر» خبرنگار و نویسنده استرالیایی در کتاب «به من دروغ نگو!»:«برای مردانی که به سوی توحش سوق داده شده بودند این وظیفه‌ای عادی بود که به نیابت از سوی مافوق‌های جنایتکارشان، کشوری در دوردست را تباه کنند».

ستوان «کالی» یکی از فرماندهان کشتار «می‌لای» و تنها کسی بود که در دادگاه محکوم شد و البته بعد «عفو» شد

 

 

 


:: بازدید از این مطلب : 283
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 25 خرداد 1402

 

سبت یا شَبّات (שבת) به معنای شنبه از سنت‌های آیینی یهود است که اشاره به تعطیلی این روز در این دین دارد. ادیان ابراهیمی هر یک برای خود یک روز تعطیلی در هفته دارند که برگرفته از آموزه‌هایشان است. یهودیان هم بر اساس کتاب‌های مقدس موجودشان معتقدند که خداوند جهان را در شش روز آفریده و روز هفتم به استراحت پرداخته است، لذا تعطیلی هفتگی‌شان، شنبه تعیین شده است. البته وجه تمایز جدی روز تعطیلی یهود با دیگر ادیان این است که یهودیان معتقدند که خداوند در این روز انسان‌ها را از هرکاری جز عبادت نهی کرده و این در سایر ادیان از جمله اسلام نیست.
بر اساس شریعت شفاهی یهود (میشنا) به‌طور مشخص انجام ۳۹ کار در شبات ممنوع است؛ از جمله شخم زدن، پاشیدن بذر، درو کردن، خوشه دسته کردن، خرمن‌کوبی، باد دادن به خرمن، انتخاب، غربال کردن، خرد کردن، خمیر کردن، آشپزی، برش، شستن، زدن پشم، رنگرزی، نخ‌ریسی، نخ‌بافی، ساختن غربال، بافتن، تقسیم دو رشته، گره زدن، بازکردن، دوزندگی، پاره کردن، شکار، ذبح و قصابی، کندن پوست، نمک زدن به گوشت، ترسیم، صاف کردن، بریدن، نوشتن، فرستادن چیزی، ساختن مثلاً دیوار، خراب کردن، خاموش کردن آتش، افروختن آتش، کمک نهایی برای به پایان رساندن یک کار، جابه‌جا شدن به بیرون از محل سکونت.
همان‌گونه که می‌دانیم در اسلام صرفاً هنگامه اقامه نماز جمعه توصیه به تعطیلی کسب‌وکار شده و در سایر اوقات فعالیت ممنوع نیست. از طرفی می‌دانیم که در قرآن کریم هم به خلقت آسمان‌ها و زمین در شش روز اشاره‌شده، اما آموزه‌های اسلامی، ذات باری‌تعالی را از نیاز به «استراحت» و چیز‌هایی از این قبیل بی‌نیاز می‌داند. معلوم نیست آنچه در عمل امروز یهود است، دقیقاً همان باشد که در زمان حضرت موسی (ع) تشریع شده باشد. ما تنها بر اساس آیات قرآن کریم می‌دانیم یهودیان از شکار در شنبه نهی شده بودند. مشهور است که «طمع» و «ثروت‌اندوزی» از رذائل بنی‌اسرائیل بوده و پاره‌ای از مفسران معتقدند تعطیلی شنبه در واقع ابزار تنبیهی شارع مقدس برای مهار طمع‌ورزی یهود است تا حداقل یک روز هفته را از فعالیت اقتصادی دست بردارند و مشغول عبادت خداوند شوند. بر این اساس حکم تعطیلی سبت بر ادیان دیگر تشریع نشده و به‌خصوص در سنت اسلامی شنبه اولین روز کاری هفته قرار گرفته است. هرچند بیشتر جمعیت کشور‌های غربی را مسیحیان تشکیل می‌داده‌اند، اما نفوذ سرمایه‌سالاران یهود در محافل سیاسی و اقتصادی غرب و بازار‌های دنیا، باعث شد به‌تدریج در برخی کشور‌های غربی علاوه بر یکشنبه، شنبه نیز تعطیل شود و در حال حاضر در بسیاری از بازار‌های دنیا و اقتصاد سرمایه‌داری تعطیلی آخر هفته (Weekend) دو روز شنبه و یک‌شنبه باشد. در واقع روز پول و ثروت یهود چربید و سنت اختصاصی یهود که در واقع مجازات طمع‌ورزی آنان بود به سنت اقتصادی و حتی سیاسی دنیا تبدیل شد. نکته تأسفبارتر آن است که حتی در بسیاری از کشور‌های اسلامی نیز از همین سنت تحمیلی غرب و یهود پیروی شده و تعطیلات هفته دو روز شنبه و یک‌شنبه است. جالب اینجاست که برخی کشور‌ها حتی حاضر شده‌اند تعطیلی مسیحیان (یکشنبه) را نپذیرند، اما تعطیلی یهود را به اسم همگامی با بازار‌های جهانی پذیرفته‌اند. به نظر می‌رسد جریان چراغ خاموش «آنوسی» در حاکم کردن تعطیلی شنبه در بسیاری از کشور‌های اسلامی نقش‌آفرین بوده و به‌طور مشخص سرپل جریان تطبیع (عادی‌سازی روابط با رژیم‌صهیونیستی) در امارات متحده عربی واسطه اصلی طرح این موضوع در کشور‌های عربی و اسلامی بوده است.
در کشور ما نیز برخی به‌طور مشکوکی هرچند سال یک‌بار در مجالس و دولت‌های مختلف این ایده را مطرح کرده‌اند و عمدتاً هم بهانه این پیشنهاد را همگامی با بازار‌های جهانی اعلام نموده‌اند. البته جای این پرسش هست که آیا در حال حاضر بخش خصوصی ما -که بیشتر فعالیت‌های بازرگانی خارجی ما را بر عهده دارد- منعی برای کار در روز پنج شنبه یا جمعه دارد که روز تعطیلی را باید جابه‌جا کنیم؟ از طرفی یک میلیون معلم و ۱۵ میلیون دانش‌آموز چه ارتباط تجاری با دنیا دارند که بگوییم شنبه سر کلاس نروید و به‌جایش مثلاً پنج شنبه بروید؟ از این‌ها گذشته کشوری، چون چین به‌عنوان دومین قدرت اقتصادی کنونی و اولین قدرت اقتصادی آینده جهان، وقتی ۱۲ ساعت با اروپا و امریکا فاصله زمانی دارد و درست زمانی که چینی‌ها سر کارند، اروپایی در تختخواب‌اند و برعکس، آیا این عدم هم‌زمانی، چین را از پیشرفت اقتصادی بازداشته است؟
چه دلیلی دارد که نظام اسلامی و ساختار‌های حکومتی آن مجبور به پذیرش تحمیل یک سنت یهودی بشوند و روز یکشنبه را آغاز هفته کاری خود قرار دهند؟ آیا جز این است که این بخشی از کلان پروژه صهیونیست‌ها برای تحمیل نرم‌های خود بر جهان است و متأسفانه برخی واسطه نرمالیزاسیون در این میان هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی چند سال پیش با هشدار به تبعیت از نرم­‌های تحمیلی دشمن، در ذیل مفهوم جهاد کبیر فرمودند: «دشمن را باید شناخت و در مقابل کار‌های او باید حساسیت نشان داد؛ حتی اگر نسخه اقتصادی هم به ما می‌دهند، باید بااحتیاط برخورد کرد؛ مثل این است که دشمنی بیاید به انسان یک دارویی را بدهد و بگوید آقا، این دارو را بخور برای فلان بیماری؛ شما احتیاط می‌کنید؛ احتمال دارد در داخل این دارو زهر گذاشته باشد. نسخه سیاسی و نسخه اقتصادی دشمن هم باید بااحتیاط مورد توجه قرار بگیرد؛ حساسیت در مقابل دشمن این است. طبعاً این حساسیت وقتی بود، دیگر تبعیّت نخواهد بود، و عرض کردیم که عدم تبعیت همان جهاد کبیر است.»
مع‌الأسف عده‌ای در مجلس انقلابی –که چنین انتظاری از نمایندگان این مجلس هرگز نمی‌رفت- به دنبال تجویز نسخه تحمیلی سنت یهود به نام توسعه اقتصادی هستند و متأسفانه زمزمه‌هایی از درون مجلس برای طرح مجدد این تصمیم کاملاً غلط مطرح شده است. امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنت‌های غلط و وارداتی صهیونیسم می‌انجامد، پرهیز کنند. اگر بانیان این سیئه بزرگ از تداوم آن اجتناب کنند، اقدام صحیحی انجام داده‌اند و در غیر این صورت باید در پیشگاه تاریخ و ملت ایران پاسخگو باشند.


:: بازدید از این مطلب : 265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 14 خرداد 1402

 

منافقین-مسعود رجوی-مریم رجوی
 
 

گروه‌ها و فرقه‌هایی همچون داعش، سازمان منافقین، گروهک‌های تجزیه‌طلب کردی، بلوچ، عرب و پان‌ترک به همراه اراذل شهری، قاچاقچیان موادمخدر و باندهای سرقت، مجموعه گروه‌های تبهکاری را تشکیل می‌دهند که به طور سنتی برای رسیدن به اغراض خود از شیوه‌های خشونت‌آمیز و غیرانسانی استفاده می‌کنند. پیش از ورود به بحث جزئی از الگوی رفتاری گروه‌های مسلح ضدایرانی مانند سازمان منافقین باید به صورتبندی سه‌گانه این گروه‌ها اشاره کرد. این گروه‌های تروریستی از حیث مبدأ جغرافیایی، به سه دسته خارجی، مرزی و مرکزی تقسیم می‌شوند که دسته نخست، مانند داعش و سایر گروه‌های تروریستی برون‌مرزی، از مراکزی خارج از ایران هدایت می‌شوند و عواملشان نیز عمدتاً دارای تابعیت غیرایرانی هستند. دسته دوم، گروه‌ها و احزاب تجزیه‌طلب مسلحی هستند که در نواحی مرزی کشور از جمله در مناطقی مانند بلوچستان، خراسان، خوزستان، کردستان و آذربایجان استقرار داشته و به‌واسطه خلأ حفاظت فیزیکی لازم و مسامحه برخی دولت‌های همجوار، در بیرون مرزها نیز پایگاه دارند. دسته سوم، گروه‌هایی در داخل مانند اعضای سازمان منافقین و اوباش شهری و باندهای تبهکار هستند که به لحاظ ماهوی اغلب در مناطق مرکزی فعالیت دارند. البته ارتباطاتی میان این سه دسته موجود است که به بخشی از آن اشاره خواهد شد. در این گزارش به بررسی و بازخوانی روندهای عملیاتی سازمان منافقین، بازسازی تشکیلاتی و مأموریتی بخش خارجی سازمان و به تبع آن تغییر دستورالعمل شبکه داخلی و زنجیره رسانه‌ای آن پرداخته می‌شود.

منطق عملیاتی شبکه نفاق

همان‌گونه که در گزارش‌های پیشین اشاره شد، طی شش ماهه دوم سال گذشته، پنج نوع اسلحه و تجهیزات غیرمجاز به طرق مختلف کشف و ضبط شدند که می‌توان آنها را به پنج گونه اسلحه نیمه سنگین، اسلحه سبک، تجهیزات جنگ الکترونیکی، ادوات دست‌ساز انفجاری و اسلحه سرد تقسیم کرد که اعضای شبکه داخلی نفاق هم در ماه‌های ابتدایی انقلاب اسلامی و هم در اغتشاشات اخیر، سابقه استفاده از هر پنج نوع آن را دارند. به بیان دیگر، اعضای این گروهک تروریستی در سلسله عملیات کشته‌سازی، تیراندازی به مقرهای انتظامی، ترور مقامات و شهروندان، آتش‌زدن اماکن حاکمیتی، مذهبی و فرهنگی و مدیریت جمعیت، از تمام ادوات مزبور استفاده کرده و می‌کنند.

تفصیل شیوه‌های عملیاتی سازمان منافقین در طول تاریخ، موضوعی است که فرصتی مستقل می‌طلبد، در اینجا در همین حد اشاره می‌شود که سلسله عملیات جریان نفاق به لحاظ مکانی، عمدتاً در مناطق مرکزی و شهرهای بزرگ کشور صورت می‌گیرد و همان طور که اشاره شد، ایجاد ناامنی در مناطق مرزی به عهده گروهک‌های تجزیه‌طلب گذاشته شده است که آن هم چنانکه در ادامه خواهد آمد، به‌صورت هماهنگ و مشترک با منافقین صورت می‌گیرد. بازوی عملیاتی سازمان منافقین در داخل کشور را مجموعه خانوارهای وابسته به این سازمان تروریستی تشکیل می‌دهند که پس از اخذ دستور از مرکز آن را اجرایی می‌کنند.

از میان گونه‌های مذکور سلاح، آنچه به طور سنتی بیشترین کاربرد را برای تیم‌های سازمان یافته منافقین داشته، سازه‌های انفجاری دست‌ساز بوده که از قدیم همواره به‌دلیل ارزان قیمت و سهل الوصول بودن مورد توجه اعضای رده بالای سازمان بوده است. این سازه‌ها از موارد دست ساز بسیط و ساده مانند نارنجک دستی و خمپاره‌های ساچمه‌ای و سه‌راهی انفجاری شروع می‌شوند تا راکت اندازهای دارای لانچر و موارد پیچیده‌تر. چندی پیش مستندی با عنوان «جنایات دست‌ساز» در بستر تلویزیون و فضای مجازی پخش شد که در آن از فردی به نام محسن سیاه کلاه، ملقب به «مهندس» و «برادر صمد» یاد می‌شود که قطب آموزش ساخت سازه‌های انفجاری است و نشان می‌داد که این شبه راهبرد ضدامنیتی چقدر برای سازمان اهمیت دارد.

البته همان‌طور که گفته شد سایر مهمات و ادوات نیز خصوصاً در آشوب ۱۴۰۱ مورد استفاده اعضای سازمان قرار گرفتند؛ اما سازه‌های انفجاری و بمب‌های دست‌ساز جایگاه ویژه تری دارند و بعد از آن تجهیزات مربوط به جنگ الکترونیکی (جنگال) و ادوات ارتباطی از قبیل ریموت، بی‌سیم، چاشنی‌های الکترونیکی، پودر و مواد انفجاری و... قرار دارند که با دو هدف مدیریت جمعیت در جریان آشوب از طریق دورزدن سرورهای ارتباطی مرکزی و نیز کنترل بمب‌های انفجاری در جنگ شهری مورد استفاده قرار می‌گیرند. یکی دیگر از شیوه‌های عملیاتی منافقین، ترور به وسیله واحدهای موتوری است که از اوایل انقلاب تاکنون مورد استفاده اعضای سازمان قرار گرفته است و نمونه متأخر آن را در ترور شهید صیاد خدایی می‌توان تشخیص داد که با دستور مستقیم موساد انجام شد. بنابراین می‌توان گفت شیوه‌های عملیاتی سازمان منافقین، عمدتاً همان شیوه‌های قدیمی هستند که فقط از جهت ابزاری به روزرسانی شده‌اند.

در تحلیل الگوهای عملیاتی منافقین، از یک ساختار رفتاری ثابت و سنتی نباید گذشت و آن استفاده از روش غیرانسانی شکنجه برای رسیدن به اطلاعات از یک سو و تخلیه کینه‌های روانی خود است که ریشه در بنیادهای گفتمانی و منش سران سازمان دارد. بازخوانی صرف شکنجه‌های ثبت شده منافقین علیه مخالفان و حتی اعضای خود سازمان و تحقیق روی علل و اهداف آن، ذیل پرونده‌ای جداگانه باید رسیدگی شود و در اینجا صرفاً در همین حد اشاره می‌شود که از دهه ۶۰ تا کنون هیچگاه این شیوه را ترک نکرده‌اند و از «عملیات مهندسی» در دهه ۶۰ تا شکنجه شهید آرمان علی وردی بر همان منش ضدانسانی خود باقی مانده‌اند.

ماشین جنگ نرم منافقین

در عین استفاده از شیوه‌های قدیمی باید به تحول در شبکه‌سازی داخلی این جریان و پیوند به بیرون اشاره کرد؛ بعد از عملیات مرصاد در سال ۶۷ و اعدام منافقینی که بر موضع خصمانه خود اصرار داشتند، ظرفیت جدیدی به این شبکه اضافه شد که از آن با عنوان «خانوارهای نفاق» می‌توان نام برد. این ظرفیت انسانی جدید، خلأ اعضای معدوم و فقدان فیزیکی رده‌های پایین‌تر از مرکزیت، یعنی کادر که به خارج از کشور رفتند را به صورت‌های دیگری پر کرده و می‌کنند. اعضای این شبکه به طور پیوسته در تجمعات اعتراضی داخلی و خارجی علیه جمهوری اسلامی و در فعالیت‌های خرابکارانه مثل کشته‌سازی، آتش‌زدن اماکن مذهبی و دولتی و شعارنویسی و... همواره حضور دارند. البته چارت سازمانی منافقین مفصل‌تر و پیچیده‌تر این است که در فرصتی دیگر مورد بازخوانی و تحلیل قرار می‌گیرد.

تحول دیگری که نباید از آن گذشت، تحول در ابزارهای جنگ نرم و عملیات روانی است؛ تا پیش از آشوب پاییز ۱۴۰۱ آنچه در مورد رسانه‌های وابسته به سازمان منافقین گفته می‌شد، مبتنی بر یک صورت‌بندی سه‌گانه میان ابزارهای رسانه‌ای رسمی، نیمه‌رسمی و غیررسمی متعلق یا وابسته به سازمان بود، که شبکه‌ها، وب سایت‌ها و کانال‌هایی مانند PMOI، سیمای آزادی، برای آزادی (مجاهدین پلاس سابق)، پیک شادی، دومینوی اعتصابات و اعتراضات، پیک ایران، کانال شورشگران و... رسانه‌های دو بخش رسمی و نیمه رسمی سازمان تلقی می‌شدند که در کنار ابزار غیررسمی اما حیاتی نفاق، یعنی هزاران اکانت جعلی لشکر روبات‌ها، مأموریت تصویرسازی و عملیات روانی علیه ارکان انقلاب اسلامی را برعهده دارند. اما پس از اغتشاشات اخیر ملاحظه شد که علاوه بر موارد فوق، یک شبکه زنجیره‌ای نیز در پوشش جدید به نام «جوانان محلات» فعالیت می‌کند که یکی از کارویژه آن در جنگ شهری، هدایت اوباش محلی در جهت اقدامات خشونت‌بار است. در ابتدا مبدأ این زنجیره مشخص نبود و بعدها با افشای پشت پرده آن و با دستگیری یکی از نویسندگان بیانیه‌های کانال «جوانان محلات تهران»، و تکمیل قطعات مجهول، ماهیت آن افشا شد.

ذکر تمام کارکردهای زنجیره موسوم به «جوانان محلات» در این فضا امکانپذیر نیست و در این فقره به مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود؛ اجمالاً دو مورد را می‌توان برشمرد: نخست، اینکه هرچند میکروکانال‌های زنجیره‌ای «جوانان محلات» پوششی وابسته به جریان نفاق هستند، اما یکی از کارکردهای آنها، فارغ از هدایت جریان آشوب در مناطق مرکزی، خبرسازی برای شهرهای مرزی و سوءاستفاده از ظرفیت محلی مناطقی است که مورد طمع گروهک‌های تجزیه‌طلب قرار دارند و از این جهت، می‌توان پیوندی ساختاری و ارگانیک میان دو گروهک نفاق و تجزیه‌طلبی در نظر گرفت. دومین کارکرد این شبکه جدید، ارتباط‌ گیری و جذب نیرو برای سازمان با وعده‌هایی همچون پناهندگی و مهاجرت است. اعضای منافقین در قبال این وعده‌ها از افراد فریب خورده برای اهداف سازمان مانند دیوارنویسی و آتش افروزی و تهیه محتوای رسانه‌ای استفاده می‌کنند که نمونه اخیر آن بازداشت یک هسته وابسته به جریان نفاق بود که توسط سربازان گمنام امام زمان در اطلاعات سپاه بابلسر کشف و متلاشی شد.

همچنان زیر سایه دولت‌های بیگانه

اما برای تکمیل پازل الگوی رفتاری جریان نفاق، علاوه بر توجه به ادوات و تجهیزات مکشوفه و تحلیل فرم عملیات مسلحانه و تروریستی این گروه، باید به احیای سیستماتیک و بازتعریف مأموریت‌های اعضای سازمان منافقین در بیرون از مرزها و تجدید حیات شبکه داخلی آن اشاره کرد که البته فارغ از برنامه و دستور دولت‌ها و سرویس‌های بیگانه نمی‌توان و نباید آن را ملاحظه کرد، چراکه این شبکه تروریستی از بدو تأسیس تاکنون ماهیتاً به دولت‌ها و سازمان‌های اطلاعاتی بیگانه وابسته بوده است. از خروج نام سازمان منافقین از فهرست گروه‌های تروریستی توسط دولت باراک اوباما تا هم‌نشینی مقامات ارشد دولت ترامپ (وزیر خارجه، مشاور امنیت ملی و وکیل شخصی رئیس جمهور) با سرکردگان منافقین مسأله‌ای است که نه تنها اتفاقی نبوده، بلکه بیانگر ادوار مواجهه حاکمیت ایالات متحده با این گروه تروریستی است. آخرین اقدام هیأت حاکمه امریکا در حمایت از سازمان منافقین در میان گروه‌های برانداز به صدور قطعنامه‌ای توسط نمایندگان هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه کنگره در بهمن ماه سال گذشته و نام بردن از مریم رجوی به‌عنوان «رهبری الهام بخش برای مردم ایران و جهان»! بازمی‌گردد. در این قطعنامه ضدایرانی ادعا شد که «مجلس نمایندگان امریکا در کنار مردم ایران که به طور مشروع از حقوق خود برای آزادی در برابر سرکوب دفاع می‌کنند، می‌ایستد و حقوق مردم ایران و مبارزه آنها برای ایجاد یک کشور دموکراتیک، سکولار و غیرهسته‌ای را به رسمیت می‌شناسد»!

بنابراین، با حمایت رسمی و بی‌سابقه دولت‌ها و سرویس‌های غربی از جریان نفاق و نادیده انگاشتن تاریخ خونبار و جنون آمیزش در ایران و سایر نقاط جهان و بازتعریف هویتی و مأموریتی سازمان، دست این گروه تروریستی برای ارتکاب به جنایت در ایران و سایر نقاط جهان و اقدامات تبهکارانه و نامشروع در تأمین مالی مانند پولشویی و سوءاستفاده از پوشش خیریه برای جذب منابع مالی بازتر از گذشته خواهد شد.


:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 13 خرداد 1402

شاید این سئوال در بیشتر جوامع(کشورهای دیگر) صدق داشته باشد. ولی جای شگفتی است با یک فرهنگ غنی ایرانی اسلامی کشور عزیزمان شاهد اشخاصی هستیم که هیچ مرزی را برای رونق بخشیدن به زندگی خود نمی شناسند. انسانیت و شرافت بالفطره در وجود تمام خلق الله نهادینه شده است. به دین و مذهب وابسته نیست. دین و مذهب ها با نوع پر باری از جنس معرفتی به مفاهیم شرافت، انسانیت، کرامت می بخشد. اینگونه افراد آیا حتی به آن حداقل شرافت و انسانیتی را که خداوند به همه بشر ارزانی می دارد دارا هستند؟. با چه معیاری  اینگونه اشخاص  روی خون ملت خود بازی می کنند؟ که با هیج معادله انسانی همخوانی ندارد.

این هم داستان یکی از تعداد اشخاصی که در جایگاه اسفل سافلین ساکن هستند.

ژیار گل، خبرنگار ارشد بخش فارسی بی‌بی‌سی و خبرنگار بین‌الملل سرویس جهانی بی‌بی‌سی، یکی از فعال‌ترین چهره‌ها در مجموعه رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور از منظر ورود به مسائل حساس حاکمیت و جامعه ایرانی است.

در همین هفته‌های اخیر، در ۲۳ آوریل ۲۰۲۳، ژیار گل از طرف بی‌بی‌سی با رهبر پژاک، گروه شبه‌نظامی که در فهرست گروه‌های تروریستی آمریکا، ژاپن و ترکیه قرار دارد، مصاحبه کرد.[۱]

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد
ژیار گل در اقیلم کردستان

 

ارتباطات ژیار گل با پژاک از همان سال ۱۳۹۰، رسانه‌ای شد، زمانی که او از طرف بی‌بی‌سی به مقر این گروهک در اقلیم رفت و با سران آن به گفتگو نشست.[۲] او که در آن مقطع، خبرنگار بی‌بی‌سی فارسی در استانبول بود، پیش از آن دیدارها، چند گزارش در همدلی و تبلیغ پژاک برای بی‌بی‌سی فارسی تهیه‌کرده بود. ژیار گل به خاطر نزدیکی به گروه‌های مسلح کردی، در ژوئن سال ۲۰۱۷ توسط نیروهای امنیتی ترکیه بازداشت، بازجویی و اخراج شد.[۳] ازجمله سفر او به قندیل کردستان و مصاحبه با رهبران پ ک ک همچون جمال بایک، باعث حساسیت دستگاه امنیتی ترکیه شده بود.[۴]

ژیار گل متولد سال ۱۳۵۱ در یکی از روستاهای سنندج (در یک خانواده ۱۷ نفره) بوده و دوران هنرستان و دانشگاه را در داخل کشور گذراند. او در ایران در رشته کاردانی دام‌پروری درس خواند.

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد

 

ظاهراً بعد از یک‌بار تلاش برای خروج قاچاقی از ایران به ترکیه و بازداشت و دیپورت شدن از این کشور، در سال ۱۹۹۷ به کانادا مهاجرت کرد. به ادعای خودش در کانادا در رشته برق و الکترونیک تحصیل کرد و حدود یک دهه در کانادا بود. او مدعی است که در کانادا به مدرسه فیلم نیز رفته و با خرید یک دوربین دست‌دوم، با حمایت «نشنال فیلم برد» یا هیئت ملی فیلم کانادا، یک فیلم مستند ساخت. او اولین مستند خبری خود را درباره نماینده کردتبار مجلس ترکیه، لیلا زانا، در ترکیه تهیه کرد.

ژیار گل با ساختن مستندی به نام «داستان دو سرباز» در سال ۱۳۸۹، که ماجرای دو سرباز ایرانی و عراقی جنگ ایران و عراق است که سال‌ها بعد از جنگ در عراق دوباره با هم مواجه می‌شوند، نام خود را به‌عنوان یک مستندساز خبری در بی‌بی‌سی فارسی مطرح کرد.[۵] او در آن مستند قصد داشت که روایت رسمی از دفاع مقدس را زیر سؤال ببرد و کاملاً در جهت تخطئه کردن ارزش‌ها و فداکاری‌های صورت گرفته در جنگ گام برداشت و از همین رو، مورد توجه و حمایت مسئولان بی‌بی‌سی فارسی قرار گرفت.

در سال ۲۰۱۳ با همسرش سارا آشنا شد که کارمند سفارت آمریکا در ابوظبی بود. او به چند زبان، ازجمله فارسی، عربی و ترکی مسلط بود. او بعداً سخنگوی سفارت آمریکا در آنکارا شد و زمانی که ژیار گل از ترکیه به اقلیم کردستان دیپورت شد، همسرش از مسئولین اصلی سفارت آمریکا در ترکیه محسوب می‌شد.

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد
سارا گرو، در سال ۲۰۱۸ به سرطان خون مبتلا شد و بعد از سه سال، در ۲۰۲۱ از دنیا رفت

 

او در سال ۲۰۱۳ به‌عنوان مسئول کنسولی سفارت آمریکا در آنکارا، ویدئویی به زبان فارسی برای متقاضیان فارسی‌زبان ویزای آمریکا منتشر کرد.[۶] در ژانویه سال ۲۰۲۱، قوه قضاییه ایران نام ۴۶ مقام آمریکایی را به‌عنوان مسئولان تحریم دارویی ایران اعلام و تحت تعقیب قضایی قرارداد که در این فهرست، نام سارا کاترین گرو هم به چشم می‌خورد.[۷]

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد


نکته اینجاست که یک زن جوان آمریکایی که دارای مسؤولیت‌های دیپلماتیک سطح بالا در منطقه غرب آسیا (به‌خصوص کشورهای جنوب خلیج‌فارس) و به‌ویژه ترکیه (که هاب فعالیت‌های اطلاعاتی سرویس‌های خارجی و جولانگاه جاسوسان است)، نمی‌توانست بدون کارکردهای اطلاعاتی باشد و حتی محتمل آن است که خود یک مأمور زبده اطلاعاتی بوده باشد. البته گزارش‌هایی هم وجود دارد که سارا گرو اصولاً مأموریت دیپلماتیک خود را در منطقه به‌عنوان تحلیل‌گر اطلاعاتی آغاز کرد.

ازدواج یک پرسنل ارشد دیپماتیک آمریکایی با خبرنگار خارجی که گمانه‌های جدی درباره ارتباطات او با موساد از همان ابتدای فعالیت مطرح بود، نمی‌توانست خارج از کنترل و حتی اعمال نظر سرویس‌های اطلاعات خارجی ایالات متحده باشد. قطعاً این واقعیت هم برای اهل فن قابل انکار نیست که پیشرفت و سیر صعودی ژیار گل در مجموعه بی‌بی‌سی هم برکنار و نامتاثر از نفوذ و روابط دیپلماتیک-اطلاعاتی همسرش نبود.

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد
گل در آگوست ۲۰۲۱، سفری به سرزمین‌های اشغالی و به طور خاص، بلندی‌های جولان و بیت‌المقدس داشت تا درباره «نگاه اسراییلی‌ها به ایران» گزارش تهیه کند.[۸]


در شهریور ۱۴۰۰، به گفتگو با دبیر کل یکی از احزاب تروریستی و تجزیه‌طلب اصلی کردستان، یعنی حزب دمکرات (مصطفی هجری) پرداخت. او در سال‌های فعالیت خود در بی‌بی‌سی، بارها به گفتگوی اختصاصی با رهبران گروه‌های تروریستی و مسلح کرد، ازجمله مصطفی هجری، عبدالله مهتدی و سیامند معینی پرداخت.[۹] در واقع، جولان چهره‌هایی چون ژیار گل در بی‌بی‌سی فارسی، همن سیدی در شبکه من و تو، کاوه آهنگری در صدای آمریکا، سیما ثابت و سامان رسول‌پور و شلر حقانی‌فر، که همگی از وابستگان و مرتبطین گروه‌های تجزیه‌طلب مسلح هستند، به وضوح نشان می‌دهد که دولت‌های استعماری غربی قصد دارند به نحو سیستماتیک از اهرم گروه‌های تجزیه‌طلب مسلح برای تحت فشار قراردادن ایران و عادی‌سازی مفهوم تجزیه‌طلبی در افکار عمومی دست‌کم بخش‌هایی از جمعیت هدف در ایران بهره ببرند.

این اقدام، در واقع بخشی از طرح کذایی «ایرانستان»، یعنی تبدیل ایران به جامعه‌ای از هم‌گسیخته از منظر قومی و تحت شمشیر نزاع مستمر داخلی-قومیتی است. چنین طرحی پیش‌تر در جوامعی چون سوریه و عراق به کار گرفته شد. بی‌جهت نیست که ژیار گل از همان بدو فعالیت خود در بی‌بی‌سی، علاوه بر اقلیم کردستان، به طور مرتب به بخش‌های کردنشین سوره نیز تردد داشته و گزارش‌های تبلیغاتی-حماسی برای گروه‌های کردی مسلح تهیه‌کرده است.

او در سال ۲۰۱۷ به مرز ایران در اقلیم کردستان رفت تا گزارشی از وضعیت کولبران کرد تهیه کند.[۱۰]

یکی از مهم‌ترین مستندهای خبری تهیه‌شده توسط ژیار گل، گزارشی با عنوان «حرف نزن، شلیک کن» درباره عملیات نفوذ و خرابکاری موساد در ایران بود (اکتبر ۲۰۲۱) که در واقع یک رپرتاژ آگهی آشکار در تحسین موساد محسوب می‌شد.

البته احتمال رابطه ارگانیک ژیار گل با موساد، از مدت‌ها قبل از آن، یعنی زمانی که او در حیاط خلوت یا بهشت جاسوسان موساد، اقلیم کردستان، تردد داشت و برای گروه‌های مسلح و تجزیه‌طلب ضد ایران رپرتاژ می‌رفت، مطرح شده بود. گل اولین بار در نوامبر ۲۰۱۰، با یک مقام ارشد سابق موساد (ایلان میزراحی) مصاحبه اختصاصی انجام داد.[۱۱]

برای نمونه، در جریان خرابکاری در سایت هسته‌ای نطنز در اواسط تیرماه ۹۹، نخستین کسی که خبر آن را منتشر کرد، ژیار گل در بی‌بی‌سی فارسی بود که مدعی شد که ایمیلی از گروهی ناشناس به نام «یوزپلنگان وطن» دریافت کرده که مدعی بودند یک جریان نفوذی در تشکیلات امنیتی-نظامی جمهوری اسلامی هستند.[۱۲] به نظر می‌رسد که با توجه به تردد راحت و بدون دغدغه ژیار گل به سرزمین‌های اشغالی و مناطق تحت نفوذ دستگاه جاسوسی رژِیم اسراییل (به طور خاص اقلیم کردستان) که شائبه اتصال او با سرویس اسراییل را تقویت می‌کند، در آن مورد، موساد برای انتشار گسترده خبر عملیات خود، از منبع رسانه‌ای خود، یعنی ژیار گل استفاده کرد.

ژیار گل، همسو با سیاست‌های تل‌آویو، بارها تلاش کرده تا با ساخت «مستند» های پر آب و تابی حاوی ادعاهای جنجالی، برای ایران اصطلاحاً دستاویزی برای پاپوش امنیتی در مجامع بین‌المللی بتراشد. ازجمله این تلاش‌ها، ساخت و پخش گزارش تصویری با عنوان «ترور مرموز ایرانیان در اروپا» در نوامبر ۲۰۲۰ بود[۱۳] که ژیار گل سعی داشت چنین القاء کند که جمهوری اسلامی از طریق ارسال جوخه‌های ترور به خاک اروپا، حتی تهدیدی مستقیم برای کشورهای اروپایی است. بدیهی است که چنین سناریوپردازی‌ای عملاً و دقیقاً در چارچوب اقدامات آن مقطع محور واشینگتن-تل‌آویو-ریاض برای بدنام‌سازی ایران در افکار عمومی دنیا و مشروع‌سازی ایجاد تحریم‌ها و محدودیت‌های گسترده‌تر برای ملت ایران، قرار داشت.

«خبرنگار- مامور» در BBC؛ از ازدواج تشکیلاتی تا رپرتاژآگهی برای موساد
مصاحبه با مقام‌های رژیم صهیونیستی


در ماجرای مرگ مهسا امینی، در شهریور ما ۱۴۰۱، از آن‌جا که شهرهای استان کردستان به نوعی نقطه شروع ناآرامی‌های خیابانی بودند، طبیعی بود که ژیار گل، که سابقه‌ای چندین ساله در تهیه گزارش‌های تحریک‌آمیز و همدلانه با گروه‌های تجزیه‌طلب مسلح داشت، از قافله عقب نماند و یکی از فعال‌ترین خبرنگاران بی‌بی‌سی فارسی در پوشش اغتشاشات در ایران در پیوند با این ماجرا بود. او که در گزارش‌هایش مکرراً تاکید داشت که نقطه شروع ناآرامی‌های ضدجمهوری اسلامی از شهر «سقز» (زادگاه مهسا امینی) بود (برای بخشیدن صبغه‌ای قومیتی به ناآرامی‌ها)، در ۹ آذر ۱۴۰۱ مستندی به نام «خیزش زنان ایران» را روانه آنتن کرد تا چنین القاء کند که این‌بار قاطبه زنان ایران به رویارویی با جمهوری اسلامی کمر بسته‌اند.[۱۴]

به هر روی، امروز دیگر می‌توان بدون هیچ اغراقی، امثال «ژیار گل» را در ذیل مفهومی به نام «خبرنگار- مامور» دسته‌بندی کرد، چرا که امثال او، نه تنها از باب چهره شدن و صعود خود در عالم رسانه، مستظهر به حمایت ساختارهای اطلاعاتی خارجی بوده‌اند، که از باب محتوا و تاکتیک‌های فعالیت رسانه‌ای نیز کاملاً منطبق، همسو و «گوش به فرمان» اتاق‌های «عملیات روانی» و «جنگ شناختی» سرویس‌های خارجی هستند. ژیار گل و در سطحی پایین‌تر، سیما ثابت (مجری ایران اینترنشنال)، که در فضای تحریک قومیتی در ایران رشد کردند و پر و بال پیدا کردند، خبرنگار-مامور ابرپروژه «کلنگی‌سازی» جامعه ایرانی از طریق فرسایش چسب‌ها و علقه‌های اجتماعی، فرهنگی و عقیدتی پیونددهنده اقشار و گروه‌های شکل‌دهنده ملت ایران به شمار می‌آیند.


:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
جمعه 12 خرداد 1402
چرا دوست و دشمن به دنبال تبادل جاسوس 10 میلیارد دلاری هستند+ عکس

 در روزهای اخیر، باتوجه به سفر یکی از مقام‌های منطقه به ایران، گمانه‌زنی‌هایی از تبادل «مراد موشه طاهباز» منتشر شد. اما مراد طاهباز کیست و چه حامیانی داشته است؟ و چرا همه به دنبال تبادل این جاسوس حرفه‌ای هستند؟
 


مراد موشه طاهباز


مراد موشه طاهباز، یک یهودی با تابعیت سه‌گانه ایرانی-آمریکایی-انگلیسی، از جاسوسان اصلی و مهم مراکز حساس نظامی ایران در پوشش پروژه زیست‌محیطی بوده است که در سال ۹۶ دستگیر شد. طاهباز، رفت‌وآمد متعددی به سرزمین‌های اشغالی داشت و از مدیران شرکت «اَمریکا پارتنرز» [1] بود.
 


پروژه مراد موشه طاهباز و شرکایش در سرزمین‌های اشغالی، با حضور نیروی هوایی این رژیم


طاهباز با شرکای اسرائیلی-آمریکایی خود به نام جوزف و رالف برنشتاین در سرزمین‌های اشغالی، به ساخت مجموعه‌های تفریحی و قمارخانه برای نیروی هوایی ارتش این رژیم، تحت نظارت یک ژنرال اسرائیلی به نام «ژنرال ران رونن پکر»، مشغول بوده است.
 


از سمت راست: جوزف و رالف برنشتاین، ژنرال ران رونن پکر


طاهباز یک شکارچی قدیمی حیات وحش است و بنیانگذار موسسه «حیات وحش میراث پارسیان» در ایران بود و پدر او، قاسم طاهباز در دوران رژیم پهلوی، نماینده مجلس و از نزدیکان دربار پهلوی بود که سابقه غصب اراضی، با حمایت شاه پهلوی را داشت.
 


گزارش مجلس شورای ملی از غصب بیش از ۱۷۰۰ هکتار توسط قاسم طاهباز در دوران پهلوی


قاسم طاهباز در کنار منوچهر شاهقلی، وزیر بهداری کابینه هویدا و از سران فرقه بهائیت


مراد طاهباز و الکساندر شاهقلی، فرزند منوچهر شاهقلی وزیر بهداری پهلوی و از سران فرقه بهاییت


مراد طاهباز به راحتی در سازمان محیط زیست کشور در زمان دولت روحانی، نفوذ کرده و در جلسات مهم این سازمان، به طور علنی حضور داشت.
 


حضور مراد طاهباز در جلسه رسمی سازمان حفاظت از محیط زیست در دوران دولت روحانی


بعد از دستگیری طاهباز، برخی از کشورهای غربی به ویژه آمریکا، به حمایت از او پرداخته و خواستار آزادی وی شدند. حمایت‌های پی‌درپی از طاهباز، نشان می‌دهد که این مهره امنیتی وابسته به سازمان سیا و موساد، چه جایگاه مهمی برای سرویس‌های جاسوسی غربی دارد.
 


مراد موشه طاهباز، کاوس سیدامامی، هومن جوکار، امیرحسین خالقی، سام رجبی، سپیده کاشانی و سایر عوامل موسسه جاسوسی میراث پارسیان


برایان هوک، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران در دولت ترامپ و وزارت پومپئو، به حمایت همه جانبه از مراد طاهباز پرداخت. او در صحبت‌های خود مدعی شد که طاهباز «به گناه حمایت از یک حیوان در حال انقراض در ایران زندانی شده است و ایران نمی‌تواند فرق بین نجات حیوان و جاسوسی را تشخیص دهد.»

هوک مدعی شد که طاهباز بخشی از درآمد خود را برای حفاظت از محیط زیست ایران خرج کرد. او حتی طرح «یوزپلنگ ایرانی» بر لباس بازیکنان تیم ملی ایران را، نتیجه کار مراد طاهباز دانست. نکته مهم این است که برایان هوک، اذعان دارد که سازمان حفاظت از محیط زیست ایران، «به طاهباز اجازه کار داد و مجوزهای لازم را برای او صادر کرد.» این اقدام در دولت روحانی و در زمان ریاست معصومه ابتکار انجام شد.

هوک در ادامه صحبت‌های خود، از فعالان محیط زیست در سراسر جهان خواست که خواهان آزادی او شوند و گفت «نمی‌توانیم اجازه دهیم که مراد ۱۰ سال در زندان باشد.»

حمایت ایالات متحده از مراد طاهباز، تنها به حمایت‌های مستقیم ختم نشد و به هر بهانه‌ای از او حمایت کرد. به عنوان مثال، بعد از حادثه سیل سال ۹۸ در ایران، مایک پمپئو، وزیر امورخارجه وقت آمریکا که از حامیان سرسخت تحریم مردم ایران بود، مدعی حمایت از سیل زدگان ایران شد و به این بهانه، از مراد طاهباز حمایت کرد. او در این رابطه گفت: «ایران حتی فعالان محیط زیست را، که سعی می‌کنند ایران را برای چنین شرایطی کمک کنند، به دلیل تلاششان به زندان می‌اندازند.»
 


بیانیه وزارت امورخارجه آمریکا و حمایت از مراد طاهباز به بهانه حادثه سیل سال ۹۸


با وجود آنکه طاهباز در دوران ریاست جمهوری ترامپ دستگیر شد، آنتونی بلینکن، وزیر امورخارجه فعلی آمریکا در دی ماه سال گذشته خواستار آزادی او به همراه دو جاسوس آمریکایی دیگر به نام‌های سیامک نمازی و عماد شرقی، شد.
 


حمایت آنتونی بلینکن، وزیر امورخارجه آمریکا از طاهباز و درخواست آزادی او


وزارت امورخارجه آمریکا همچنین گفته بود: «ما فوراً در حال رایزنی با بریتانیا برای پاسخ‌های مناسب هستیم. ما به کار شبانه روزی خود ادامه می‌دهیم تا آزادی شهروندان خود را که به اشتباه بازداشت شده‌اند، از جمله مراد طاهباز، شهروند آمریکایی-بریتانیایی را تضمین کنیم.» 

ایالات متحده درحالی که از برجام خارج شده و این مصداقی روشن از نقض تعهدات بین‌المللی است، ادامه بازداشت جاسوس آمریکایی را نقض تعهدات از سوی ایران دانست و در این رابطه گفت: «ادامه بازداشت او پیامی روشن به جامعه بین المللی می‌دهد که ایران به تعهدات خود عمل نمی‌کند. ما همچنان از مقامات ایرانی در هر فرصتی می‌خواهیم که فوراً او را آزاد کنند.»

رابرت مالی، فرستاده ویژه آمریکا در امور ایران که می‌توان گفت یکی از مهمترین نقش‌ها را در تحریم‌های اقتصادی ایران ایفا کرده است، در توییتی نوشت: «ما هیچ اولویتی بالاتر از این نداریم که مطمئن شویم مراد طاهباز و سایر شهروندان ایالات متحده، عماد شرقی و سیامک نمازی که به ناحق بازداشت شده‌اند، به خانه بازگردند و به عزیزانشان بپیوندند.»
 


حمایت رابرت مالی از مراد طاهباز و درخواست آزادی او به عنوان یک اولویت


جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی کاخ سفید نیز خواستار آزادی طاهباز شده بود و این خواسته را از اولیت‌های اصلی دولت بایدن دانست.
 


حمایت جیک سالیوان از مراد طاهباز و درخواست آزادی او به عنوان اولویت اصلی دولت آمریکا


اگر نهادهای سیاسی در ایالات متحده آمریکا را بشناسید، حتماً می‌دانید که کنگره آمریکا و سناتورها، جایگاه و قدرت بسیار بالایی دارند. «کریس مورفی»، یکی از سناتورهای آمریکا از حزب جمهوری‌خواه، یکی دیگر از حامیان مراد طاهباز است. مورفی، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا بوده و در حمایت از   طاهباز در سال ۲۰۲۲ بیانیه صادر کرده و گفته است: «من عمیقاً نگران هستم که مراد طاهباز همچنان به ناحق در ایران بازداشت است...باید به مراد اجازه داده شود که به خانه بازگردد و فوراً به خانواده‌اش بپیوندد.»


حمایت کریس مورفی، سناتور آمریکایی از مراد طاهباز


«جو ویلسون»، یکی دیگر از نمایندگاه مجلس ایالات متحده است که در سخنرانی رسمی خود در مجلس این کشور، به حمایت مستقیم از مراد طاهباز پرداخت. 

اکانت رسمی وزارت امورخارجه آمریکا در توییتر، به عنوان یک نهاد رسمی و بسیار مهم ایالات متحده، خواستار آزادی مراد طاهباز شده و برای آن، فراخوان داده است.
 


حمایت رسمی وزارت امور خارجه آمریکا از مراد طاهباز


«تولیپ صدیق»، از نمایندگان پارلمان انگلستان، در توییتی به مظلوم‌نمایی از مراد طاهباز پرداخت و خواستار حمایت عمومی برای آزادی او شد.
 


حمایت تولیپ صدیق، نماینده مجلس انگلیس از مراد طاهباز

 

به گزارش «کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا» گروهی از نمایندگان کنگره از هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه، در نامه‌ای به رئیس جمهور آمریکا، خواستار استفاده از دیپلماسی در قبال ایران شدند. در انتهای این نامه، درخواست آزادی مراد طاهباز، به عنوان یکی از مسائل مهم قید شده است.
 


گزارش کمیته روابط خارجی کنگره آمریکا از درخواست آزادی مراد طاهباز در پایان نامه توسط نمایندگان کنگره


از دیگر حامیان طاهباز، «دفتر امور مشترک المنافع و توسعه وزارت خارجه انگلیس» (FCDO) است. این نهاد سلطنتی، بدون در نظر گرفتن جرائم صورت گرفته از سوی طاهباز به ویژه جرم جاسوسی، خواستار آزادی بی‌قید و شرط او شده بود. این دفتر اظهار داشت: «مراد طاهباز یک سه تابعیتی است و ما در حال همکاری نزدیک با ایالات متحده برای آزادی دائم مراد هستیم» این دفتر گفت: «ما به همکاری نزدیک با ایالات متحده ادامه می‌دهیم تا از مقامات ایرانی بخواهیم او را برای همیشه آزاد کنند و اجازه خروج او از ایران را بدهند.»

از دیگر حامیان مراد طاهباز، جریان اصلاحات است. روزنامه اصلاح طلب اعتماد به عنوان یکی از منابع اصلی در حمایت از جاسوس‌های محیط زیستی، عمل کرده‌ است، این روزنامه در گزارشی با عنوان «بخششی برای محیط زیست» نوشت: «اخبار آزادی فعالان دانشجویی و سیاسی اعتراضات اخیر درحالی در فضای مجازی جامعه پیچیده که هیچ خبری از عفو یا آزادی زندانیان پرونده جنجالی فعالان محیط زیست به گوش نمی‌رسد.»
 


حمایت روزنامه اصلاح طلب اعتماد از مراد طاهباز و سایر جاسوسان زیست‌محیطی


این رسانه اصلاح طلب، ضمن انتشار تصویر مراد طاهباز و سایر جاسوس‌ها با پوشش محیط زیستی، نگران زندانی بودن این افراد شده و در گزارش خود، همچون مقامات آمریکایی، طاهباز و همراهانش را، جاسوس عنوان نکرده است.

در عین حال، بعضی از خبرنگاران این روزنامه و دیگر رسانه‌های اصلاح‌طلب در توییتر و صفحات شخصی خود از این جاسوسان حمایت می‌کردند.
 


مژگان جمشیدی یکی از خبرنگاران روزنامه اعتماد و حمایت از جاسوسان محیط زیستی

 


با توجه به نکاتی که بیان شد، حمایت‌های بی‌دریغ و همه جانبه اشخاص و نهادهای قدرتمند ایالات متحده و انگلستان از مراد طاهباز و طبق اذعان خودشان، تلاش شبانه‌روزی برای آزادی فوری طاهباز، نشان می‌دهد که این مهره امنیتی، جایگاه بسیار مهمی برای آمریکا و سرویس‌های امنیتی غربی داشته و دارد. بنابراین، حال که چند سال از دستگیری طاهباز گذشته و اطلاعات لازم از او استخراج گردیده و صحبت از تبادل در میان است؛ لازم است این تبادل در قبال مسئله‌ای صورت گیرد که با ارزش این جاسوس برای کشورهای غربی، برابری کند.
 


حمایت دیگر روزنامه‌های و رسانه‌های اصلاح‌طلب از جاسوسان محیط زیستی


حمایت دیگر روزنامه‌های و رسانه‌های اصلاح‌طلب از جاسوسان محیط زیستی

 


:: بازدید از این مطلب : 303
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 6 خرداد 1402

رویا حکاکیان، نویسنده، یهودی الاصل که در تلویزیون تروریستی اینترنشنال حضور ثابتی دارد در کنفرانسی در آمریکا پروژه عادی سازی تجزیه طلبی را کلید زده است.

البته اظهارات او موجب شد تا کاربران مختلف نسبت به این ماجرا واکنش نشان دهند. حکاکیان در این کنفرانس ادعا کرده بود که حقوق بشر از حفظ تمامیت ارضی ایران مهم‌تر است!

اما منظور حکاکیان از حقوق بشر چه بود؟ یکی از کاربران توییتری نوشته است که حقوق بشر برای افرادی چون حکاکیان تنها یک بنگاه درآمدزایی بوده است. این کاربر با انتشار اسنادی مدعی شده است که رویا حکاکیان در کنار افرادی چون مصی علی‌نژاد در غرب کاسب حقوق بشر راه انداخته‌اند. 

حکاکیان کیست و از کجا حقوق میگیرد؟

حکاکیان سال هاست که در مهاجرت کرده و در غرب به فعالیت رسانه ای و هنری می‌پردازد. حکاکیان گفته است که از سال ۲۰۰۴ وارد حوزه حقوق بشر شد. حکاکیان به همراه پیام اخوان و رامین احمدی، «مرکز اسناد حقوق بشر ایران» را تاسیس کردند.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

به ترتیب از راست، رویا حکاکیان، پیام اخوان و رامین احمدی

 

حکاکیان مدعی است که هیچ گاه در استخدام هیچ نهاد حقوق بشری ایرانی ‌و یا غیر ایرانی نبوده است که پولی دریافت کند و تنها با بودجه آمریکا در سال ۲۰۰۵ مرکز اسناد را با دیگران بنیان گذاشت.

اما اسناد این مرکز نشان می‌دهد حکاکیان در سالهای بعد عضو هیئت امنا بوده است.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

 

درحالی که حکاکیان مدعی بوده در هیچ نهاد حقوق بشری استخدام نبوده، این کاربر با انتشار سند نوشت حکاکیان غیر از عضویت در هیئت امنای مرکز اسناد حقوق بشر از اعضای هیان مدیره Refugees International (پناهندگان جهانی) بوده است.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

طبق اسناد منتشر شده موسسه «مرکز اسناد حقوق بشر ایران» تنها با حمایت و بودجه آمریکا تاسیس نشده، بلکه بنیاد های بسیاری در سکوت رسانه ای و در خفا این سازمان را حمایت کردند.

بنیاد های همچون: آکیلیس بودمن، بنیاد اجتماعی شیکاگو، امور مالی نانسی پیک، بنیاد دایموندستون، امور خارجه و تجارت بین المللی کانادا دفتر حقوقی هیوز هوبارد و ربید، انستیتوی جیکوب بلاوستاین برای ارتقاء حقوق بشر، بنیاد جان دوتر، بنیاد خیریه مینوو، حقوق و دموکراسی (کانادا)، دفتر حقوقی رابینسون و کول، دفتر حقوقی اسکادن، آریس، اسلیت، میگر، و فلوم، وزارت امور خارجه آمریکا.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

این کاربر با انتشار گزارش مالی مرکز اسناد حقوق بشر، به دلارهای مبادله شده برای فعالیت های ایران ستیز این سازمان نیز اشاره کرده و نوشت: کسب و کار بدی نیست به خصوص که با هر خونریزی در ایران مثل جنبش سبز(فتنه سبز) مبالغ آن افزایش چشم‌گیری پیدا میکند.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

این کاربر در حساب کاربری دیگر خود ادامه اسناد را منتشر کرده و اینبار به درآمد زایی سازمان قبل از اغتشاشات ۸۸ پرداخته است.

او در ادامه رشته توئیت نوشت: جهت آشنایی با مرکز اسناد حقوق بشر خانم رویا حکاکیان نیم میلیون دلار برای بشر ایرانی قبل از جنبش سبز. منبع: اسناد عمومی منتشر شده در سایت IHRDC

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

جهت آشنایی با مرکز اسناد حقوق بشر خانم رویا حکاکیان و دوستان ۱.۴ میلیون دلار برای بشر ایرانی در سال ۲۰۱۴/۲۰۱۳ . منبع: اسناد عمومی منتشر شده در اینترنت برای عملکرد مالی سازمان‌های معاف از مالیات.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

او در ادامه باقی فعالیت های مالی سازمان را افشا کرد و نوشت: آیا میدانستید ۱۰۴.۰۰۰ دلار از ۱.۴۰۰.۰۰۰ دلار مرکز اسناد حقوق بشر خانم رویا حکاکیان به گیسو نیا پرداخت میشد که هویت کاربران ناشناس را افشا کند! این مرکز با بودجه ابتدایی یک میلیون دلار از سوی وزارت خارجه آمریکا تاسیس شد. پس از آن نیز به این مرکز، سالانه بودجه نیم میلیون دلاری از سوی دولت آمریکا اختصاص داده شده است.

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

این کاربر همچنین ژرده از همکاری های شاهین صادق زاده و رویا حکاکیان برداشته و نوشت: آیا می‌دانستید شاهین صادق‌زاده میلانی مجانی به رویا حکاکیان گیسو نیای نایاکی کاوه شهروز مسیح علینژاد لیبرال دموکراسی و ... عشق می‌ورزد!؟

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

شاهین صادق زاده میلانی

اکنون با افشای این روابط و همکاری افراد به ظاهر کارشناس حقوق بشری و محیط زیستی با سرشبکه های ایجاد آشوب و اغتشاش، پرده دیگری از درآمدزایی این افراد با خون و امنیت مردم ایران برداشته شده است

. به همین منظور بسیاری از کاربران توئیتری، نسبت به این اسناد فاش شده واکنش نشان داده و متوجه شدند که به اسم فعالیت حقوق بشری، چه درآمدهای دلاری از خون مردم و ناامنی کشور کسب شده و چه کاسبی‌های پر رونقی به راه افتاده است.

بسیاری از این کاربران از عبارت «هر یه نفر کشته شه هزار دلار پشتشه» استفاده کرده و برخی نیز این پرسش را مطرح کردند: «این کدامیک از ده ها و صدها بنگاه بیزینس با خون مردمه؟»

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

بیزینس حقوق بشری با خون مردم+ عکس و فیلم

 

یکی از مواردی که دولت‌های غربی از مقوله حقوق بشر استفاده ابزاری می‌کنند در تحریم است، اوباما در کتاب «سرزمین موعود» نوشته است:

«بعد از آنکه تلاش‌هایمان برای آغاز مذاکره با ایران رد شد و در شرایطی که این کشور وارد چرخه هرج‌ومرج و سرکوبگری بیشتر می‌شد ما راهبردمان را به‌سمت دومین گام راهبرد منع اشاعه‌ای خودمان تغییر دادیم؛ یعنی بسیج کردن جامعه بین‌المللی برای اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که می‌تواند ایران را وادار به حضور در میز مذاکره کند.»

او در ادامه می‌نویسد: «تا آن موقع، شورای امنیت چندین قطعنامه علیه ایران تصویب کرده و از این کشور خواسته بود فعالیت‌های غنی‌سازی خودش را متوقف کند. شورای امنیت، اعمال تحریم‌هایی محدود علیه ایران را مجاز کرده و گروهی شامل ۵ عضو دائم شورا به‌علاوه آلمان را تشکیل داده بود تا با امید به بازگرداندن رژیم به پایبندی به معاهده منع اشاعه با مقام‌های ایران دیدار کنند.»

اوباما در ادامه اذعان کرده است که تحریم‌ها ضعیف‌تر از آن بوده‌اند که اثری داشته باشند: «مشکل اینجا بود که تحریم‌های موجود ضعیف‌تر از آن بودند که اثر چندانی داشته باشند، حتی متحدان آمریکا مانند آلمان، کماکان تجارت قابل‌قبولی با ایران داشتند و تقریباً همه از این کشور نفت می‌خریدند. دولت بوش مضاف بر تحریم‌های بین‌المللی تحریم‌های یکجانبه‌ای را وضع کرده بود، ولی این تحریم‌ها تا حد زیادی نمادین بودند چون شرکت‌های آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از انجام مبادله با ایران منع شده بودند.»

آن‌طور که از مستندات در اندیشکده‌ها و مراکز تحقیقاتی و اظهارنظر مقام‌های کشورهای مختلف برمی‌آید از نگاه آمریکا این درک ایجاد شده است که دوگانه «تحریم ــ حقوق بشر» می‌تواند ابزاری مؤثر برای تغییر رفتار ایران در اختیار واشنگتن قرار دهد. معروف است که جان بولتون جنایتکار آمریکایی گفته است که باید اثر تحریم‌ها بر مردم ایران به حدی باشد که استخوان آن‌ها بشکند.

باند حکاکیان در آمریکا وظیفه دارد بهانه این تحریم‌ها را جور کند، گفته شده است که باند حقوق بشری شیرین عبادی نقش اساسی در جمع اوری اسناد دروغین به اسم حقوق بشر علیه مردم ایران دارند.


:: بازدید از این مطلب : 300
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 3 خرداد 1402

 

 

چگونه عاقبت به خير شويم و اصولاً عاقبت به خير شدن چيست؟

:: بازدید از این مطلب : 378
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 31 ارديبهشت 1402

عطاءالله مهاجرانی در روزنامه اعتماد نوشت: «بعد از انتخابات روز شنبه ۲۴ اردیبهشت، اردوغان گرچه نتوانست اکثریت آرا را کسب کند و در دور نخست پیروز شود، اما همه قراین نشان می‌دهد که در دور دوم انتخابات در هفتم خرداد، احتمال پیروزی او از رقیبش نه‌تنها کمتر نیست، بلکه بیشتر است... اردوغان چگونه با رویکردی سنجیده ترکیه را به جایگاهی با اهمیت در اقتصاد و سیاست جهان رسانیده است؟... جنگ روسیه و اوکراین موجب شد که اختلال در صادرات گندم پیش‌ آید. تحریم‌های روسیه از سوی آمریکا و غرب هم مزید علت شد. در این میان ترکیه، با استفاده از موقعیت جغرافیایی-سیاسی بسیار مناسب، همکاری با سازمان ملل و روسیه و اوکراین وارد صحنه شد تا ابتکار صادرات گندم روسیه و اوکراین را در دست بگیرد. سیاستی که به «ابتکار صادرات غلات از دریای سیاه» مشهور شد.
این رویکرد، یعنی استراتژی مبتنی بر صلح و کسب منافع حداکثری برای ترکیه، در بیست سال گذشته، چهره اقتصادی، صنعتی و کشاورزی و خدماتی و سیاسی ترکیه را به کلی دگرگون کرده است. در یک کلام اردوغان توانسته اقتصاد ترکیه را در دو دهه تقریبا سه برابر کند. استانبول را به یکی از پررونق‌ترین و زیباترین شهرهای جهان تبدیل کند. جذب سرمایه خارجی به ارقام مهم و تعیین‌کننده‌ای در اقتصاد ترکیه رسیده است. 
از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۲، مجموعه جذب سرمایه خارجی در ترکیه ۱۵ میلیارد دلار و از ۲۰۰۳ تاکنون، تقریبا بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار بوده است! این سرمایه در صنعت ساختمان، انرژی و خدمات، رسانه و... صرف شده است. تعداد شرکت‌ها با سرمایه خارجی در سال ۲۰۰۲، یعنی ابتدای دوره اردوغان ۵۶۰۰ شرکت بوده است، اکنون بیش از صد هزار شرکت با سرمایه خارجی در ترکیه فعالند که چندین هزار شرکت ایرانی هستند! 
شرکت‌های ایرانی و اخیرا شرکت‌هایی که در حوزه علوم و تکنولوژی جدید فعالیت می‌کنند، با تشویق و تدارک و برنامه‌ریزی به ترکیه جذب می‌شوند. واحدهای صنعتی بخش خصوصی در ایران، با سرمایه‌گذاری بخش خصوصی ترکیه، به رونق اقتصاد ترکیه کمک می‌کنند... دو دهه پیش یکی از مقامات که به ژاپن رفته بود، گفت ما می‌خواهیم ژاپن اسلامی بشویم! بسیار خوب نشدیم، ترکیه را دریابیم!»
هم‌زمان، روزنامه هم‌میهن هم به قلم صادق زیباکلام نوشت: «چنین امکانی وجود ندارد که ما هم شاهد انتخاباتی مثل ترکیه باشیم... واقعیت امر این است که ترکیه سال‌ها از نظر دموکراسی از ما در ایران جلوتر است. اساسا نفس اینکه یک نفر به اسم آقای رجب ‌طیب‌اردوغان که دو دوره رئیس‌‌جمهور بوده است و بیش از دو دهه است قدرت را در اختیار دارد، مجبور شود تن به رقابت سیاسی این‌چنینی دهد که 45 درصد رای‌دهندگان بیایند و به رقیب او رای دهند، این اساسا نشان ‌دهنده دموکراتیک بودن ترکیه در مقایسه با ایران است که در این کشور، ساختار قدرت می‌تواند به این شکل مورد چالش قرار بگیرد. صدالبته که ترکیه، نروژ و سوئیس و سوئد نیست، ترکیه حتی به پای هند و ژاپن هم نمی‌رسد، اما واقع مطلب این است که قدرت در ترکیه بعد از دو دهه می‌تواند مورد چالش قرار بگیرد. همین ‌قدر که یک عده می‌‌توانند پای صندوق بروند و به رقیب کسی رای دهند که دو دهه قدرت را در اختیار داشته، به نظر من این نشانه حداقلی از توسعه سیاسی به شمار می‌رود».
درباره سخنان مهاجرانی و زیباکلام باید یادآور شد که ژاپن یا ترکیه، امثال موسوی و خاتمی و ‌هاشمی و... را نداشتند که زیر میز انتخابات بزنند و در مقابل رای اکثریت (جمهوریت) بلوا بر پا کنند. ژاپن یا ترکیه، مثل مهاجرانی را نداشت که پس از چند ده سال حضور در مناصب حکومتی، به لندن بگریزد، اتاق فکر آشوب سبز در خارج کشور تشکیل دهد و برای بورسیه کردن فرزندش از سفارت عربستان درخواست پول کند. ژاپن یا ترکیه سیاست‌بازی با مختصات آقای مهاجرانی ندارند که در میان‌سالی بگوید «اگر در جوانی وارد سیاست شدم مربوط به شیر درازگوشی بود که در کودکی خوردم و دیگر به سیاست برنمی‌گردم»، اما تا دری به تخته خورد و آتش فتنه سبز توسط مزدوران انگلیس و آمریکا و اسرائیل شعله‌ور شد، به سیاست‌بازی مبتذل برگردد و با طرح اسب تروا، چنان کمدی سیاهی به یادگار بگذارد که در میان اپوزیسیون همسو به عنوان درازگوش تروا ضرب‌المثل شود!
درباره شرایط اقتصادی هم با وجود این‌که ترکیه تحریم نیست، اما سال گذشته حتی رکورد تورم ۱۰۸ درصدی را هم ثبت کرد و پول ترکیه در یک سال، ۴۰ درصد ارزش خود را از دست داد. بدهی ترکیه ۴۶۵ میلیارد دلاری است.
هم‌چنین باید به آقای زیباکلام یادآور شد که پس از کودتای ژوئیه ۲۰۱۶ در ترکیه، دولت اردوغان ۷۷ هزار نفر را بازداشت کرد. ۱۳ هزار و ۵۰۰ نفر محاکمه شدند. ۱۳۰ فرماندار و استاندار، ۲۷۴۵ قاضی و دادستان (توأم با ضبط دارایی و املاک)، ۱۷۵۵ رئیس‌ و معاون رئیس‌دانشگاه، ۳۶ هزار معلم و ۹۰۰۰ کارمند وزارت داخله اخراج شدند. بیش از ۱۰۰ هزار نفر کارشان را از دست دادند. دولت هم‌چنین، ۴۵ روزنامه، ۱۵ مجله، ۲۳ فرستنده رادیو، ۱۶ فرستنده تلویزیون و ۲۹ بنگاه نشریاتی را تعطیل کرد. گذرنامه ۵۰ هزار نفر باطل اعلام شد. اما در ایران برخی متهمان کودتای سبز نه‌تنها با اغماض روبه‌رو شدند، بلکه در دولت روحانی به وزارت و معاونت هم رسیدند.
گفتنی است در انتخابات اخیر ترکیه، اردوغان ۲۷ میلیون و ۸۸ هزار رای (۴۹.۵ درصد) و قلیچدار اوغلو ۲۴ میلیون و ۵۶۸ هزار رای (۴۴.۸۹ درصد آرا) را به خود اختصاص داده‌اند. اما با وجود این که فاصله رای دو رقیب، 2/5 میلیون نفر بیشتر نبود، طرفداران قلیچدار اوغلو مدعی تقلب و مرتکب آشوب نشدند؛ خیانتی که مدعیان اصلاح‌طلبی (حامیان موسوی و خاتمی)، با وجود فاصله بیش از ۱۱ میلیونی رای موسوی و احمدی‌نژاد در انتخابات ۱۳۸۸ ایران مرتکب شدند.

 
 
منبع:کیهان
 
 
 
 

:: بازدید از این مطلب : 291
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1402

در پی گروگان‌گرفته شدن دو زن از استان کرمان توسط اشرار و انتقال آنان به شهرستان خاش و دستور مرجع قضایی به ماموران اداره کل اطلاعات استان، بلافاصله عملیات با همراهی و پشتیبانی پلیس شهرستان خاش به منظور رهایی گروگان ها انجام می شود.

به محض شروع عملیات، اشرار به صورت مسلحانه با ماموران درگیر شدند که در این درگیری سروان «یاسر عبدلی»، جانشین پلیس اطلاعات خاش و از افسران شجاع، متعهد و متخصص پلیس بر اثر اصابت گلوله اشرار به شهادت می رسد.

ماهیگیری جریان غرب‌گرا از انتخابات ترکیه/ سکوت حامیان شعار «زن،زندگی، آزادی» و سانسور رشادت مأمور فراجا
شهادت مامور فراجا در عملیات نجات دو گروگان زن از دست اشرار در خاش

 

نکته قابل تأمل اینجاست که رسانه های جریان غربگرا به هیچ عنوان به این حادثه اشاره نکرده و تیغ سانسور بر آن کشیدند. این در حالی است که این طیف خود را حامی حقوق زنان نیز می نامد!

سال گذشته و در جریان اغتشاشات، جریان غربگرا همصدا با دشمن، به نفرت پراکنی علیه حافظان امنیت پرداخته و آنان را تضییع کنندگان حقوق زنان جا زدند. این نفرت پراکنی و فضاسازی مسموم موجب شد که عده ای از اوباش و اشرار به خود جرأت داده و گلوی مأمور پلیس را پاره کردند و مأمور دیگر را آتش زده و طلبه بسیجی را نیز وسط خیابان شکنجه کردند.

حادثه اخیر گروگانگیری، سند دیگری بود مبنی بر رسوایی حامیان دروغین شعار «زن، زندگی، آزادی». همان طیفی که وقتی فعال سیاسی هم قبیله آنان، همسر دوم خود را با سلاح گرم به قتل رساند، در مقابل این عمل شنیع سکوت کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و «قاتلِ یک زن» را به عنوان قهرمان معرفی کردند!

حادثه اخیر گروگانگیری یکبار دیگر ثابت کرد که حاکمیت در ایران و همچنین حافظان امنیت، حامیان اصلی شعار «زن، زندگی، آزادی» هستند و در بزنگاه ها، نه تنها به طور تمام و کمال از حقوق زنان دفاع کرده بلکه جان خود را نیز در طبق اخلاص می گذارند.

 

منبع: فارس

:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 28 ارديبهشت 1402

 

رهبر انقلاب: 

«اگر جریان تحریف شکست بخورد، جریان تحریم هم شکست خواهد خورد.»(10/5/99)

پوستر/ کار جریان تحریف، آدرس غلط دادن برای حل مشکل تحریم است

دقت نماییم به این گزارش:

به گزارش روزنامه لس‌آنجلس تایمز در تاریخ 28 مهر 1388 که از رایزنی یک مقام آمریکایی با «سران اپوزیسیون و نمایندگان سران جنبش سبز» منتشر کرد توجه کنید.
«جان‌هانا»، عضو ارشد موسسه واشنگتن در سیاست 
خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) به این روزنامه می‌گوید: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان اپوزیسیون ایران- که در میان آنها بعضی شخصیت‌های نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند- شنیدم، این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد؛ تحریم ضعیف و یا تدریجی، فقط به رژیم این امکان را می‌دهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک‌ وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن... برخی از آنها نگرانند که رژیم بر اثر حمله نظامی فلج نشود و به جای آن، جنبش سبز سرکوب شود. با وجود این نگرانی، آنها پیشنهاد دادند بمباران همزمان تأسیسات هسته‌ای و مراکز سپاه پاسداران و بسیج- هر چند که تعدادی از مردم را هم نابود کند- موجبات جمع کردن بساط حکومت به دست مخالفان را تسریع خواهد کرد»!
 
چرا در بین بعضی روشنفکران ایرانی در طول این حدود 117 سال گذشته (از انقلاب مشروطه تاکنون) شعارهایی که خمیر مایع آن، فریب و اغواگری، تحریف واقعیت ها و دروغ غربی ها، را می خواهندبا شعار عزت، کرامت و شرافت ملت شریف ایران عوض نمایند.

:: بازدید از این مطلب : 216
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
سه شنبه 19 ارديبهشت 1402

فردا عازم کربلایم نایب زیارت همه شمایم. قسمت همه شما عزیزان بشه اینشاالله.

 

اماکن زیارتی نجف را بشناسید
 

 

 

فضای حرم مطهر امام حسین(ع) 30 برابر می‌شود + تصاویر

 


:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 17 ارديبهشت 1402

اول: آیا امکان رفراندوم در ایران به طور کلی وجود دارد؟ پاسخ حتماً بله است؛ اساساً قاعده‌ی رفراندوم در خود قانون اساسی به صورت معیّنی تعبیه شده و اگر چنین اقتضائی ایجاد شود می‌توان به آن رجوع کرد. ضمن آنکه در سابقه جمهوری اسلامی همه‌پرسی‌های بنیادی مانند رفراندوم درباره خود جمهوری اسلامی در 12 فروردین 58 و همه‌پرسی درباره قانون اساسی انجام شده است. پس جمهوری اسلامی از اصلِ همه‌پرسی نه تنها واهمه‌ای نداشته بلکه تنها انقلاب بزرگ تاریخ است که پس از پیروزی، حتی برای تعیین نوع حکومت، رفراندوم برگزار کرد.

دوم: امّا درباره رفراندوم بی‌قاعده و کاریکاتوری که بعضاً لق‌لقه‌ی زبان برخی سیاستمداران است چه؟

1- اینان علیرغم همه‌ی فریادهایشان تاکنون حتی یک بار نتوانسته‌اند به روند قانونی موجود در قانون اساسی اتّکا کنند؛ علت هم مشخص است: آنها اقلیتند اما ادای اکثریت را درمی‌آورند و از آنجا که صدایشان در بعضی رسانه‌ها بلندتر از صدای مردم معمولی است، تن صدایشان را با حقانیت خواست‌شان اشتباه می‌گیرند. اینها صدایشان بلند است اما اقبالشان در افکار عمومی کوتاه؛ لذا چون می‌دانند در اقلیتند، صدایشان را بلند و کلفت می‌کنند و نهایتاً هم این ادعا که چون به حرف من گوش نداده‌اند، پس دموکرات نیستند را سر دست می‌گیرند!

2- وقتی کار از قاعده خارج شد و هر کسی که خواست بتواند بگوید: یا درباره آنچه من می‌گویم رفراندوم بگذارید و یا دیکتاتورید، این پرسش‌ها پیش می‌آید:

اولاً: چه کسی به شما برخلاف قانون این حق را داده که برای همه تعیین تکلیف کنید؟

ثانیاً: در این فرآیند بی‌قاعده، فرض کنید عده‌ای امروز گفتند همه‌پرسی، و از قضا بعد از 6 ماه تدارک چنین اقدام دشوار و مهم و هزینه‌بری، رفراندوم هم برگزار شد. دقیقاً یک هفته بعد حالا عده‌ی دیگری هم بگویند اتفاقاً عکس آن موضوع را هم باید به همه‌پرسی بگذاریم چون معتقدیم نظر مردم عوض شده است! چه استدلالی دارید که انجام ندهید؟ در این صورت آیا کشور غیر از رفراندوم‌های خنده‌دار کار دیگری می‌تواند بکند؟ اصلاً خود همین کار انجام شدنی است؟

ثالثاً: اگر هر کس دلش خواست نسخه‌ی رفراندوم‌های پی‌درپی بپیچد، پس انتخاباتی که به طور متوسط هر ساله در کشور برگزار می‌شود چیست؟ آیا خود همین انتخابات، یک رفراندوم مستمر و باقاعده برای تعیین و تغییر شیوه‌های حکمرانی نیست؟ در همین 44 سال، مجالس و روسای جمهوری انتخاب شده‌اند که کم و بیش با یکدیگر بعضاً تا 180 درجه متفاوت اندیشیده و عمل کرده‌اند. مجلس ششم با مجلس هفتم، مجلس امروز با مجلس دور قبل، خاتمی با احمدی‌نژاد، احمدی‌نژاد با روحانی و رئیسی با روحانی به لحاظ اقدام و اندیشه چه شباهتی دارند؟ آیا هرکدام بر اساس پیامی که از انتخابات آن دور دریافت شد، شیوه و مسیر متفاوتی را اتخاذ نکردند؟ لذا اگر هر چیز محل اختلافی بخواهد با رفراندوم تعیین تکلیف شود، به معنای تعطیلی یا بلاموضوع کردن انتخابات نیست؟

سوّم: مسئله دیگر خلط میان رفراندوم با انقلاب و تغییر بنیادهای یک نظام سیاسی است؛ به صورت طبیعی هیچ نظم سیاسی بعد از استقرار، طبق قانون اساسی، اصول بنیادی خود را به همه‌پرسی نمی‌گذارد. این تغییر از ریشه، موضوعِ انقلاب است نه رفراندوم. برای مثال جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی نمی‌تواند مواردی را به رفراندوم بگذارد که به معنای نفی جمهوریت و یا رویکرد اسلامی و یا استقلال آن باشد. یعنی اگر کسی گفت رفراندوم بگذاریم و اگر مردم رأی دادند از این پس انتخابات برگزار نکنیم و یا رفراندومی برگزار کنیم که بر اساس آن نظام کشور دیگر نشانه‌های اسلامیت نداشته باشد، این هیچ نسبتی با رفراندوم ندارد.

چهارم: آنچه طی سالهای مختلف در تاریخ جمهوری اسلامی از سوی برخی آقایان به عنوان ضرورت رفراندوم گفته شده، در واقع اراده‌ی رفراندوم برای تقویت دموکراسی نیست؛ لبّ کلام آنها این است که ما اوّلاً صدای بلندتر و گردن کلفت‌تری داریم و ثانیاً حتی اگر در ظاهر ادعای دیگری داشته باشیم، اما می‌دانیم که پایگاه اجتماعی لازم برای آن مسائلی که مد نظر داریم وجود ندارد، لذا قصد دیکتاتوری خود را پشتِ نمایشِ تلاش برای رفراندوم پنهان می‌کنند.

برای اینها مسئله‌ی اصلی اعمال دیکتاتوری است؛ یک روز به واسطه‌ی اردوکشی خیابانی علیه صندوق‌های رأی و روز دیگر شوآف رفرانداوم.

جنگ شناختی در میدان صفین با برافراشتن پیراهن عثمان رفراندوم

انتخابات در نظام اسلامی یک فریضه قلمداد می‌شود و در سابقه پرافتخار جمهوری اسلامی شاهد بوده و هستیم که مردم با قصد قربت و به‌مثابه یک عبادت در آن مشارکت می‌کنند و البته همواره مشارکت حداکثری مردم در همه انتخابات صرف‌نظر از نتایج محتمل هر انتخاباتی مورد تأکید و توصیه و سفارش رهبر معظم انقلاب اسلامی قرار داشته است.

کنار این کارنامه درخشان نظام و رهبری، در برهه‌هایی حساس از تاریخ انقلاب اسلامی شاهد بوده‌ایم که برخی سیاسیون و جریان‌های سیاسی سوابق و خاطرات تلخی را در عدم پای‌بندی به رأی مردم و نتایج حاصل از انتخابات در حافظه تاریخی ملت ایران باقی گذاشته‌اند.

مروری بر عملکرد این جریان‌های سیاسی در انتخابات ریاست‌جمهوری 1384 و 1388 که با بی‌تفاوتی از کنار رأی باورنکردنی نامزد رقیب خود گذشتند و حتی شرم‌آورانه برای مخدوش‌سازی رأی مردم متوسل به دسته‌بندی رأی مردم به رأی کیفی و  رأی غیرکیفی شدند و ترجیح رأی کیفی بر رأی غیرکیفی را به‌خلاف همه ادعاهای دموکراسی‌طلبانه خود تئوریزه کردند نشان می‌دهد، وقتی صرف تصدی و تصاحب قدرت ملاک باشد حاضرند مقدس‌ترین ارزش‌ها را پای منافع سیاسی و حزبی خود ذبح نمایند.

شوربختانه پس از حوادث تلخ پاییز 1401 شاهد هستیم سران این جریان و متملقان و چاپلوسان آنان به‌انحای گوناگون و برای موضوعات ریز و درشت مسئله برگزاری رفراندوم را مطرح و حتی موضوع رفراندوم را براندازی نرم جمهوری اسلامی از طریق همه‌پرسی برای تغییر قانون اساسی عنوان کردند که طبیعی بود مورد استقبال دشمنان انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) از جمله سیاستمداران جنایت‌کار غربی و رژیم صهیونیستی قرار بگیرد که گرفت و امپریالیسم رسانه‌ای تمام‌قد به دفاع از آن برخاست.

در روزهای اخیر هم شاهد بودیم رئیس دولتی که باید به‌خاطر ناکارآمدی و خیانتی که به‌دلیل ناکارآمدی در طول دوران تکیه بر قدرت داشت که منجر به ضربه زدن به اعتماد عمومی و ایجاد شکاف بین دولت و ملت شد، پاسخگو باشد، با توسعه دایره رفراندوم به موضوعات ریز و درشت در عرصه سیاست داخلی، سیاست خارجی و مقولات فرهنگی عرض‌اندام کرد و اگرچه اکثر مردم آن را یک پز انتخاباتی قلمداد کردند اما طبیعی بود که مورد حمایت دشمنان قرار بگیرد و دستمایه‌ای برای حمله و تهاجم به نظام مظلوم اسلامی در اختیار رسانه‌های بیگانه و مواجب‌بگیر سیاستمداران غربی و صهیونیستی قرار دهد که داد.

اکنون همه این جریاناتی که نه‌تنها کارنامه قابل‌قبولی در پای‌بندی به رأی و نظر مردم ندارند بلکه آنها را لشگر قابلمه به دست معرفی می‌کردند با بیانات اخیر مقام معظم رهبری در جمع رمضانی دانشجویان دانشگاه‌ها درباره رفراندوم که طراحی آنان برای درگیری‌سازی و مشغول‌سازی جمهوری اسلامی را بر هم زده است فریاد «وا رفراندوما» سر داده و پیراهن عثمان را بر سر نیزه کرده‌اند که "آی خلایق، بیایید و ببینید که جمهوری اسلامی به شعور مردم توهین کرده است".

حامیان این جریان در خارج از کشور (که گناهشان را بی‌شک باید به پای اربابان و صاحب‌کارانشان که از آنها بهره‌برداری سیاسی می‌کنند نوشت) با طرح موارد همه‌پرسی در کشورهای غربی مدعی شده‌اند که "آنها همه مسائلشان را به رفراندوم می‌گذارند، و شما چرا اصل اعتقاد به نظام را به رفراندوم نمی‌گذارید؟".

در پاسخ به اینان باید گفت ما همه حرف‌های شما را می‌پذیریم  به یک شرط و آن شرط این است که یک نمونه حتی یک نمونه کوچک نشان دهید که در کشورهای غربی خط‌قرمز بودن هولوکاست را به‌عنوان یک موضوعی که منجر به چالش‌های عمیق در روابط بین‌الملل و خصوصاً غرب آسیا شده است و خون‌های بسیاری از جوانان فلسطینی را به زمین ریخته است به رفراندوم گذاشته باشند یا حتی اجازه پیشنهاد آن نه به‌صورت رسمی بلکه حتی توسط یک رسانه را داده باشند.

این همه مرعوبیت نسبت به غرب و این همه بزک کردن غربی‌ها و فرو کوفتن ایران تا کنون چه دستاوردی برایتان داشته است که این مسیر را پرشتاب ادامه می‌دهید؟

واقعیت این است که برگزاری رفراندوم به‌عنوان یک راه‌کار برای تصمیم‌گیری درباره مسائل مهمی که اهمیت و ضرورت آن برای مراجعی که در قانون مشخص شده است، به اثبات رسیده باشد در قانون اساسی تعبیه و به‌رسمیت شناخته شده است لیکن جوازی برای توسعه این مسائل به مسائلی که مربوط به اصل «اسلامیت» و «جمهوریت» نظام است یا مسائلی که برای تصمیم‌سازی یا تصمیم‌گیری درباره آنها سازوکارهای قانونی و مشخصی در قانون اساسی طراحی شده است، وجود ندارد.

آنچه رهبر معظم انقلاب اسلامی به آن اشاره کرده‌اند این است که رفراندوم باید ضرورت داشته باشد و این‌طور نیست که در نقاط مختلف دنیا همه مسائلشان را به رفراندوم بگذارند، ضمن این‌که با تعدد و تکرر رفراندوم نمی‌توان همیشه جامعه را در حالت دوقطبی نگه داشت آن هم کشوری که با دشمنی‌های آشکار و غیر قابل انکار مواجه است و حلقوم‌هایی با فریادهای برآمده از حقد و کینه آرزوهای براندازی آن را فریاد می‌کنند.

از این مهم‌تر کشور نیاز به پیشرفت دارد و نمی‌توان با درگیرسازی کشور از طریق رفراندوم به مقولات غیرضروری که از اهمیت لازم برای موضوع رفراندوم قرار گرفتن برخوردار نیستند قطار پیشرفت کشور را متوقف کرد.

در پایان باید به کسانی که مدعی هستند این بیانات نشانه عبور نظام از مردم‌سالاری و توهین به مردم است گفت؛ اولاً شما دارید با دروغ‌پردازی و شبهه‌افکنی به شعور مردم توهین می‌کنید چرا که با تحریف سخن رهبری، مخالفت ایشان را که مربوط به توسعه موضوعات رفراندوم به مسائل گوناگون کشور است و طبعاً موضوعات کم‌اهمیت و غیراولویت‌دار کشور را در برمی‌گیرد که برای اتخاذ تصمیم درباره آنها سازوکارهای قانونی مشخصی وجود دارد آن را به مخالفت با اصل رفراندوم و قانونی بودن آن تعبیر و تفسیر می‌کنید.

ثانیا نظامی را متهم به عبور از مردم‌سالاری دینی می‌کنید که در طول عمر پربرکت چهل و چند ساله خود کارنامه پرافتخاری از مردم‌سالاری با برگزاری تقریباً یک انتخابات در هر سال دارد.

رهبری را متهم به این امر می‌کنید که پرچمدار دفاع از جمهوریت نظام است و مردم در منظومه فکری و سیره عملی ایشان همواره از جایگاه معتبر و ممتازی برخوردار بوده‌اند و همواره در همه انتخابات رأی و نظر آنان از سوی ایشان مورد احترام قرار گرفته و فرصت خدمت و بیش از آن حمایت از منتخبان مردم نیز از سوی ایشان در اختیارشان قرار گرفته است.

تجربه تاریخی نشان می‌دهد دشمنان از این هیاهوها که با هدف دوقطبی‌سازی بین مردم و نظام و رهبری صورت گرفته است طرفی نخواهند بست و همچون بیست و دوم بهمن تاریخی شاهد انتخاباتی پرشور و تاریخی در انتهای این سال با مشارکت حداکثری توصیه‌شده توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی خواهیم بود.

 

منبع: تسنیم


:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 16 ارديبهشت 1402

اگر لیبرالیسم را دست پروده چندین قرن(دوره رنسانس)  فیلسوفان و روشنفکران و نظریه پردازن غربی بدانیم که شکی در آن نیست. دنیا شاهد تولد انسانهای شیطان صفتی از زایش لیبرالیم است که چهره شیطان راسفید می کنند.در آشکار و پنهان چنان در اغواگری انسانها در سطح کره خاکی استفاده می کنندکه شیطان نتوانسته بود اینچنین در وسعت وسیع  انسانها را اغفال استفاده نماید.

قسمت اول:

نماد بهره کشی جنسی از کودکان، او جاسوس موساد بود، چگونه سیاستمداران آمریکایی را به گروگان گرفته است؟

روز ۱۴ فوریه، طبق آن‌چه که در غرب روز ولنتاین(یا روز عشاق) خوانده می شود، رییس جمهور اسبق ایالات متحده، توئیتی کوتاه و مختصر نوشت که در ترکیب با تصویر به اشتراک گذاشته شده، بسیار رمانتیک از کار درآمد. بیل کلینتون در حالی که عکسی از خود و هیلاری کلینتون(وزیر خارجه دولت باراک اوباما و نامزد دمکرات‌ها در سال ۲۰۱۶) به اشتراک گذاشت، نوشت: ولنتاین من!

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

بخش عمده‌ای از کاربرانی که به این ژست رمانتیک و «وفادارانه» بیل کلینتون نسبت به همسرش، زیر همین توئیت، واکنش نشان دادند، فضاحت اخلاقی بزرگ دوره ریاست جمهوری او، یعنی ماجرای ارتباطش با یکی از کارمندان کاخ سفید به نام «مونیکا لوینسکی» را به یادش آوردند. اما در این میان، شماری از کاربران هم به مساله ارتباط و دوستی عمیق او با «جفری اپستین» اشاره کردند که از هر لحاظ ماجرای بسیار مهم‌تری از پرونده مونیکا لوینسکی بود.

جفری اپستین، یهودی میلیاردر عیاش و فاسدی بود که جت های شخصی و جزایر اختصاصی اش در طول سالیان میزبان دوستان ذی‌نفوذ او در حوزه سیاست (از روسای جمهور، نخست وزیران، شاهان و شاهزادگان) بود.

جفری اپستین در فرهنگ عمومی آمریکا، نماد پیوند سرمایه با «فساد جنسی» بی‌حد و حصر و بی محدودیت بود. این یهودی مرموز، مرزهای فساد جنسی را در نوردیده بود و بیش از هر چیز به واسطه «پدوفیلیا»، سوء‌استفاده جنسی از دختران کم سن و سال و قاچاق برده جنسی شهرت داشت.

او رفیق صمیمی و محرم راز سیاستمدارانی چون بیل کلینتون و دونالد ترامپ بود تا ثابت کند که امپراتوری شیطان در کشیدن چهره‌های سیاسی ذینفوذ به منجلاب فساد سیاه جنسی، حزب و دسته و جریان نمی‌شناسد.

در ماه آگوست ۲۰۱۹، در حالی که اپستین منتظر محاکمه در سلولی در زندان نیویورک بود، خبر آمد که سلطان «سواستفاده جنسی از کودکان»، خودکشی کرده است. خودکشی او به عنوان «جعبه سیاه» بسیاری از سیاستمداران نظام سلطه، صدها سوال مهم را بی‌پاسخ گذاشت. بسیاری از اهالی رسانه و پژوهشگران، به شدت نسبت به مرگ اپستین، و این که اصولا او مرده یا در یک صحنه‌سازی از معرکه خارج شده، مشکوک هستند.

کتاب جدیدی از دیلان هوارد، روزنامه‌نگار تحقیقاتی و تیمی از همکاران او، بعد از چند سال کار مستمر روی شواهد و مدارک مربوط به اپستین و پرونده‌های قضایی او، بسیاری از جزییات مربوط به این چهره خبیث، خوفناک و رمزآلود را آشکار کرده است. عنوان کتاب «اپستین: مردگان زبان باز نمی کنند» است.

هوارد می گوید:

" اپستین در منطقه کارگری نیویورک رشد کرده بود، ولی خیلی زود به وال استریت(مرکز سرمایه و امور مالی در آمریکا) راه یافت. او از شغلی به شغلی می رفت و مناقشه برپا می کرد. "

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
دیلان هوارد

هوارد در جای دیگری می گوید:

" به نظر نمی رسد که اپستین کار مشخصی در زندگی داشته، ولی سرمایه او بالغ بر ۶۰۰ میلیون دلار بود! "

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
کتاب جنجالی دیلان هوارد که در ان مساله همکاری اپستین با موساد مورد بررسی قرار گرفته است

شماری از املاک به شدت گرانقیمت در فهرست دارایی‌های اپستین قرار دارد که شناخته‌شده‌ترین آن‌ها، چند ملک در داخل نیویورک سیتی، یک قصر در پالم بیچ نیویورک، یک جزیره شخصی در جزایر ویرجین آمریکا در دریای کارائیب، خانه‌ای مجلل در پاریس و یک مزرعه بزرگ در نیو مکزیکو بودند.

اما یک نکته کلیدی در گفته‌های هوارد درباره اپستین وجود دارد: 

" هر اتاقی، تاکید می کنم هر اتاقی، در هر ملکی از اپستین، مجهز به دوربین‌های متعدد بود. "

بر اساس شواهد و مدارک مستند پلیس، هر آن‌چه که در چاردیواری اتاق‌های متعلق به اپستین در هر گوشه دنیا روی دوربین ضبط می شد، به صورت تصویر چاپ می شد و ویدیوها هم روی دی وی دی ثبت می گردید.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

به گفته‌ی آری بن مناشه، اسراییلی متولد ایران، مامور ارشد امنیتی سابق در سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی که در دهه ۱۹۸۰، مشاور امنیتی نخست وزیر اسراییل بود، اپستین قطعا با موساد همکاری می کرد و روش کار او هم، همان روش کلاسیک «دام عسل» بود: جذب افراد سرشناس به تله جنسی و گرفتن فیلم از او و استفاده از این فیلم‌ها برای اخاذی یا وادار ساختن آن افراد معروف به کارهایی مشخص.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
نام او در پرونده «ایران کنترا» یا همان ماجرای مک‌فارلین در دهه ۱۹۸۰ مطرح شد

به اعتقاد آری بن مناشه، عاملیت برای سرویس‌های جاسوسی اسراییل درباره دستیار، شریک و محرم اسرار سالیان اپستین، یعنی «ژیزلَن ماکسول» هم صدق می کند. ماکسول، زن یهودی‌تبار اهل بریتانیا، شریک و همکار جدایی‌ناپذیر اپستین در همه سال‌های سیاهکاری و تبهکاری او بود.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ژیزلن ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ماکسول و اپستین

به نظر می رسد که حتی نقش ماکسول در پروژه‌های اپستین حتی کلیدی‌تر از خود او بود. او مسوول تامین دختران کم سن و سال برای شبکه فحشای اپستین، از شرق اروپا و مناطق دیگر دنیا بود. پدر ژیزلن ماکسول، یعنی رابرت ماکسوِل، یک غول رسانه‌ای و مطبوعاتی و نماینده پارلمان انگلستان، یک یهودی متعصب و کادر رسمی موساد در ایام جوانی بود. آری بن مناشه در کتاب دیلان هوارد، مدعی شده که او دستیار رابرت ماکسول بوده و مطلع بوده که روبر بود که دخترش و اپستین را به سرویس جاسوسی موساد متصل کرد.  

نکته بسیار قابل‌تامل این که، قبل از مرگ اسرارآمیز رابرت ماکسول در ۱۹۹۱، تقریبا کل سرمایه عظیم او به جفری اپستین انتقال یافت. برخی کارشناسان بر این باورند که افرادی چون رابرت و ژیزلن ماکسول و جفری اپستین، نوعی «معبر مالی» یا در واقع «قلک» برای سرویس‌ اطلاعاتی اسراییل هستند که از طریق آن‌ها هم جذب سرمایه و هم هزینه‌کردهای مشخص در جهت منافع کلان اسراییل و شبکه جهانی یهود صورت می گیرد.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
رابرت ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ژیزلن ماکسول و قاب عکس پدرش

شماری از خبرنگاران و کارشناسان امور امنیتی، معتقدند که اگر مرگ اپستین یک صحنه‌سازی نبوده و او واقعا مرده باشد، بسیار بعید است که به قتل رسیده باشد، بلکه به روش بسیار معممول و سابقه‌دار در موساد، عاملی که به دام افتاده، توسط یک عامل نفوذی با دستور و وسایل لازم برای خودکشی تامین می شود، تا با حذف خود، شبکه را ایمن نگه دارد.

جالب این‌جاست که سعید امامی(عامل اصلی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای) و کاووس سیدامامی(عامل اصلی پرونده جاسوسی محیط زیستی)، هر دو به همین سبک، قبل از دادگاه خود را کشتند تا شبکه بیش از آن آسیب نبینید. حتی پیش از این دو، در همان اوایل انقلاب، یک مهره موساد که به دام تشکیلات اطلاعاتی انقلاب افتاده بود، به نام «گرجی لاوی‌پور» ، به صورتی بسیار حرفه‌ای و «تمیز» خود را کشت.

دست‌کم یک نقطه آشکار و عیان از پیوند عمیق اپستین با سرویس‌های اطلاعاتی و نظامی رژیم اسراییل وجود دارد. او که از دوستان و شرکای قدیمی «ایهود باراک»، نخست‌وزیر و وزیر جنگ اسبق رژیم صهیونیستی بود. 

در سال ۲۰۱۵، روزنامه اسراییلی هاآرتز گزارش داد که اپستین در یک شتاب‌دهنده(استارت‌آپ) اسراییلی به نام «کارباین» (Carbyne)سرمایه‌گذاری کرده که مربوط به سرویس امنیت داخلی رژیم صهیونیستی بوده است. این شرکت که در پیوند با بخش نظامی اسراییل است، و مالکیت آن با سیاستمدار و ژنرال نظامی معروف صهیونیست، ایهود باراک است. مدیرعامل شرکت، امیر الیحای، افسر سابق نیروی ویژه ارتش اسراییل، و دیگر مدیر ارشد شرکت، پینحاس بوخریس، زمانی مدیرکل وزارت جنگ اسراییل و فرمانده واحد سایبری ۸۲۰۰ بوده است.

ایهود باراک آن اندازه با اپستین نزدیک بود که در سفرهایش به آمریکا، معمولا در یکی از آپارتمان‌های اپستین در منهتن نیویورک اقامت می کرد.البته سوابق همکاری و سرمایه‌گذاری اپستین در بخش تحقیقات امنیتی و دفاعی رژیم اسراییل، قدیمی‌تر است. برای مثال در ۲۰۰۸، او به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد با شماری از دانشمندان بخش نظامی اسراییل دیدار و از شماری از پایگاه‌های نظامی این رژیم بازدید کرد. در همین سفر، او این انتخاب را هم بررسی کرد که در سرزمین‌های اشغالی بماند و به آمریکا برنگردد تا بابت پرونده جنایات جنسی‌اش مورد تعقیب قرار نگیرد، اما، بنا بر دلایلی ناروشن، تصمیم به بازگشت به ایالات متحده گرفت.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ایهود باراک و اپستین، دوست و شرکای تجاری قدیمی

پرنس اندرو، پسر ملکه انگلستان و برادر ولیعهد این کشور، از دوستان و مشتریان پر و پا قرص شبکه جنایات جنسی اپستین-ماکسول بود.

اپستین-ماکسول تیمی از قاچاقچیان انسان را در اختیار داشتند که دخترانی در حدود ۱۲ سال را برای سرویس دادن به دوستان قدرتمند آنان در ملک شخصی‌اش موسوم به «جزیره عیاشی جمعی» (Orgy Island) واقع در جزیره خصوصی ۷۲ هکتاری او به نام «سنت جیمز کوچک» در مجموعه جزایر ویرجین ایالات متحده، انتقال می دادند.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ترامپ و اپستین

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
ترامپ و ژیزلن ماکسول
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
دیدارهای چندباره بیل گیتس و اپستین علی‌رغم بدنام بودن اپستین

ژیزلن ماکسول در سال ۲۰۱۶، نزد خبرنگار و برنامه‌ساز معروف، ایرا روزن، اعتراف کرد که نوارهای ویدیویی از کلینتون‌ها و ترامپ در اختیار دارند. هیلاری کلینتون و ترامپ نامزدهای ریاست جمهوری در آن سال بودند. ماکسول به این تهیه‌کننده گفته بود که قصد ندارد درباره این فیلم‌ها حرف بزند، چرا که دوست دارد هیلاری کلینتون برنده شود. روزن می خواست با به دست آوردن فیلم‌های ترامپ، به او ضربه بزند. این بدان معنا بود که ویدیوهای مربوط به کلینتون‌ها آن قدر مفتضح بوده، که حتی اگر همزمان ویدیوهای هر دو طرف انتخابات منتشر می شد، به زعم ماسکول، هیلاری ضربه بیشتری می خورد و می باخت! [۳]

 

کلینتون‌ها و اپستین

یکی از دوستان معروف و پرنفوذ اپستین، «ویلیام جفرسون کلینتون» یا همان «بیل کلینتون»، چهل و دومین رییس جمهور ایالات متحده از حزب دموکرات است. طبق گزارش تحقیقاتی «مالیا زیمرمن»، در شبکه خبری فاکس نیوز (۱۳ می ۲۰۱۶)، بیل کلینتون با جت شخصی اپستین که به نام «لولیتا اکسپرس» شناخته می شود، دست کم ۲۶ بار به جزیره شخصی او سفر کرده است (Lolita در فرهنگ امریکایی به دختربچه‌های زیر سن قانونی گفته می‌شود که سوژه لذت جنسی قرار می‌گیرند). به نوشته خانم زیمرمن، کلینتون در دست کم ۵ مورد از این سفرها، حتی تیم امنیتی محافظ خود را هم اصطلاحا «پیچانده» است. یکی از فرم های پروازی که به مقصد جزیره «عیاشی» اپستین پر شده است و در گزارش فاکس نیوز آمده، به وضوح نام بیل کلینتون را هم جز سرنشینان پرواز نشان می دهد.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
بیل کلینتون و جفری اپستین
 
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
 
تیتر مقاله سال ۲۰۱۶ برندی زادروزنی، خبرنگار تحقیقاتی: «میلیاردر پدوفیل می تواند دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون را با خود به زیر بکشد»

در اسناد ضبط شده از ملک شخصی اپستین توسط پلیس فدرال، دفترچه تلفنی یافت شد که در آن آدرس ها ایمیل مختلف و ۲۱ شماره تلفن از بیل کلینتون به ثبت رسیده بود.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
راشا تودی: «نام بیل کلینتون، ۲۱ بار در دفترچه تلفن آزارگر جنسی پیدا شده است»
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
نام بیل کلینتوندر فهرست مسافران جت اختصاصی اپستین

در سال ۲۰۱۰، «لارا سیلزبی»، مدیر سابق موسسه «نیولایف چیلدرن رفیوجی» (یک موسسه وابسته به کلیسا که در زلزله هاییتی قرار بود کار انتقال بخشی از کودکان یتیم شده در زلزله وحشتناک این کشور را به خانواده های مناسب در آمریکا انتقال دهند)، به واسطه نقش او در ربودن و قاچاق شماری از این کودکان از یتیم خانه‌ای در «پورتو پرنس» (مرکز هاییتی) به داخل آمریکا و فروختن آن‌ها به مشتریان ثروتمند، دستگیر شد.

اما نکته بسیار مهم این بود که این بار هم یک سیاستمدار پرنفوذ آشنا به پرونده سیلزبی ورود کرد و با استفاده از قدرت خود موجب شد که هم جرم این زن از «مشارکت در قاچاق انسان» به «نادیده گرفتن قانون در مسافرت به امریکا» تغییر یابد و میزان محکومیت او هم تنها سه روز بعد از ورود این سیاستمدار آمریکایی به هاییتی برای رایزنی با مقامات هاییتی، به طرز چشمگیر کاهش یافت. آن سیاستمدار که بود: بیل کلینتون!

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
«فوری: بنیاد کلینتون با متهم قاچاق کودکان، لارا سیلزبی، مرتبط است- سکوت رسانه‌ها»
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
«نگاهی به حلقه قاچاق کودکان که به بنیاد کلینتون وابسته است»

به همان میزان، دونالد ترامپ هم رفیق چندین ساله و بسیار نزدیک اپستین بوده و کاملا در جریان «پدوفیل» بودن دوست خود قرار داشت و در چند نوبت به این گرایش اشاره کرده بود. البته تقریبا کسی در آمریکا تردیدی ندارد که فرد مفسد فی‌لارض و شهوت‌ران مریضی چون ترامپ، قطعا تجربیات مشترک زیادی با اپستین در پارتی‌های حیوانی او داشته است.

دیوید بویس، وکیلی که نمایندگی شماری از قربانیان شبکه سوء اسفتاده جنسی اپستین را بر عهده دارد، مدعی است علاوه بر ترامپ و کلینتون، افراد قدرتمند دیگری چون پرنس اندرو، پسر ملکه انگلستان، هم ویدیوهای زیادی در آرشیو اپستین داشته‌اند. به گفته بویس، بیشتر این فیلم‌ها در سیستم‌های دوربین مداربسته قصر اپستین در پالم بیچ نیویورک ضبط شده است.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
جفری اپستین و شاهزاده اندرو
 
نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
عمارت اپستین در پالم بیچ نیویورک سیتی

 

گنداب فرهنگ فرانسوی/ کابوسی به نام «آزار جنسی محارم»

همزمان با آشکار شدن ابعاد جدیدی از پرونده‌ی اپستین و دوستان گردن‌کلفت او در ماجرای بهره‌کشی جنسی از کودکان، مساله‌ی دیگری که در هفته‌های اخیر، به عنوان شاخصی از انحطاط عجیب فرهنگ اومانیستی مدرن از منظر اخلاق، فضای رسانه‌ای بین‌المللی را تکان داد، بحث قانونی شدن «ازدواج محارم» در فرانسه بود. طبق برخی آمارهای جدید جامعه‌شناختی که از فرانسه(به عنوان گهواره تمدن اومانیستی و ضددینی مدرن از مبدا انقلاب فرانسه در ۱۷۸۷) منتشر می شود، وضعیت سوء استفاده جنسی از محارم(به ویژه کودکان) در این کشور به وضعیت قرمز رسیده است.

واقعیت این است که در فرانسه به نظر می رسید که جنبش زنان علیه آزار جنسی یا «Me Too» نتوانسته تکانه و آشوبی در فضای عمومی به پا کند. اما حالا این موج جدید علیه «رابطه جنسی با محارم خردسال و علیه سوء‌استفاده جنسی از کودکان»، فرانسه را از بالا تا پایین به تأمل اخلاقی و نگرانی واداشته. نکته اینجا است که در فرانسه این فرهنگ (برقراری رابطه جنسی با کودکان) از سوی الیت فرهنگی-روشنفکری جامعه (عموما مردانه) نه تنها حمایت که «نظریه‌پردازی» هم می شده است. چه بدون مفهوم و بدون چارچوب  تئوریک، نمی‌توان دست به عمل یازید. دهه ها است که «فراخ اندیشی»، گشوده بودن به روی فکرهای نو، تجارب نو و درنوردیدن همه تابوهای اجتماعی و سنتی از جمله مورد برقراری روابط جنسی با کودکان (البته به صورت داوطلبانه) از سوی چهره‌های شاخص فرهنگی و الیت روشنفکری فرانسه مورد تأکید قرار گرفته است. در واقع گنداب عفونت‌بار کنونی در فرانسه، محصول دهه‌ها سیطره جریان لائیک، ضداخلاق و ضد دین «روشنفکری فرانسوی» بر افکار عمومی این کشور است.

به عنوان یک نمونه، هشتاد تن از معروف‌ترین چهره‌های فرهنگی و روشنفکری این کشور در ۲۳ ماه مه ۱۹۷۷ نامه ی سرگشاده ای خطاب به پارلمان فرانسه منتشر کردند که در آن خواست جرم زدایی از روابط آزاد و خودخواسته بین بزرگسالان و کودکان طرح شده بود. در این نامه آمده بود:

"تبدیل پدوفیلیا (میل به آمیزش جنسی با کودکان) به یک تابو، مصادره ی تحمل ناپذیر هستی و معنای زیست انسانی است. حیف است که کودکان به سبب نقش هایی که جامعه برای آن‌ها تدوین و تببین کرده نتوانند از تجارب جنسی آزاد با بزرگسالان برخوردار شوند!! "

نام بعضی از مطرح ترین ستاره-فیلسوفان درج شده در زیر این نامه که در روزنامه لوموند منتشر شد، از این قرار است: میشل فوکو، ژان پل سارتر، ژاک دریدا، لویی آلتوسر، رولان بارت، سیمون دوبوار، ژیل دلوز، ژاک رانسیر و فرانسیس لیوتار...

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
متن نامه «روشنفکران» معروف فرانسوی در ۱۹۷۷ در اعتراض به قوانین قضایی فرانسه در جرم‌انگاری رابطه با کودکان

با کمال تاسف، این نام‌ها، سال‌هاست که در فضای آکادمیک علوم انسانی و نشریات مربوط به این حوزه در کشور ما، سلطنت می کنند و هر اباطیلی که از ذهن این‌ها تراوش کرده، به عنوان تازه‌ترین و مهم‌ترین نظریات، چونان «وحی منزل»، تدریس و تقدیس شده است.

آن‌چه که به عنوان محصول سیطره «اومانیسم»، تقابل با ادیان ابراهیمی و اخلاقیات ریشه‌دار تحت نام فرهنگ «لیبرتارین» در فرهنگ غربی به طور عام و در فرانسه به طور خاص، حاکم شده، به مرور همه محدوده‌ها ومرزهای اخلاقی را در نوردیده و اکنون به سنگر خانواده رسیده و به رواج بهره‌کشی جنسی از فرزندان دامن زده است!

سنگ بنای انحراف عمیقی که «زیگموند فروید»   و «آلفرد کینزی» به عنوان مبانی تئوریک «انقلاب جنسی» پایه گذاشتند، امروز ماهیت خود را بیش از بیش به نمایش می گذارد و به دنبال قانونی کردن هر نوع قبح‌شکنی و قبح‌زدایی در روابط انسانی است.

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟

نماد بهره‌کشی جنسی از کودکان، جاسوس موساد بود/ شبکه جهانی صهیونیسم چگونه سیاستمداران آمریکایی را گروگان گرفته است؟
 
زیگموند فروید(بالا) و آلفرد کینزی(پایین)، پدران «انقلاب جنسی»

شبکه جهانی صهیونیسم، در ماموریت جهانی خود برای به فساد و تباهی کشاندن عموم بشریت و زمینه‌سازی برای پیروزی شیطان، دیگر لعاب و لفاف تعارفات و رودربایستی‌ها را کنار گذاشته و به اخرین سنگرهای اخلاقی(که ضامن بقای تمدن بشری است) حمله برده است.

رهبر فرزانه انقلاب، حدودا ۴ سال قبل، در نخستین اجلاسیه‌ پنجمین دوره‌ مجلس خبرگان رهبری(۸ خرداد ۹۵) در بحث مسائل اخلاقی دنیای مدرن پیشگویی‌ای صورت دادند که امروز شاهد عینیت یافتن آن در دنیای غرب هستیم:

"یک عده‌ای خیال می‌کردند -در سالهای قبل- در غرب که آزادی زن‌ و مرد و ارتباط زن‌ و مرد هست، هوس‌ها کمتر است و انگیزه‌ها کمتر است؛ اینجایی که محدودیت هست، الاِنسانُ حَریصٌ عَلی ما مُنِع! حالا معلوم شد که نخیر بعکس است؛ آنجا که آزادی هست، آنجا که هیچ‌گونه حدومرزی برای ارتباط زن‌ومرد وجود ندارد، روزبه‌روز شهوات جنسی در آنها قوی‌تر، فعال‌تر، خشونت‌آمیزتر، مهاجم‌تر دارد بُروز و ظهور پیدا می‌کند. و در این حد هم متوقف نخواهد ماند؛ در آینده‌ای که ما نمی‌دانیم کِی خواهد بود، بحث به ازدواج محارم خواهد رسید! بحث به کارهای حساس‌تر خواهد رسید؛ یعنی دنیای فساد اخلاقی به این سمت دارد می‌رود؛ اینها بحث مسائل اخلاقی‌اش بود. "

قسمت دوم:

سلبریتی هایی که کودک می خورند. وقتی که جانی«کودک خوار» خیریه تاسیس می کند

فشای بخشی از ابعاد پرونده‌ی خوفناک، عظیم و فراگیر «جفری اپستین»، میلیاردر یهودی که لقب بزرگ‌ترین قاچاقچی کودکان با اهداف بردگی جنسی و قربانی آیینی را در آمریکا دارد، شاید بزرگ‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین رویداد اجتماعی در پیوند با عملکرد «دولت پنهان» و وابستگان آن در آمریکا و سایر نقاط دنیا بوده است.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

جفری اپستین، کسی که اسنادی مبنی بر عضویت او در موساد نیز منتشر شد، کسی بود که راهبری یک شبکه‌ی بزرگ قاچاق کودکان از چین، اوکراین، لهستان و دیگر مناطق آلوده جهان(از منظر قاچاق انسان) را بر عهده داشت که کار آن فراهم کردن تفریحات شیطانی و جنایتکارانه برای «نخبگان» مشهور، پرقدرت و ذینفوذ در آمریکا و البته ثبت این جنایت‌ها روی عکس و فیلم برای به اطلاعت درآوردن این نخبگان و گرفتن خدمات از آنان بود(و هنوز هم هست!). اخیرا، فعالان اجتماعی، خبرنگاران تحقیقی و برخی سیاسیون به نسبت آزاده‌تر افشاگری‌هایی را درباره‌ی فهرست مسافران جزیره‌ی خصوصی اپستین(که در آن مراسم قربانی کودک و بهره‌کشی جنسی از آنان توسط نخبگان انجام می گرفت) انجام داده‌اند که به شدت تکان‌دهنده است. در این فهرست، از هنری کیسینجر و بیل کلینتون، تا آلن دجنرس، اپراه وینفری، از بیل گیتس تا خوانندگان، ورزشکاران و بازیگران بسیار مشهور هالیوود حضور داشته‌اند.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

ما در مشرق، در چندین گزارش، تا حدی جفری اپستین، شریک او ژیزلن ماکسول و شبکه‌ی مخوف آنان را معرفی کرده‌ایم و قطعا گزارش‌های بیشتری هم در این زمینه در راه خواهد بود، اما در این‌جا، صرفا از باب این که مخاطبان بدانند وقتی از فهرست مسافران «اُرجی آیلند»، یعنی جزیره خصوصی اپستین به نام سنت جیمز کوچک حرف می زنیم، از چه موجوداتی سخن می گوییم، به عنوان مشت نمونه‌ی خروار یکی از آنان را معرفی می کنیم.

«رِین ویلسون»( Rainn Wilson)، کمدین، بازیگر، کارگردان، تهیه‌کننده و تاجر آمریکایی، یکی از کسانی بوده که در چند نوبت به جزیره‌ی خصوصی اپستین سفر کرده بود. این فرد، یکی از رسواترین سلبریتی‌های مرتبط با اپستین است، چرا که هیچ‌گاه ابایی از بیان منویات کثیف خود، حتی در شبکه‌های اجتماعی نداشته است.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

در تصویر زیر، که بخشی از توئیت‌های قدیمی او جمع‌آوری شده، (با عرض معذرت از مخاطبان) او وقیحانه از لذت ارتباط جنسی با کودکان، شکنجه‌ی آنان، خوردن گوشت و خون آنان حرف می زند.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

 

اما نکته‌ی دهشتناک‌تر این که این فرد که چنین آشکار، افکار شیطانی خود را در فضای مجازی داد می زد، نه تنها تحت تعقیب قضایی قرار نگرفته، که اقدام به تاسیس یک «خیریه»ی کودکان در کشور فقیر و مصیبت‌زده‌ی هاییتی به نام «Lidè Haiti,» کرده است. نام هاییتی، دست‌کم از زمان زلزله‌ی مرگبار این کشور(2010)، با ماجرای قاچاق کودکان گره خورده است. یکی از مشهورترین نام‌های مطروحه در پرونده‌ی قاچاق کودکان، نام «بنیاد کلینتون» در پرونده‌ی یک مددکار کودکان بی‌سرپرست هاییتی به نام «لارا سیلزبی» است که در واقع، یکی از رابطین و تامین‌کنندگان کودک برای محافل پرنفوذ در ایالات متحده بوده است.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

باز نکته‌ی مهم‌تر این که این فرد روان‌پریشِ شیطان‌پرست، از دوستان نزدیک کلینتون‌هاست و توانست در تاسیس «خیریه» کذایی خود، که یکی از پوشش‌های معمول قاچاقچیان بین‌المللی کودک در مناطق بحران‌زده است، از حمایت کلینتون‌ها و چهره‌های معروفی چون «اپراه وینفری» بهره ببرد.

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویرویلسون، دوست صمیمی اپراه وینفری

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویرگزارش وبسایت بریت‌بارت درباره‌ی روابط اپراه وینفری با هاروی واینستاین و جفری اپستین

«سلبریتی‌»هایی که کودک می خورند!/ وقتی یک جانیِ «کودک‌خوار» خیریه کودکان تاسیس می کند+تصاویر

 

 


:: بازدید از این مطلب : 323
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
شنبه 16 ارديبهشت 1402

سفر اخیر رئیس‌جمهور محترم کشورمان به سوریه، بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های منطقه و جهان داشت. این سفر از ابعاد مختلف و متنوعی برخوردار بود. اما بی‌شک مهم‌ترین بخش این سفر، پیامی بود که به منطقه و جهان صادر شد و آن چیزی نبود جز «استمرار تحقیر آمریکا در منطقه غرب آسیا».
به همین دلیل بود که «ودانت پاتل» معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا همزمان با این سفر در نشست خبری گفت:«باید بگویم که ایران و سوریه به تعمیق روابط خود ادامه می‌دهند که این نه تنها برای متحدان و شرکای ما و کشورهای منطقه، بلکه برای جهان به طور گسترده‌ای نگران‌کننده است.»
همزمان با اظهارنظر این مقام آمریکایی، «راز تزیمت» کارشناس صهیونیست در واکنش به سفر رئیس‌جمهور کشورمان به سوریه نوشت: «سفر رئیسی به سوریه بیش از هر چیز برای انعقاد ده‌ها قرارداد همکاری اقتصادی امضا شده بین ایران و سوریه؛ انجام شد. این یعنی فرصت‌های مهم اقتصادی به نفع مردم ایران و سوریه.»

آیا نباید یک مقایسه داشته باشیم با جریان های تاریخی صدر اسلام که کفار از چه راه هایی برای ضربه زدن به اسلام نوپای استفاده می کردند و چطور تمام احزاب و گروه ها را برای این کار دور جود جمع می کردند. موفقیت و پیروزی در این راه هزینه دارد. آنچه مایه دلگرمی است،خدا با ماست.


:: بازدید از این مطلب : 304
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
دو شنبه 4 ارديبهشت 1402

درد آمریکایی‌ها چیست که این روزها به پاره کردن قراردادها و پیمان‌های بین المللی و نقض حقوق بین‌الملل و نهایتاً بی‌هویتی و بی حیثیتی روی آورده‌اند؟

درد آمریکایی‌ها چیست که دیگر چهره خود را پشت ویترین «جامعه جهانی» پنهان نمی کنند و این گونه عریان به صحنه آمده اند؟

درد آمریکایی‌ها چیست که اکنون به عنوان بزرگترین تهدید صلح و امنیت جهانی رخ نشان می دهند و می خواهند هزینه امنیت خود را از جیب همپیمانان خود در منطقه و جهان بپردازند؟

درد آمریکایی‌ها چیست که دیگر به فکر همگرایی در جی هشت، جی بیست و دیگر پیمان‌هایی که متضمن نظم نوین جهانی به قرائت اتاق فکرهای مستقر در واشنگتن بود، نیستند؟

هیئت حاکمه آمریکا این روزها  مرد مستی را می‌ماند که بطری مشروب در دست دارد و در خیابان‌های جهانی عربده می‌کشد، فحش می‌دهد ، حرف بی‌ربط می‌زند  و مزاحمت برای عابرین جهانی ایجاد می‌کند.

ترامپیسم یک پدیده در جهان سیاست و روابط بین الملل نیست، ترامپیسم یک تصویر عریان از چهره خبیث آمریکا بدون پرده‌پوشی است.

واقعیت این است که فوران چشمه تولید اندیشه سیاسی و فکری در غرب به ویژه آمریکا متوقف شده است. از ایده‌های لیبرالیسم جز فرآورده‌های فکری فاشیسم، چیزی بیرون نمی آید. آمریکایی‌ها به همان دردی مبتلا شده اند که آلمان‌ها در اوایل قرن بیستم دچار شدند و جهان را به آتش کشیدند.

زیر کاسه نقض پیمان‌های بین‌المللی و لات‌بازی سیاسی در عرصه حقوق بین الملل از سوی سردمداران کاخ سفید، نیم کاسه‌ای وجود دارد که نخبگان جهان را به این سو هدایت کرده است که اگر جلوی آن گرفته نشود فجایع دو جنگ جهانی اول و دوم به شکل دیگری تکرار خواهد شد.

آتش بیار تنور رویکرد فاشیستی آمریکا، صهیونیست‌ها و قارون‌های عرب هستند که در پخت و پز جنگ‌های آتی نقش اساسی بازی می کنند.

اما مشکل آمریکایی‌ها با ما چیست؟ مشکل آنها با جهان، تقسیم منابع و منافع جهانی است که در هر یک از پنچ قاره جهان حساب و کتاب خاص خود را دارد و شاید به ما ربط پیدا نکند.

مشکل آمریکایی‌ها با ملت ایران این است که ملت ما به رهبری امام خمینی (ره) فرش زیرپای قدرت آمریکا در کلیدی ترین و حساس‌ترین نقطه جهان یعنی غرب آسیا را کشیده است و آمریکایی‌ها معتقدند پمپاژ بیداری اسلامی و خودباوری در کشورهای جهان به ویژه جهان اسلام از تهران صورت می‌گیرد.

آنها معتقدند باید جلوی «روشنگری‌» و «بیدارسازی» و غلبه منطق اسلام و ایران در جهان را از طریق براندازی نظام اسلامی در تهران گرفت. آمریکایی ها معتقدند ایرانی‌ها با تکیه بر اسلام به عنوان نخ تسبیح شکل‌گیری قدرت جدید، منافع واشنگتن را در منطقه و جهان تهدید می‌کنند.

آمریکایی‌ها معتقدند درخشش نام پیامبر اعظم (ص) و پیام‌های قرآن و احکام حیات بخش اسلام، سکه «لیبرالیسم» و تفکر «دموکراسی لیبرال» را بی‌اعتبار کرده است.

ایران به کمک اسلام‌شناسان آگاه و خبره، مارکسیسم را به موزه تاریخ سپرد و استخوان‌های شکسته شده ‌آن را دفن کرد. اکنون به سراغ لیبرالیسم آمده‌اند و همین سرنوشت در انتظار ایدئولوژی دموکراسی لیبرال است که قرار بود در پایان تاریخ حرف آخر را بزند.
آمریکایی‌ها به اروپایی‌ها و دیگر شرکای خود می گویند با چشم باز سرعت تحولات سیاسی و تغییر معادلات قدرت در جهان را ببینید. به آنها می گویند شما قدرت امام خمینی (ره) و پس از آن رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله العظمی خامنه‌ای را دست کم گرفته‌اید، فرصت را دارید از دست می‌دهید، دیر بجنبید استخوان‌هایتان در زیر خروارها خاک خواهد پوسید.

آمریکایی‌ها می‌گویند همه دیکتاتورها در جهان و در رأس آن استکبار و استبداد جهانی در معرض خطر، فروپاشی و سقوط هستند. مردم جهان دنبال اندیشه پاک، حکومت پاکدستان و معنویت معطوف به وحی هستند. این قلم کالاها در هیچ یک از دکان های اندیشه‌های خودساز بشری به ویژه لیبرالیسم پیدا نمی‌شود.
آمریکایی‌ها دشمن شماره یک ملت ایران هستند، چرا که مردم ما با قدرت و اقتدار و عزت پشت اسلام و قرآن ایستاده ‌اند و حاضرند با شهادت هزینه‌های این ایستادگی را بپردازند.

تحلیل عمیق و بیدارساز و هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در دیدار با فرهنگیان از فلسفه تداوم خصومت‌ورزی آمریکا علیه ملت ایران واقعاً شنیدنی است، باید ده‌ها بار آن را بازخوانی کرد تا به عمق شرارت و پستی دشمنان اسلام پی برد و از دل بستن به پیمان با آنها پرهیز کرد. ما امروز بر سر یک پیچ تاریخی قرار داریم. در مدینه، سه طایفه صهیونیستی با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله پیمان عدم تعرض داشتند؛ بنی قینقاع، بنی نظیر و بنی قریضه هر سه پیمان شکستند و نقض عهد کردند. آنها از این نقض عهد سودی نبردند و در جنگ با مسلمانان شکست فاحشی خوردند که هنوز هم طعم تلخ این شکست‌ها در ذائقه صهیونیست‌هاست. خداوند در قرآن به مسلمانان وعده فرمود که قلعه‌های محکم و بلند دشمنی آنها فتح شدنی است. این وعده عملی شد؛ «و انزل الذین ظاهروهم من اهل الکتاب من صیاصیهم و قذف فی قلوبهم الرعب فریقاً تقتلون و تأسرون فریقا» (سوره احزاب، آیه 26)

از آموزه‌های قرآن است که همزیستی مسالمت‌آمیز با اهل کتاب تا زمانی که آنان یاور مخالفان نباشند و نقض عهد نکنند، جایز است . خداوند می‌فرماید از نیروهای نفوذی و ستون پنجم دشمن و منافقین غافل نباشید. آمریکایی‌ها نمی توانند به زیست بوم وحیانی ملت ما آسیب رسانند.

این آیه به مسلمانان امروز نوید می‌دهد که برج و بارو و قلعه‌های صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها یکی پس از دیگری به تصرف مؤمنین درخواهد آمد. عملیات اخیر در جولان نشان داد که چه قدر رژیم صهیونیستی آسیب‌پذیر است و حرفی برای زدن در این مورد ندارد.

امید آمریکایی ‌ها در براندازی، به یک مشت غرب‌زده و منافق از خدا بی‌خبر و طرفدار افکار پوسیده لیبرالیسم، فاشیسم و مارکسیسم است.

«ترس»، «عافیت طلبی»، «آماده خوری»، «خود مردم‌بینی»، «انفعال و وادادگی»، «وحدت گریزی» و بالأخره «نفاق و دورویی»، این جریان را به دامن آمریکا و اروپا انداخته است. آمریکایی‌ها به این جریان دل بسته‌اند و آنها را آلترناتیو خود، قبل و بعد از براندازی می‌دانند.

ملت در حرکت توفنده انقلابی خود در عبور از این پیچ تاریخی، از روی جنازه آنها عبور خواهد کرد. دولت و ملت و مسئولین نظام، امروز یکپارچه و یکصدا علیه مظالم آمریکا و فریب اروپا قیام کرده اند. امروز برای کندذهن‌ترین و ساده‌لوح‌ترین افراد معلوم شده است درد آمریکایی‌ها و ستیز آنها با ملت ایران، نه سلاح هسته‌ای، نه نفوذ منطقه‌ای و نه حقوق بشر می باشد. آنها به دنبال حیثیت از دست رفته خود هستند و نمی خواهند ایران الگوی اسلامی پیشرفت و توسعه و حیات طیبه برای مردم جهان و به ویژه مسلمانان باشد. ترامپ و صهیونیست‌ها گفته‌اند که نمی‌گذاریم ایران چهل سالگی انقلاب را جشن بگیرد.

آنها نمی‌دانند در چهل سالگی، تازه کار شروع می‌شود. بعثت نبی اکرم صلی الله علیه و آله از چهل سالگی این وجود نورانی شروع شد. آنچه در این چهل سال به صورت تحکیم زیرساخت‌های مقاومت در ایران و جهان شکل گرفته است مقدمه ظهور و نمود آن بعثت دائمی است. هیچ قدرتی در جهان نمی‌تواند جلوی این ظهور را بگیرد. درد آمریکایی‌ها را با قدرت و مقاومت، درمان می‌کنیم.

آنها لیاقت گفتگو را ندارند. ایران در مسیری قرار گرفته است که آن را می توان پایان گفتگو و آغاز مسیری دانست که آنها از آن فرار می کنند.

اینکه رهبر انقلاب به نمایندگی از کل ملت ایران در پاسخ به تهدیدات واشنگتن به ترامپ گفتند؛ شما غلط می‌کنید! اعلام یک موضع رسمی از عمق دل ملت ایران و حتی ملت‌های جهان بود. ملت ایران به جولان آمریکا در جهان و جولان رژیم صهیونیستی در منطقه پایان می‌دهد. این پاسخ از بلندی‌های جولان شروع‌شده و ان‌شاء الله ادامه خوهد یافت. دوران بزن دررو در سیاست و در حوزه نظامی گذشته است.

ضربه دوم و ضربات بعدی را باید از روز نکبت شروع کرد و به هفتاد سال غصب یک سرزمین مقدس پایان داد.

 

محمد انبارلویی


:: بازدید از این مطلب : 392
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
یک شنبه 3 ارديبهشت 1402

موسسه مطالعات اقتصاد بین الملل وین که به دانشگاه وین در اتریش وابسته است نشستی با عنوان «پیامدهای جنبش انقلابی ایران» برگزار کرد. این نشست با همکاری این اندیشکده اروپایی با موسسه صلح بین الملل اتریش برگزار شد. موسسه صلح بین الملل از مشاوران سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته به سازمان ملل متحد به شمار می رود.

سخنرانان:

  • هاینز گارتنر استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه وین و استاد دانشگاه دانوب است. وی قبلاً ریاست موسسه روابط بین الملل اتریش را برعهده داشت. دکتر گارتنر چندین سال هم استاد دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا بود. وی ریاست هیئت مشورتی برای نیروهای مسلح اتریش را نیز برعهده دارد. وی مقالات و آثار متعددی درزمینه امنیت بین الملل، منع اشاعه هسته ای ، سیاست خارجی آمریکا ، خاورمیانه و مسائل ایران منتشر کرده است. وی ریاست هیئت مشورتی موسسه صلح بین الملل وین را نیز برعهده دارد.
  • هانس اسووبودا رئیس موسسه مطالعات اقتصاد بین الملل وین
  • مهدی قدسی، اقتصاددان در موسسه مطالعات اقتصاد بین الملل وین. وی دکترای خود را از دانشگاه روابط بین الملل ورشو دریافت کرده است.
  • علی فتح الله نژاد، استاد علوم سیاسی که زمینه تخصصی او مسائل ایران، خاورمیانه و نظم جهانی پس از دنیای تک قطبی است. وی پیشتر برای اندیشکده آمریکایی بروکینگز گزارش‌های تحلیلی و تخصصی درباره ایران نوشته است. او هم‌اکنون عضو فعلی اندیشکده شورای روابط خارجی آلمان است.
  • سارا بازوبندی، کارشناس ارشد موسسه مطالعات خاورمیانه، و موسسه مطالعات بین الملل هامبورگ، کارشناس مدعو در اندیشکده شورای آتلانتیک در واشنگتن و کارشناس مرکز مطالعات سیاسی و بین الملل ایتالیا

در ادامه، آنچه در این نشست مطرح شده است به صورت خلاصه ارائه می‌شود:

کارشناسان این اندیشکده تاکید دارند که این جریان آشوب باید با حضور اقشار مختلف منجر به تغییرات در کل نظام سیاسی ایران بشود. آنها تاکید دارند که در ادامه آشوب‌ها باید متفاوت از ۸۸ و ۹۸ باشد و معترضین باید پایان رژیم را بخواهند.

این کارشناسان تاکید دارند «رهیافت» ذهن ایرانیان باید تغییر کند و القا شود که «اصلاحات از درون نظام» توهمی بیش نیست و تنها راه پیش رو «انقلاب و انحلال جمهوری اسلامی» است. نظام «دموکراسی سکولار» پیشنهاد این اندیشکده برای دوران پسا جمهوری اسلامی است.

آنها طبق ارزیابی خود یکی از سیاست‌های آتی و احتمالی جمهوری اسلامی را تقویت و برجسته‌سازی «ملی‌گرایی» در برابر «اسلام‌گرایی» اعلام کردند اما پیشنهاد می‌کنند ناکارآمد نشان دادن سپاه پاسداران و نظام جمهوری اسلامی موجب تضعیف این راهبرد جدید و کمک به پیشرانی فرآیند «انقلابی» خواهد شد.

در این نشست این گونه مطرح شد که ایران تجزیه نخواهد شد و برخی اندیشکده‌ها می‌خواهند حامی جنبش‌های جدایی طلب باشند، اما جنبش جاری چنین هدفی ندارد و اگر هم منجر به تجزیه شود، دفعتا نخواهد بود. کارشناسان تلاش کردند این آشوب‌ها را همانند آنچه در سال ۵۷ در ایران اتفاق افتاد جلوه دهند و وجوهی از شباهت را برای آن برشمردند با این ادعا که آن انقلاب اسلامی نبود و انقلابی ایرانی بود (هدفی که از آشوب‌های فعلی دنبال می‌کنند) و حامیان زیادی در میان لایه‌های اجتماعی و سیاسی ایران داشت.

حمایت بین‌المللی از آشوب‌ها و همبستگی جهانی اپوزیسیون خارج‌نشین و اجتماعات آنها در خارج از مرزهای ایران، از محورهایی است که کارشناسان این اندیشکده بر تداوم آشوب‌ها و آنچه که انقلاب می‌خوانند بسیار اثرگذار است.

کشیده شدن اعتراضات به شهرهای کوچک، استان‌ها و شهرهای مرزی بر خلاف آنچه که در آشوب‌های ۸۸ رخ داد و اعتراضات سراسری از دیگر موارد پیشنهادی کارشناسان این اندیشکده است. نترس بودن معترضین، هزینه دادن و خون دادن آنها و کشیده شدن اعتراضات (علاوه بر طبقات اجتماعی مختلف) به طبقات پایین جامعه (پایگاه اصلی جمهوری اسلامی) همچنین از دیگر پیشنهادات این اندیشکده است. این کارشناسان معتقدند با تحقق این شرایط، ایران وارد «مرحله انقلابی» می‌شود.

یکی از محورهای مورد تاکیده این اندیشکده جهت تقویت آشوب‌ها، کنار هم قرار گرفتن عوامل اقتصادی-اجتماعی با عامل سیاسی و همسویی معترضین هر دو بخش است.

پیشنهاد آنها قرار گرفتن ۴ گروه زنان، جوانان یا نسل اینترنت، دانشجویان و قومیت‌ها در خط مقدم آشوب‌های منتج شده از انباشت چندین لایه نارضایتی است.

از دیگر پیشنهادات حاضرین این نشست، سقوط اقتصادی ایران و تشدید شکاف میان حاکمیت و جامعه ایران و حفظ و تداوم روندی است که آنها «انقلابی» می‌خوانند. آنها معتقدند در چنین حالتی، ایران وارد مرحله «غیرقابل بازگشت» خواهند شد. آنها متصورند که در چنین حالتی «فرآیند انقلابی» هیچ‌گاه متوقف نخواهد شد و در صورت خاموشی، موقت خواهد بود و مجددا ظهور خواهد کرد.

آنها تشریح می‌کنند که رویکرد اتحادیه اروپا در تمرکز محض مسئله هسته‌ای در برابر ایران اشتباه بوده و اتخاد و تداوم چنین روندی منجر به کسب «مزیت راهبردی» از سوی ایران خواهد شد و اروپا را در حالت انفعال قرار می‌دهد. این کارشناسان پیشنهاد می‌کنند باید به همه مسائل مرتبط با ایران (موشکی-منطقه‌ای و ...)پرداخته شود. آنها معتقدند احیای برجام در تضاد با منافع روند آشوب در ایران است و منجر به آزادسازی منابع مالی ایران و در نتیجه منجر به محافظت جمهوری اسلامی از خودش خواهد شد. آنها تاکید دارند صرفا تحریم، منجر به تغییر رفتار سیاسی جمهوری اسلامی نخواهد شد. تحریم‌ها باید هدفمند باشند.

«انقلاب بدون خشونت» پیشنهاد دیگری از کارشناسان این نشست است. مثال آنها برای این حرکت، روند اعتراضات سال ۸۸ است. این کارشناسان تاکید دارند ممکن است در داخل ایران تغییراتی رخ دهد بدون آنکه انقلاب، خشونت بار باشد.

این اندیشکده تشریح می‌کند: آنچه که باید رخ دهد، ورود به «فرآیند انقلابی» است و قرار نیست «انقلاب یک روزه» انجام شود. «فرآیند انقلابی» باید تبدیل به خواست همه مردم ایران شود. جهت گسترش کمی و کیفی این فرآیند نیاز به افزایش مشارکت مردم در تظاهرات است. جریان کارگری و اعتصاب او باید وارد پروسه اعتراضات شود. اعتصاب در بخش‌ کلیدی نفت و گاز و افزایش شکاف در درون جریان خواص حاکم ضروری است.

این کارشناسان اذعان دارند: تحریم‌ها موجب شده تا منابع مالی دولت کاهش و قیمتها در ایران افزایش پیدا کند. همین وضعیت به صورت غیرمستقیم، مردم را به خیابان‌ها می‌کشاند. هدف ترامپ نیز دقیقا همین بود. ترامپ به دنبال تغییر رژیم بود و می خواست از مسیر تحریم‌ها ، تغییر رژیم رخ دهد. تحریم‌ها بر معیشت مردم تاثیر منفی می‌گذارد. جامعه برای حرکت کردن به یک تکانه نیاز داد و حالا تحریم‌ها همین نقش را برای غرب و آمریکا ایفا می‌کنند.

پیشنهاد حمایت مالی از مردم ایران در روزهای اعتصاب و بیکاری احتمالی به صورت رمز ارز از دیگر مواردی است که در این نشست مطرح شد.

 

منبع: فارس




:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 31 فروردين 1402

 

 

اختصاصی| یادداشت تفصیلی مسعود رضایی درباره مهدی نصیری: این سخنانتان مصداق بارز شیّادی نیست؟

من از این گفتار گستاخانه مهدی نصیری تعجب نمی‌کنم. این شیوه مرسوم تندروها برای پاک کردن سابقه خود و باز کردن جا در دل دیگران است. پیش از این یکی از هم‌مشربان او که قدم در این مسیر گذارد، تا پابوسی بهائیت نیز پیش رفت. حال او تا کجا پیش رود الله اعلم.

اخیراً کلیپی کوتاه از سخنان تند و تیز مهدی نصیری در یک مناظره را دیدم که با هیجان خاصی به همه چیز و همه کس حمله می‌کرد. حیفم آمد چند کلمه‌ای در مورد این سخنان هیجانی نگویم، هرچند آنچه می‌گویم به هیچ‌وجه به معنای نفی برخی کمی‌ها و کاستی‌ها و نواقص و مشکلات نیست که امیدواریم با یاری خداوند و با همت بیشتر و بهتر تمامی مسئولان و مردم مرتفع شوند.

مهدی نصیری در مقابل این گزاره که امروز مردم ایران عزیزند سؤال می‌کند آیا مردم ایران عزیزند؟ و بعد پاسخ می‌دهد شما که ذلیل کردید ملت ایران را. در ادامه هم شواهدی را برای اثبات این ادعای خود مطرح می‌کند: اعتبار پاسپورت، فقر و فلاکت، مهاجرت از ایران، و سرانجام نیز پایین آوردن تابلوی شیخ نمر را اوج ذلت می‌خواند.

در مورد اعتبار پاسپورت، باید گفت آنچه مورد نظر ایشان است، بسیار سریع امکان‌پذیر است. به عبارت دیگر کافی است یک «بله قربان» به آمریکا و متحدانش بگوییم و بشویم همان کشور تا بُن دندان وابسته دوران پهلوی و سپس آنچه آنها فرمان می‌دهند را عمل کنیم، یعنی دست از تقویت بنیه دفاعی خود برداریم و خودمان را برابر آنها خلع سلاح کنیم، دست از دانش و فناوری هسته‌ای برداریم و تا ابد در این زمینه دست گدایی خود را پیش آنها دراز کنیم، به سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آنها تن دهیم و تبدیل به دنباله آنها شویم و خلاصه هرچه می‌گویند را اجرا کنیم تا نه تنها فی‌الفور آن اعتباری که مورد نظر نصیری و امثال او است، برای پاسپورت‌هایمان مهیا شود بلکه برایمان فرش قرمز هم پهن کنند. آیا چنین اعتباری، ذلت است یا عزت؟

در مورد فقر و فلاکت البته گفتنی بسیار است و نیاز به بررسی و کنکاش در سیاست‌ها و عملکردهای اقتصادی در ادوار مختلف بعد از انقلاب دارد. اما گذشته از این بحث طولانی و پیچیده، که البته در جای خود بسیار مهم و تعیین‌کننده است، نمی‌توان نقش تحریم‌های اقتصادی مستمر و فزاینده و به تعبیر مقامات آمریکایی، فلج‌کننده و بی‌سابقه را نادیده گرفت. پر واضح است که اقتصاد کشور ما بواسطه برخی مسائل داخلی و نیز این گونه تحریم‌های شدید، تحت فشار قرار دارد و سختی‌ها و مشکلاتی را برای مردم به وجود آورده است. اما از سوی دیگر به این نکته نیز باید توجه کرد که تاب‌آوری اقتصاد ایران در زیر چنین فشارهای تحریمی، حتی دشمنان ما را نیز متعجب ساخته و نقشه‌هایشان را ناکام گذارده است. بی‌تردید نقش اول را در این مقاومت، مردم این سرزمین برعهده دارند که با کار و تلاش در زمینه‌های گوناگون، استقامت را بر تسلیم در قبال سلطه‌جویان بین‌المللی ترجیح داده‌اند.

در مورد مهاجرت از ایران نیز باید وجوه مختلف مسئله را در نظر داشت. اما اگر منظور مهدی نصیری را مهاجرت نیروهای نخبه از ایران در نظر بگیریم، البته باید در این باره نگران و متأسف بود. اما این مسئله بخشی از واقعیت است و بخش دیگری از واقعیت که او یکسره چشم خود را بر آن می‌بندد، پیشرفت‌ها و توفیقات بسیار چشمگیری است که با تلاش همین نیروهای نخبه و دانشمند در کشور ما به وقوع پیوسته است.

در این زمینه جا دارد به شکل‌گیری و فعالیت انبوهی از شرکت‌های دانش‌بنیان با نیروهای جوان و متخصص اشاره کرد که به‌ویژه در سال‌های اخیر از رشد بسیار خوبی برخوردار بوده و دستاوردهای آنها نیز در زمینه‌های گوناگون فراوان بوده است. براستی و بدون اغراق شرح مجموعه توفیقات ملت ایران در حوزه‌های مختلف علوم پایه، پزشکی، مهندسی، صنعتی، هسته‌ای، فضایی، کشاورزی، نظامی، دیجیتال و غیره، مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. کافی است مهدی نصیری اندکی توجه خود را به این سوی ماجرا نیز معطوف دارد تا بتواند مجموعه واقعیت را و نه تنها بخشی از آن را ببیند.

درباره پایین آوردن تابلوی شیخ نمر پس از توافقات اخیر میان ایران و عربستان که مهدی نصیری آن را اوج ذلت نظام می‌خواند ابتدا نیاز به مختصری توضیح است. اساساً روابط ایران و عربستان در دوران بعد از انقلاب دارای پیچیدگی‌ها و فراز و نشیب‌های فراوانی بوده است که بحث درباره آن در این مختصر نمی‌گنجد. اما در مورد آنچه مهدی نصیری راجع به روابط 8 سال گذشته ایران و عربستان می‌گوید گفتنی است پس از اعدام شیخ نمر به همراه 46 تن دیگر در عربستان در سال 96، عده‌ای خودسر و نابخرد به سفارت این کشور در تهران و نیز کنسولگری آن در مشهد حمله کردند و خساراتی به آنها وارد ساختند. این اقدام، بلافاصله از سوی بسیاری از مقامات رسمی ایران از رهبری گرفته تا رئیس جمهور و وزیر امور خارجه و دیگران محکوم شد و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل نیز ضمن محکوم کردن این کار خودسرانه، رسماً از این بابت اظهار تأسف کرد که در واقع به معنای عذرخواهی بود. همچنین مهاجمان نابخرد نیز دستگیر و محاکمه شدند.

اما علی‌رغم این همه، دولت عربستان که در آن هنگام در حال و هوای دیگری به سر می‌برد و خیالات خاصی را در ذهن خود داشت، به بهانه این مسئله اقدام به قطع روابط دیپلماتیک خود با ایران کرد و صدالبته با شانتاژهای سیاسی و دیپلماتیک در عرصه جهانی سعی کرد تا ایران را تحت فشار قرار دهد. بدیهی است ایران ضمن اظهار تأسف از آنچه توسط نابخردان صورت گرفته بود، حاضر نبود ذره‌ای از موضع عزتمندانه خود در قبال عربستان سعودی و هر کشور دیگری در عرصه بین‌المللی کوتاه آید.

به هرحال در طول این 8 سال اتفاقات بسیار مهمی در منطقه روی داد که ازجمله آنها شکست طرح صهیونیسم جهانی برای حاکمیت وحوش داعش در منطقه و دیگری شکست عربستان در برابر ملت یمن علی‌رغم صرف هزینه‌های گزاف در این زمینه بود، بویژه این که عدم توانایی دولت سعودی در پیروزی در این جنگ، هزینه‌های حیثیتی سنگینی نیز برای او در بر داشت. شکست‌های مفتضحانه آمریکا در این منطقه و ناچاری او از برچیدن بخش قابل توجهی از بساط نظامی خود از اینجا را نیز باید بر این مسائل افزود.

اینک در چنین شرایطی که دولت عربستان سعودی با نگاه به جمیع شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی، از آن حال و هوای پیشین به در آمده و با واقع‌نگری بیشتری گام برمی‌دارد، بدیهی است ایران نیز که از ابتدا مخالف قطع روابط بود، از این امر استقبال کرده و البته برخی شرایط را نیز برای تسهیل و تسریع در این امر، لحاظ کند. مهدی نصیری پایین آوردن تابلوی شیخ نمر را اوج ذلت ایران در این ماجرا قلمداد می‌کند. البته برای اثبات بی‌پایه بودن این نظر می‌توان به بحث‌هایی در زمینه مسائل دیپلماتیک پرداخت و نیز تجربیات و نمونه‌های فراوانی را در زمینه فراز و نشیب‌های روابط بین کشورهای مختلف در عصر حاضر خاطرنشان ساخت. به عنوان یک نمونه ساده و تازه، دولت عربستان که روزی می‌گفت این است و جز این نیست که بشار اسد باید برود و میلیاردها دلار در این زمینه خرج کرد، امروز وزیر امور خارجه‌اش را راهی دمشق ساخته تا ضمن عادی سازی روابط با دولت بشار اسد، از وی برای حضور در نشست سران اتحادیه عرب دعوت به عمل آورد.

اما گذشته از این مباحث، از آنجا که مهدی نصیری داعیه‌های پرطمطراقی در مورد مسائل اسلامی دارد، مناسب است نگاهی به یک واقعه مهم در تاریخ صدر اسلام بیندازیم. در سال ششم از هجرت، یعنی شانزده سال بعد از بعثت و رسالت حضرت محمد(ص)، پیمانی میان آن حضرت و کفار قریش در نزدیکی مکه منعقد می‌‌شود که به پیمان صلح حدیبیه معروف است. در متن این پیمان، پیامبر(ص) حداقل سه شرط کفار قریش را می‌پذیرند. سهل‌بن‌عمرو که به نمایندگی از کفار قریش مسئول امضای این قرارداد بود اولاً با نگارش «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم» در ابتدای آن مخالفت می‌کند که آن حضرت می‌پذیرند و لذا نوشته می‌شود «باسمک‌اللهم». ثانیاً با نگارش «محمد رسول‌الله» مخالفت می‌کند که پیامبر(ص) می‌پذیرند و نوشته می‌شود «محمد ابن عبدالله»، ثالثاً ماده‌ای را در این قرارداد می‌گنجاند مبنی بر این که اگر مردی از مکه به اسلام گروید و به مدینه رفت، مسلمانان ملزم به عودت او باشند بدون این که متقابلاً کفار قریش ملزم به عودت فراریان از مدینه به مکه باشند که پیامبر(ص) این شرط را هم می‌پذیرند.

حال سؤال می‌کنم: اگر مهدی نصیری با همین مذاق و مشرب در آن زمان در جمع یاران پیامبر(ص) حضور داشت و می‌دید که آن حضرت بعد از گذشت 16 سال از رسالت‌شان و بعد از نزول آن همه آیات الهی که بر نبوت ایشان تأکید کرده است و بعد از آن همه جنگ و جهاد با کفار قریش و همپیمانان آنها و بعد از شهادت آن همه از بزرگان همچون حضرت حمزه‌ سیدالشهدا، برای به نتیجه رسیدن پیمان صلح، با این شروط قریشیان موافقت می‌کنند، چه می‌گفت و چگونه موضع می‌گرفت؟ متأسفانه باید گفت تاریخ اسلام مملو است از پرمدعاهای خشک‌مغزی که به انحراف رفتند و بسیاری از آنها تبدیل شدند به عمله و اکره دشمنان اسلام که در رأس آنها باید از خوارج پیشانی پینه بسته یاد کرد.

تحلیل مهدی نصیری از نحوه آغاز و ادامه جنگ سعودی-یمنی تا چگونگی آتش‌بس و نزدیک شدن آن به خاتمه درگیری‌های نظامی میان آنها، بخوبی بیانگر سطح نازل تحلیل و عدم پایبندی او به بیان حقایق است. او تمام این جنگ را خلاصه می‌کند در حمایت ایران از حوثی‌ها و بر همین مدار، کشته شدن هزاران یمنی و ازجمله کودکان بیگناه را ناشی از این مسئله بیان می‌دارد. گویی او اساساً ملت یمن را نادیده می‌انگارد و عزم و اراده آنها برای برخورداری از یک حاکمیت مستقل و خارج از سلطه سعودی‌ها را ولو به بهای تحمل تلفات و خسارات انبوه، به هیچ می‌انگارد و از سوی دیگر بکلی چشم خود را بر جنایات سعودی‌-‌آمریکایی در این جنگ می‌بندد.

اسف‌بارتر از همه این که او حاضر به اذعان این مسئله نیست که سعودی‌ها پس از 8 سال و صرف هزینه‌های بسیار کلان، با قبول شکست در برابر ملت مقاوم یمن، خود را ناچار از ترک مخاصمه با یمنی‌ها دیده‌اند و لاجرم در این مسیر گام برمی‌دارند. این در حالی است که هیچگونه تغییر و تحولی در موضع ایران نسبت به ملت یمن و همچنین این جنگ به وجود نیامده و همچون همیشه بر حل این معارضه از طریق گفتگو میان طرفین تأکید کرده است.

بنابراین آنچه مهدی نصیری از جنگ یمن و حواشی آن می‌گوید، دیکته‌ای پر از اغلاط فاحش است که البته از کسی مثل او جای تعجب ندارد. البته در این میان یک تناقض طنزآمیز نیز در افادات مهدی نصیری وجود دارد که اشاره به آن خالی از لطف نیست. او که از یکسو با شور و حرارت خاصی، ایران و ایرانی را ذلیل و ذله‌شده می‌خواند، از سوی دیگر می‌گوید: «و این اشاره‌ای که امروز کردند، اگر 5 سال پیش می‌کردند، این جنگ تمام می‌شد.» البته اینجانب این تحلیل را بسیار خام و نادرست می‌دانم اما با توجه به دیدگاه ایشان که می‌گوید ایران قادر بود تنها با یک اشاره جنگ سعودی-یمنی را با تمام عرض و طول آن، خاتمه بخشد، باید از او پرسید با توجه به آنچه خودتان می‌گویید آیا ایران ضعیف است یا قوی؟ ذلیل است یا عزیز؟ و شما چگونه قادرید در زیر بار این تناقض کمرشکن، کمر راست کنید؟

اما به اعتقاد اینجانب جالب‌ترین بخش سخنان مهدی نصیری آنجاست که به انتقاد از «سیاست ایدئولوژیک» ایران می‌پردازد و بدترین وجه آن را نگاه آخرالزمانی این نوع نگاه در مورد افول آمریکا و یا وقایع اوکراین بیان می‌دارد. البته ممکن است کسانی که با پیشینه فکری و رفتاری مهدی نصیری آشنا هستند و به ویژه از ماجرای آن تیترهای آتشین ضدآمریکایی بدون مأخذ مشخص و معتبر بر صفحه نخست روزنامه کیهان آگاهند، بلافاصله او را به خاطر انتقاد از «سیاست ایدئولوژیک» مورد انتقاد و بلکه تمسخر قرار دهند، اما اینجانب هرگز در مواجهه با اشخاص از این رو به آن رو شده، از این زاویه وارد بحث نمی‌شوم زیرا دیده‌ام و می‌دانم که این افراد، توبه‌نامه‌شان را آماده در جیب دارند و به محض مواجه شدن با چنین انتقاداتی، بلافاصله آن را بیرون می‌کشند و در معرض دید همگان قرار می‌دهند. بنابراین از زاویه‌ای دیگر به بررسی آنچه بیان شده است می‌پردازم.

 این جمله را مهدی نصیری گفته است: «بدترین وجه سیاست ایدئولوژیک، نگاه آخرالزمانی است؛ آمریکا در حال افول است. عزیز من مگر پیشگو هستید؟ مگر جادوگرید؟»

نخستین نکته‌ای که با شنیدن این جمله به ذهن متبادر می‌شود این است که ایشان به چشم بر هم زدنی، تمام تحلیلگران سیاسی در اقصی نقاط عالم را به پیشگویی و جاودگری منتسب می‌کند زیرا اساساً کار تحلیلگران سیاسی اعم از ایدئولوژیک یا غیرایدئولوژیک و با هر دین و مسلک و مرام و آئینی، تبیین وضعیت موجود و ارائه تحلیل درباره آینده است. البته می‌توان با محتوای یک تحلیل آینده‌نگرانه موافق یا مخالف بود و به ارائه دلیل برای اثبات نظر خود پرداخت و این یک امر کاملاً منطقی و متعارف در بین صاحبنظران است، اما این که خواسته باشیم با برچسب پیشگویی و جادوگری، به معارضه با یک تحلیل بپردازیم، این جز یک کار عوامانه و عوامفریبانه نیست.

دوم این که امروز بسیاری از تحلیلگران سیاسی در کشورهای مختلف و ازجمله حتی در خود آمریکا نیز از رو به افول بودن آمریکا سخن می‌گویند و این مطلب چیزی نیست که صرفاً از داخل ایران شنیده شود.

سوم این که حتی سعودی‌ها، تکرار می‌کنم، حتی سعودی‌ها هم با آن سابقه فهمیده‌اند که آمریکا رو به افول است و لذا تغییر رویه در رویکردهای بین‌المللی آنها کاملاً مشهود است و اتفاقاً این مسئله این روزها نقل محافل خبری و سیاسی جهان است. در همین زمینه اضافه کنید رویکردهای اخیر در اروپا را که آن هم نشانه دیگری از رو به افول بودن آمریکاست و در واقع همین مسئله، اروپائیان را به این فکر انداخته است که از وابستگی‌های عمیق خود به آمریکا بکاهند.

و چهارم این که در حالی که دیگران علی‌رغم وابستگی‌های عمیق و شدید خود به آمریکا در طول چند دهه گذشته، با مشاهده واقعیت‌های موجود در عرصه بین‌المللی سعی دارند به نحوی از این کشور فاصله بگیرند، لحن گفتار مهدی نصیری به گونه‌ای است که گویی تازه از راه رسیده و قصد دارد در کسوت وکیل مدافع شیطان به ایفای نقش بپردازد. آنچه ما می‌توانیم به این نورسیده بگوییم این است که «دیر آمدی ای نگار سرمست»، و به نظر می‌رسد زبان حال آمریکا نیز با او چیزی قریب به این مضمون باشد که «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا، بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا»

مهدی نصیری سپس با هدف اثبات تناقض‌گویی در اظهارات رهبری، می‌گوید: «بروید سخنان رهبری در مورد اوکراین را ببینید: این یک اتفاق مهم است در تاریخ! قرار است یک اتفاق مهم بیفتد! قرار است چه شود و چه شود و چه شود! اظهارات بعد را هم ببینید که اعلام رسمی این که ما حمایت نمی‌کنیم، ما سلاح نمی‌فرستیم، ما دخالت نمی‌کنیم. (یا) ما در آستانه پیچ تاریخی هستیم. دست بردارید از این شیادی‌ها به نام سیاست.»

البته حتی بدون مراجعه به متن سخنان رهبری در مورد اوکراین و با در نظر گرفتن همین مقدار که او به صورت دست و پا شکسته به نقل قول بیانات ایشان پرداخته است هم بخوبی می‌توان دریافت که هیچگونه تناقصی در این سخنان وجود ندارد. اما اینجانب از باب عمل به توصیه وی، به متن سخنان رهبری مراجعه کردم و موارد مورد اشاره مهدی نصیری را یافتم که در اینجا می‌آورم.

اولین اشاره او به سخنرانی رهبری در تاریخ ششم اردیبهشت 1401 در جمع تعدادی از دانشجویان و دانشگاهیان است. آیت‌الله خامنه‌ای در این سخنرانی می‌گویند: «امروز جهان در آستانه یک نظم جدید است؛ یک نظم بین‌المللی جدید در پیش است برای دنیا، در مقابل نظم دوقطبی‌ای که بیست و چند سال پیش بود ــ آمریکا و شوروی؛ غرب و شرق ــ و در مقابل نظم تک‌قطبی‌ای که بوش پدر بیست و چند سال پیش اعلام کرد. بعد از خراب شدن دیوار برلین و از بین رفتن دستگاه مارکسیستی دنیا و حکومت‌های سوسیالیستی، بوش گفت امروز دنیا، دنیای نظم نوین جهانی، نظم تک‌قطبی آمریکا است؛ یعنی آمریکا در رأس دنیا قرار دارد. او البته اشتباه می‌کرد؛ بد فهمیده بود. از همان بیست سال قبل، بیست و چند سال قبل تا امروز روز‌به‌روز آمریکا ضعیف‌تر شده؛ روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده؛ هم در درون خودش و در سیاست‌های داخلی‌اش، هم در سیاست‌های خارجی‌اش، هم در اقتصادش، هم در امنیتش، در همه‌ چیزها آمریکا از بیست سال پیش تا امروز ضعیف‌تر شده، لکن به ‌هر حال امروز دنیا در آستانه‌ یک نظم جدید است. این جنگ اوکراین را به نظر من باید یک مقداری با یک دید عمیق‌تری نگاه کرد؛ این جنگ صرفاً یک حمله نظامی به یک کشور نیست. ریشه‌های این حرکتی که امروز انسان دارد در اروپا مشاهده می‌کند، ریشه‌های عمیقی است و آینده‌ پیچیده و دشواری را انسان حدس می‌زند که وجود داشته باشد. خب اگر فرض کنیم که این حدس ما حدس درستی باشد و دنیا در آستانه‌ یک نظم جدید باشد، آن وقت همه کشورها از جمله کشور ایران اسلامیِ ما وظیفه دارد جوری در این نظم جدید حضور پیدا کند ــ حضور سخت‌افزاری و حضور نرم‌افزاری ــ که بتواند امنیت کشور را، و منافع کشور را و ملت را تأمین کند، در حاشیه نماند، عقب نماند. خب اگر قرار شد که کشور بخواهد یک چنین کار بزرگی را انجام بدهد یعنی حضور سخت‌افزاری و نرم‌افزاری داشته باشد در تشکیل نظم جدید جهانی، بیشترین مسئولیت به عهده‌ کیست؟ صفوف مقدم چه کسانی هستند؟ دانشجوها، دانشگاهیان؛ یعنی شماها باید جلوتر از همه باشید؛ شماها بایستی تأثیرگذارترین قشرها باشید.»

و اشاره دوم مهدی نصیری به سخنرانی اخیر رهبری در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در تاریخ اول فروردین 1402 است که می‌فرمایند: «حضور در جنگ اوکراین را قاطعاً رد می‌کنیم. بدروغ ادعا کردند که ایران در جنگ اوکراین مشارکت دارد؛ ابداً چنین چیزی نیست؛ ما هیچ مشارکتی نداریم. جنگ اوکراین را در واقع آمریکا راه انداخت؛ برای گسترش ناتو به سمت شرق، مقدمات این جنگ را در واقع آمریکا به وجود آورد؛ الان هم بیشترین سود را، بیشترین بهره را آمریکا از جنگ اوکراین می‌برد. مردم اوکراین  بیچاره‌ها دچار مشکلند، سودش را کارخانجات اسلحه‌سازی آمریکا می‌برند؛ لذا با اتمام جنگ اوکراین همراهی نمی‌کنند؛ آمریکا مانع کارهایی است که باید انجام بگیرد تا این جنگ تمام بشود و نمی‌گذارد؛ آنها از اتمام جنگ اوکراین ناراضی هستند.»

همانگونه که ملاحظه می‌شود تأکید رهبری در سخنرانی نخست آن است که دنیا در آستانه یک نظم نوین جهانی قرار دارد و این البته موضوعی است که امروز از سوی بسیاری از صاحبنظران و سیاستمداران حتی در خود آمریکا مطرح شده و مقالات و سخنرانی‌های بسیاری در مورد آن انتشار یافته است. رهبری آنگاه در همین چارچوب به ماجرای اوکراین اشاره می‌کنند و آن را ماجرایی مهم با ریشه‌های عمیق و تأثیرات مهم مطرح می‌سازند که می‌تواند اتفاقات مهمی را به دنبال داشته باشد. این نیز مسئله‌ای است که هم‌اکنون شاهد آثار و عوارض آن در سطح بین‌المللی هستیم، تا جایی که حتی گاه سخن از جنگ جهانی سوم و تهاجمات اتمی به میان می‌آید.

بنابراین تردیدی در این نیست که با توجه به جمیع مسائل مربوط به این جنگ و طرف‌های درگیر در آن، با یک مسئله بسیار مهم و تأثیرگذار مواجهیم به طوری که می‌توان گفت جنگ اوکراین و روند و آینده آن، امروز به مهمترین موضوع مورد بحث در محافل سیاسی و بین‌المللی تبدیل شده است و صدالبته که در تمام دنیا نیز نگرانی‌های عمیقی درباره آثار و تبعات این جنگ به چشم می‌خورد. از سوی دیگر رهبری در سخنرانی اول فروردین 1402 در پاسخ به ادعاهای برخی کشورهای غربی مبنی بر مشارکت ایران در این جنگ، ضمن مقصر دانستن آمریکا در به راه انداختن چنین غائله‌ای در جهان، قاطعانه مشارکت ایران در این جنگ را رد می‌کنند.

حال مهدی نصیری بگوید در کجای این دو موضعگیری، تناقضی وجود دارد که او این چنین با هوچیگری در پی القای آن به مخاطبان است؟ آیا آنچه او به قصد جوسازی علیه رهبری انجام می‌دهد، براستی مصداق بارز شیادی نیست؟

در پایان ذکر این نکته را لازم می‌دانم که من از این لحن و گفتار گستاخانه مهدی نصیری تعجب نمی‌کنم چراکه این شیوه مرسوم تندروها و افراطی‌ها برای پاک کردن سابقه خود و باز کردن جا در دل دیگران است. به عنوان نمونه، پیش از این یکی از هم‌مشربان او که قدم در این مسیر گذارد، تا پابوسی بهائیت نیز پیش رفت. حال او تا کجا پیش برود، الله اعلم.

مسعود رضائی_ سی‌ام فروردین 1402

 

مناظره در دانشگاه امیر کبیر

مهدی نصیری: باید به قلدری آمریکا تن دهیم

خانعلی زاده: آقایان در توهم آمریکای سال 67 مانده اند

 

مناظره در دانشگاه امیرکبیر| مهدی نصیری: باید به قلدری آمریکا تن بدهیم/ خانعلی‌زاده: آقایان در توهم آمریکای سال 67 مانده‌اند

مناظره «برجام؛ جام زهر یا طلا؟» با حضور مهدی خانعلی‌زاده کارشناس مسائل بین‌الملل و مهدی نصیری فعال سیاسی برگزار شد.

 عصر امروز یکشنبه مناظره «برجام؛ جام زهر یا طلا؟» با حضور مهدی خانعلی‌زاده، کارشناس مسائل بین‌الملل و مهدی نصیری، فعال سیاسی به‌همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر در این دانشگاه برگزار شد.

* نصیری: باید به قلدری آمریکا تن بدهیم

مهدی نصیری در این مناظره طی سخنانی اظهار داشت: برجام ولو اینکه جام زهر باشد، احلی من العسل و از طلا باارزش‌تر است و باید آن را دریافت کرد و تعلل موجب خسارت بیشتر خواهد شد. جمهوری اسلامی در برابر برجام چهار گزینه دارد؛ اول اینکه درباره آنچه دولت قبل به آن رسیده و تعهد کرده بود، بگوید که "ما الآن آن را می‌پذیریم."، راه دوم اینکه اگر پذیرفته نشد، ایران برای مذاکرات وسیع‌تر که با تعابیر برجام 2 و 3 از آن یاد می‌شد، اعلام آمادگی کند و مذاکرات فراگیر با آمریکا، اروپا و سایر کشورها برای حل این مسئله انجام بگیرد.

وی افزود: راه سوم این است که ایران اعلام کند از برجام خارج می‌شود و باید تضمین دهد که به‌دنبال بمب هسته‌ای نیست و با سایر کشورها ارتباط برقرار کند. راه چهارم نیز اینکه با روس‌ها هم‌پیمان شود و چتر حفاظت هسته‌ای روس‌ها را داشته باشد و بخواهد آنها از ایران حمایت کنند.

این فعال سیاسی ادامه داد: هر کدام از اینها منوط به پذیرفتن طرف مقابل است. توافق با روس‌ها بدترین راه است و هیچ اعتمادی به آن‌ها نیست چون اکنون خودشان در باتلاق اوکراین هستند.

نصیری گفت: خروج از برجام و ضمانت بر اینکه دنبال بمب هسته‌ای نیستیم هم به‌نسبت بدی کمتری دارد ولی به توفیقی نمی‌رسد. بهترین راه این است که ایران با دنیا وارد مذاکره شود و ثابت کند می‌خواهد یک نظام سیاسی متعادل باشد و در چارچوب قواعد بین‌الملل و محاسبه عاقلانه و واقع‌بینانه منافع ملی حرکت کند، این بهترین راه است.

برجام | برنامه جامع اقدام مشترک , افول آمریکا ,

* نصیری: ایران روابط با آمریکا را خراب کرد

نصیری در ادامه عنوان کرد: می‌گویند آمریکا روابط با ایران را خراب کرده است؛ به‌نظر من این‌طور نیست و مشخص شده است که آمریکایی‌ها در دی ماه 1357 حاضر شدند با آقای خمینی کار کنند ولی برخی نگذاشتند، اگر آقایان روابط بین‌الملل می‌دانستند این بهترین فرصت بود. نهاد نهضت‌های آزادی‌بخش از روز اول درست شد و اپوزیسیون‌های برانداز کشورها به ایران دعوت شدند و برای فتح عالم و منطقه به آنان آموزش و بعضاً سلاح داده شد، دراین‌صورت فکر کردید آمریکا دست روی دست می‌گذارد؟ ما آغازکننده بوده‌ایم.

وی گفت: اخیراً خاطره‌ای توسط فردی برایم نقل شد که "ماه‌های اول که هیئت‌های حسن‌نیت انقلاب اسلامی اعزام می‌شد، همراه با آقای قطب‌زاده به بحرین رفته با خلیفه بحرین صحبت کردیم و جلسه خوبی بود، در انتها یکی از اعضای گروه اعلامیه‌های گروه‌های برانداز بحرینی را روی میز خلیفه گذاشت".

این فعال سیاسی عنوان کرد: البته امروز اتفاقات خوبی می‌افتد و ماجرای عربستان و پا پس کشیدن از جنگ یمن دیده می‌شود و امیدواریم ادامه یابد ولی باید بدانیم که این ما بودیم که نقش عمده در ایجاد دشمنی داشتیم.

نصیری ادامه داد: غرب و آمریکا حاضر بودند و امروز حاضر هستند در چارچوب معقول و مبتنی بر منافع با ما کار کنند، بله ممکن است چون زورش بیشتر است موارد بیشتری بگیرد، مگر با عربستان کار نمی‌کنند؟ به عربستان گفته شد "گاو شیرده" و بعد از 8 سال با همین گاو شیرده رفیق شدند. آمریکا و غرب حاضرند با ما کار کنند اما ما ناشیانه و شعارزده حاضر نیستیم در مذاکرات مستقیم با آمریکا حرف بزنیم و باید باواسطه باشد، این چه خاصیتی دارد؟

* نصیری: باید از آمریکاستیزی عقب‌نشینی کرد

وی اضافه کرد: آمریکاستیزی ابزاری برای ایجاد دوقطبی در ایران شده است که باید از آن عقب‌نشینی کرد، این نه عقلایی، نه خردمندانه و نه ایدئولوژیک بود؛ باید سیره پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) را ببینید، امام علی(ع) به ماجرای حکمیت تن می‌دهد و جنگ را می‌بازد. وقتی امام حسن(ع) دید مردم راضی به جنگ نیستند نظرسنجی کرد و وقتی مردم ایشان را نخواستند، با معاویه صلح کرد، صلحی که ظاهرش ذلیلانه است ولی باطنش عقلانیت است و حضرت خواستند خون ریخته نشود.

این فعال سیاسی ادامه داد: امام حسین(ع) آغازگر عاشورا نبودند و آن‌حضرت تا آخرین لحظات برای مذاکره تلاش کردند جنگ صورت نگیرد اما صحنه به جایی رسید که امام دید جنگ نکردن ذلت است. سیره دینی ما مملو از تقیه است و تقیه یعنی هزینه ـ فایده کردن؛ همان‌چیزی که باید اصل سیاست خارجی باشد. همه ما در این مصائبی که از سیاست خارجی بر سر ملت ایران آمده و می‌آید نقش داشته‌ایم؛ خود من هم وقتی سردبیر روزنامه کیهان بودم و از این موضع حمایت می‌کردم اشتباه کردم و همه باید برگردیم.

* نصیری: هایزر برای جلوگیری از کودتا به ایران آمد!

وی در ادامه این مناظره تصریح کرد: اکنون مشخص شده است که به‌خلاف تلقی این چند دهه، ژنرال هایزر برای جلوگیری از کودتا به ایران آمده بود و مذاکره‌اش با برخی مقامات هم به همین خاطر بود؛ ما همه این فرصت‌ها را از دست دادیم. گفته می‌شود چرا آمریکا در برابر برجام سرسختی می‌کند؟ وقتی برجام پذیرفته شد، دستور از بالا صادر شد که شرکت‌های آمریکایی حق ندارند در ایران فعالیت کنند و دوباره موشک‌پرانی با شعار محو اسراییل شروع شد. فکر می‌کنید آمریکایی‌ها ساده هستند و می‌نشینند تا شما به روند خود ادامه دهید و منافع آمریکا را در منطقه ویران کنید و او هم هیچ کاری نکند؟ نوع دیپلماسی شما این است که ادا در می‌آورید که "نمی‌خواهم مستقیماً با آمریکایی‌ها روبه‌رو شوم"، و یک واسطه می‌گذارید تا ژست‌تان حفظ شود.

نصیری خاطرنشان کرد: نه‌فقط آمریکا بلکه چین هم با مداخله‌جویی در منطقه و موشک‌پرتاب‌کردن موافق نیست و به شما نشان داد و درس سیاست داد. رییس‌جمهور چین به آقای رییسی گفت "می‌خواهیم 500 میلیارد دلار در عربستان سرمایه‌گذاری کنیم و قصد داریم همین میزان را با شما سرمایه‌گذاری کنیم و نمی‌شود در یمن جنگ راه بیندازید و منافع ما به خطر بیفتد" و گفتند "اگر می‌خواهید با ما کار کنید باید عاقلانه و خردمندانه سیاست‌ورزی کنید".

وی افزود: دست دو کشور اسلامی را یک کشور ملحد در دست هم گذاشت و آقایان ناشی از استیصال سیاسی زهر احلی من العسل را نوشیدند و با عربستان توافق کردند و باید همین روند را با آمریکا نیز در پیش بگیرند و آنجا هم می‌پذیرند و تابلوهای دیگری را پایین می‌آورند و سفارتخانه‌های ایران و آمریکا بازگشایی خواهد شد.

* نصیری: باید به قلدری آمریکا تن بدهیم

این فعال سیاسی بیان کرد: فرض می‌گیریم آمریکا عامل اصلی مقابل برجام است، ولی شما باید کوتاه بیایید و نمی‌توانید کوتاه نیایید؛ مقابل قوی‌ترین اقتصاد عالم هستید و باید به قلدری تن و رضایت دهید و اگر نکنید بیچاره می‌شوید که البته بیچاره شدیم و مردم را با این سیاست خارجی بیچاره کرده‌ایم.

وی ادامه داد: هرچه دیرتر جام زهر را بنوشید خسارت بیشتری به مردم می‌زنید، البته که شما خسارت نمی‌بینید؛ فرزند دبیر شورای‌عالی امنیت ملی شما صادرکننده نفت است و سود می‌برد و این سیاست خارجی سرشار از نعمت برای شما و آقازاده‌های‌تان بوده است. بزرگان گفته‌اند "ما از تحریم شکوفا شدیم"، دست بردارید از این مسائل.

* نصیری: مأمور به تکلیف بودن حرف غلطی است

نصیری گفت: سیاست خارجی متأثر از چپ و مارکسیسم است اما بر اساس مبانی دینی ما با هیچ‌کس تضاد آشتی‌ناپذیر نداریم. از حرف‌های غلطی که در این سال‌ها زده شد این بوده که «ما مأمور به تکلیف هستیم و مأمور به نتیجه نیستیم»، اتفاقاً مأمور به نتیجه هستیم. باید برگردیم و یک ریل‌گذاری جدید در همه ابعاد از جمله سیاست خارجی کنیم. جمهوری اسلامی باید دست از فشار بر مردم و فقر برای مردم بردارد؛ گفته‌ شده است "این‌که با شواهد و قرائن دنبال سلاح هسته‌ای بوده‌اید 1000 میلیارد دلار ضرر زده است".

وی در پاسخ به اینکه "چه شواهدی دال بر اینکه ایران به‌دنبال سلاح هسته‌ای بوده است، وجود دارد؟" گفت: دلیل اینکه درباره این مسئله فتوا دارید که سلاح هسته‌ای حرام است؛ هر بار که فشار آوردند، گفتید "غنی‌سازی را بالا می‌بریم".

این فعال سیاسی در ادامه این مناظره بیان کرد: ان‌.پی‌.تی. همان چیزی است که مجلس انقلابیِ شما بارها تهدید کرد که "از آن خارج می‌شویم" و خروج از آن یعنی "حق داریم به‌دنبال سلاح هسته‌ای برویم". واکنش شما به خروج آمریکا این بود که برجام را در مجلس آتش می‌زنید؛ باید نرمال بشوید تا بتوانید درست مذاکره کنید.

نصیری اضافه کرد: سخن از عزت مطرح شد، آیا الآن شما و مردم ایران عزیز هستند؟ وضعیت خط فقر و پاسپورت ایران را ببینید؛ پایین آوردن تابلوی شیخ نمر اوج ذلت بود و 8 سال ستیز غیرعاقلانه انجام گرفت. چه‌کسی باید پاسخ خون‌هایی را که در یمن ریخته شد، بدهد؟ با ادبیات آخرالزمانی می‌گویند "آمریکا در حال افول است"، شما مگر پیشگو هستید؟ رهبری درباره ماجرای اوکراین گفته‌اند "این اتفاق مهمی است" و بعد گفتند "ما سلاح نمی‌فروشیم و دخالتی در این جنگ نداریم".

* نصیری: برجام طلاست

وی هم‌چنین در پاسخی درباره اینکه "آیا برجام طلا و یا جام زهر است؟" عنوان کرد: برجام برای مردم طلاست اما تحریم تا الآن برای مقامات طلا بوده است، برجام برای مقامات جام زهر بوده است که باید بنوشند.

این فعال سیاسی گفت: شما از تجاوز پوتین به یک کشور حمایت کردید و به او سلاح دادید و گفتید "سلاح نداده‌ایم" و الآن از کار او دفاع می‌کنید، این چه عزتی است که چینی‌ها از بیانیه شورای خلیج فارس حمایت کردند؟ شما در مقابل چه‌کاری کردید؟ گفتند "عربستان از چینی‌ها خواسته است که با ایران ارتباط برقرار کند"، این درست است، عربستان می‌خواست از دست یک نظام مداخله‌گر خلاص شود.

خانعلی‌زاده: آقایان در توهم آمریکای 20 سال پیش مانده‌اند

مهدی خانعلی‌زاده، کارشناس روابط بین‌الملل نیز در این مناظره، با ابراز اینکه "ما در فضای دانشگاه صحبت می‌کنیم و انتظار بود سخنان آقای نصیری در حوزه برجام و به‌شکل تخصصی باشد"، اظهار داشت: مباحث مطرح‌شده از سوی آقای نصیری مجموعه‌ای از سخنانی است که در فضای مجازی و گروههای مختلف بدون نگاه تخصصی مطرح می‌شود این در حالی است که سیاست خارجی مجموعه‌ای از علم و فن است.

* خانعلی‌زاده: خود آمریکایی‌ها می‌گویند دنبال ضربه به ایران بودند

وی با اشاره به اظهارات نصیری درباره توصیه اسلام به مدارا با دشمن تصریح کرد: من متخصص مسائل فقهی نیستم اما طبق ادعاهای خود آمریکایی‌ها در نوشته‌هایشان، آمریکایی‌ها، قبل از انقلاب، حین انقلاب و بعد از آن دنبال ضربه زدن به ایران بودند.

این کارشناس مسائل بین‌الملل افزود: اولین تسخیر سفارت آمریکا در سال 57 رخ داد و امام و مسئولان کشور خواستار خروج تسخیرکنندگان از سفارت شدند اما اولین تحریم آمریکایی‌ها علیه ایران سه ماه بعد از پیروزی انقلاب انجام شد.

وی گفت: ایران و آمریکا بعد از انقلاب چندبار مذاکره کردند اما آنها (آمریکایی‌ها) به قرارداد الجزایر عمل نکردند. در ماجرای بغداد، ایران با آمریکا مذاکره کرد تا ثبات در عراق برقرار شود، در موضوع افعانستان هم همین طور ولی بعد ایران را محور شرارت اعلام کردند.

خانعلی‌زاده خطاب به نصیری با بیان این‌که چه‌کسی مدارا نکرده است؟" و این‌که "چرا توپ را در زمین ایران می‌اندازید؟"، با اشاره به نوشته‌های مسئول میز ایران در سیاست خارجه آمریکا ابراز کرد: این فرد در کتابی درباره رویکرد سیاست خارجی ایران و این‌که نگاه ایران در این بعد ایدئولوژی‌محور است یا منافع‌گرا، نتیجه‌گیری می‌کند که سیاست خارجه ایران منفعت‌گرا است اما امثال آقای نصیری به‌دور از نگاه تخصصی اظهاراتی را مطرح می‌کنند که علمی و تخصصی نیست.

برجام | برنامه جامع اقدام مشترک , افول آمریکا ,

وی ضمن انتقاد از اظهارات نصیری مبنی بر اینکه فشار داخلی اجازه نداد برجام به ثمر بنشیند، به عملکرد ترامپ درباره برجام اشاره کرد و گفت: ترامپ با افتخار از برجام خارج شد و دیدیم آمریکا زیر میز زد و رئیس بانک مرکزی آقای روحانی هم دستاورد برجام برای ایران حتی در زمان اوباما را تقریباً هیچ خواند.

* خانعلی‌زاده: به‌جای حرف مستند، صحبت‌های واتس‌آپی نکنیم

وی با تأکید بر اینکه "حضور در دانشگاه و در جمع دانشجویان ما را ملزم به ارایه فکت و سند می‌کند"، ادامه داد: برخی از اظهارات آقای نصیری از جنس همان مطالبی است که بدون سند در گروههای واتس‌آپی و گعده‌های دوستانه‌شان مطرح شده و نهایتاً به باورشان تبدیل شده است.

این کارشناس روابط بین‌الملل همچنین با تأکید بر اینکه "مطمئن هستم آقای نصیری برجام را نخوانده‌اند"، تصریح کرد: ما قبلاً با سند اثبات کردیم که ایران تخاصم با آمریکا را شروع نکرد و این آمریکا بود که دشمنی را شروع کرد.

وی با اشاره به تاریخچه مذاکرات ایران و آمریکا درباره موضوع هسته‌ای گفت: طبق نوشته‌های وندی شرمن، مذاکرات ایران و آمریکا در سال 91 شروع شد چون آمریکایی‌ها قبل از آن حق غنی‌سازی ایران را نپذیرفته بودند ولی بعد که این حق را پذیرفتند قرار شد درباره متن آن مذاکره کنند.

* خانعلی‌زاده: به‌گفته ظریف، برجام را نخوانده پذیرفتند

خانعلی‌زاده با بیان اینکه برجام همان متن و توافقنامه‌ای است که به‌گفته خود آقای ظریف، نخوانده آن را پذیرفتند، خاطرنشان کرد: آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره پایبندی ایران به برجام 14 بار گزارش داد که ایران 100 درصد به تعهدات خود عمل کرده است اما رئیس بانک مرکزی ایران در آمریکا گفت "تقریباً هیچ دستاوردی از برجام در حوزه اقتصادی محقق نشده است".

این کارشناس روابط بین‌الملل تصریح کرد: آمریکا از برجام خارج شد اما ایران با اروپا این توافق را ادامه داد، دو سال شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران انجام شد و صدایی از کسی نیامد، دولت جدید آمریکا هنوز که هنوز است به برجام برنگشته است اما باز از نگاه دوستان آقای نصیری، ایران به این‌که سر سازش ندارد، متهم می‌شود.

خانعلی‌زاده در ادامه این مناظره با طرح این سؤال از نصیری که "منظور شما از نرمال شدن چیست؟"، گفت: به‌نظر شما یعنی قواعد بین‌الملل را بپذیریم؟ قواعد بین‌الملل درباره موضوع نخجوان چه می‌گوید؟ چرا قبول نمی‌کنید؟ برخی با حزب‌بازی و سیاسی نگاه کردن منافع ملی را نادیده می‌گیرند و هر اقدامی را که جمهوری اسلامی انجام دهد، اشتباه می‌دانند. ایران با چین قرارداد می‌بندد آن را وابسته معرفی می‌کنند اما عربستان که به چین نزدیک می‌شود آن را اقدامی درست و در راستای منافع ملی این کشور بیان می‌کنند.

* خانعلی‌زاده: نگاه اوباما به برجام امنیتی بود

وی در بخش دیگری از این مناظره با ابراز تأسف از بیان برخی سخنان بدون سند از سوی نصیری در محیط دانشگاه تأکید کرد: اگر آقای نصیری برای سخن خود درباره اظهارات رئیس جمهور چین به آقای رئیسی درباره سرمایه‌گذاری 500میلیاردی در عربستان و سیاست منطقه‌ای ایران یک برگ سند بیاورند من وسط دانشگاه از ایشان عذرخواهی می‌کنم.

این کارشناس روابط بین‌الملل ادامه داد: فارن پالسی در مطلبی درباره برجام می‌گوید نگاه اوباما به برجام امنیتی بود. او اجازه نداد بسیاری از شرکت‌های آمریکایی از برجام بهره ببرند چون اکثر آنها در مناطق جمهوری‌خواه بودند و ممکن بود منافع آنها در نتیجه انتخابات بعدی آمریکا اثرگذار باشد.

خانعلی‌زاده درباره مسائل موشکی ایران نیز گفت: ما توافق هسته‌ای کرده بودیم نه موشکی. برجام غنی‌سازی در ایران را زیر سه درصد کشاند بعد می‌گویند "آمریکا مطمئن نشد ایران با برجام نیز به‌سمت ساخت بمب هسته‌ای نرود"، چون اساساً نمی‌دانند برجام چیست.

* آقای نصیری شواهدی دارد که ایران دنبال ساخت بمب هسته‌ای است اما آمریکایی‌ها ندارند!

خانعلی‌زاده در ادامه از نصیری خواست شواهدی را درباره این ادعا که "کشورهای مذاکره‌کننده معتقدند ایران دنبال ساخت سلاح هسته‌ای است"، ارائه کند و خطاب به دانشجویان گفت: آقای نصیری شواهدی دارد که ایران دنبال ساخت بمب هسته‌ای است اما دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در گزارش های خود اعلام کردند شواهدی را از اینکه ایران دنبال ساخت بمب هسته‌ای باشد، به دست نیاوردند.

وی در ادامه به موضوع ان.پی.تی. پرداخت و گفت: بر اساس قوانین ان.پی.تی. ایران حق دارد تا 99 درصد غنی‌سازی داشته باشد اما جریانی مانند آقای نصیری و دوستانشان در ایران این مسئله را سیاسی می‌کنند. طبق پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، ان.پی.تی. به کشورهای عضو کمک می‌کند تا از منافع هسته‌ای استفاده کنند و این کشورها تعهد می‌کنند به‌سمت ساخت سلاح هسته‌ای نروند البته پروتکل الحاقی داوطلبانه و موضوع دیگری است.

خانعلی‌زاده در ادامه با اشاره به اینکه اندیشمندان آمریکایی می‌گویند "نظام تک‌قطبی از بین رفته است"، افزود: در ماجرای سوریه آمریکا دیگر نقش ناظم جهان را ندارد و نقش کشورهایی مانند روسیه، ایران و ترکیه پررنگ شده است ولی این مسئله را برخی از دوستان ما نمی‌خواهند درک کنند.

* خانعلی‌زاده: عربستان فهمیده است که باید هوای چین را داشته باشد

وی خاطرنشان کرد: خود آمریکایی‌ها از چپ‌گرا و راست‌گرا از افول آمریکا می‌گویند، البته از نظر برخی از آنها افول آمریکا یکی از گزینه‌های دوران گذار و احیای آمریکاست. دوران نظام گذار بین‌الملل یعنی این‌که "نرویم با یک قدرت افول‌کرده ببندیم."، عربستان فهمیده است که باید هوای چین را داشته باشد اما برخی در ایران هنوز می‌گویند "دنبال آمریکا باشید". آقای نصیری هنوز در سال 67 و آمریکای این دوران مانده است‌، دعوت می‌کنیم کمی مقاله بخوانید و در اینترنت نظرات تخصصی و کارشناسان را جویا شوید.

* خانعلی‌زاده: بستن سفارت کار غلطی است

وی در ادامه با اشاره به سخنان نصیری درباره توافق ایران و عربستان و عزتی که از نظر نصیری در این توافق از دست رفته است، یادآور شد: روابط ایران با عربستان مثل ایران و انگلیس می‌تواند باشد که با همه چالش‌ها در کشورهای یکدیگر سفارت داشته باشند. بستن سفارت در هر شرایطی از نظر بنده اقدام نادرستی است. اوکراین و روسیه در حالی که در حال جنگ هستند هنوز در کشورهای یکدیگر سفارت دارند. بستن سفارت کار اشتباهی است مانند اقدام اروپایی‌ها در جریان حادثه میکونوس در خصوص ایران که بعد از مدتی شاهد بازگشایی سفارت‌های کشورهای اروپایی بودیم.

* خانعلی‌زاده: بن‌سلمان فهمید نباید با آمریکا ببندد ولی آقای نصیری و دوستانش هنوز دنبال آمریکا هستند

 وی با اشاره به نگاه نصیری به اروپا و آمریکا گفت: اوکراین دیگر بزرگترین کشور اروپا نیست. 20 درصد خاکش رفته است، فرانسه الآن بزرگترین کشور اروپا است، این‌ها اتفاقاتی است که نشان‌دهنده ظهور دوران گذر و بروز قدرت‌های جدید در جهان است. بن‌سلمان و هند فهمیدند نباید با آمریکا ببندند اما دوستان آقای نصیری هنوز دنبال آمریکا هستند. مکرون با آن اظهارات در اغتشاشات به قدرت ایران در حل مسائل اعتراف می‌کند و با حضور در چین دست به دامان آنها می‌شود تا اروپا را از باتلاق اوکراین نجات دهند.

وی گفت: آقای نصیری! کتاب فرید زکریا با موضوع جهان پس از آمریکا را بخوانید، می‌گوید "آمریکا 50 سال پیش چقدر سهم از اقتصاد جهان را داشت و الآن چقدر سهم دارد؟!". امروز سالروز قطع روابط آمریکا و ایران است، برادرزاده کندی در مطلبی گفته است "سیاست ما در قبال ایران شکست خورده است".

خانعلی‌زاده با بیان اینکه منافع ملی فراتر از مرزهاست، افزود: نگاه اشتباهی که دوستان ما مانند ایشان دارند به‌خاطر این است که شناخت آقای نصیری از آمریکا همان شناخت 20 سال پیش است و همان‌جا مانده و فریز شده‌ است، به‌نظرم آقای نصیری باید چند تا کشور دورتر از عراق و نجف روند و مقاله‌ها و تحلیل‌های نویسندگان غربی و آمریکایی را مطالعه کنند.

* خانعلی‌زاده: برجام به منافع کشور خسارت زد

وی با تأکید به اینکه "برجام توافق‌نامه خیلی بدی بود و به بسیاری از منافع ما خسارت زد"، در واکنش به اظهارات نصیری در خصوص قبول آن از سوی رهبر انقلاب گفت: موقعی که درباره مسئله برجام سکه دادند، مسئول سیاست خارجی ظریف بود ولی وقتی از آن آبی گرم نشد مسئول پذیرش برجام رهبری می‌شود. برجام در شرایط فعلی هیچ‌ چیزی برای ایران ندارد، توافق با کشورهای بزرگ منافع دارد اما برجام منفعتی ندارد.

این کارشناس روابط بین‌الملل درباره جنگ روسیه و اوکراین نیز تصریح کرد: جنگ را آمریکا آغاز کرد، به‌نظر من اقدام روسیه در قبال اوکراین به‌معنای تجاوز نیست هرچند آن را اقدام اشتباهی می‌دانم و می‌شد روسیه راههای دیگری را نیز دنبال کند‌.

وی درباره پهپادهای ایرانی فروخته‌شده به روسیه نیز گفت: این اقدام بر اساس منافع ملی است البته آقای نصیری و دوستانشان مخالف این مسئله هستند، فروختن سلاح جزئی از بازار جهانی اسلحه است و هیچ کشوری هم به‌خاطر فروش سلاح به عراق در جنگ با ایران محاکمه نشد. ما با فروش پهپاد به روسیه در بازار جهانی اسلحه حضور یافتیم و اوکراین هم بخواهد به او پهپاد می‌فروشیم، البته برخی از نگاههای دوستان باعث می‌شود تمام تحریم‌ها به‌سمت ایران بیاید، هرچند آقای ظریف دولت قبل را با 500 تحریم تحویل گرفت و با 1500 تحریم تحویل داد.

وی در واکنش به اظهارات نصیری درباره قدرت نرم ایران گفت: چرا عربستان سفارت اسرائیل را در کشورش باز نکرد و به عادی‌سازی تن نداد چون نگران قدرت نرم بود و افکار عمومی را می‌دید، منافع ملی و دینی با هم باید دیده شود و نباید آنها را مقابل هم قرار داد، سیاست خارجه حوزه راهبردهاست. مصاحبه آقای ظریف با روزنامه ایران فردای انتخابات آمریکا را به‌یاد بیاورید؛ آقای ظریف در آن مصاحبه گفته بود "آقای بایدن به برجام برمی‌گردد"، چون شناختشان از دنیا همین قدر بود و دیدیم که چه شد.

* خانعلی‌زاده: روابط بین‌الملل را با خاله‌بازی اشتباه گرفتند

خانعلی‌زاده در بخش پایانی سخنان خود گفت: روابط بین‌الملل را با خاله‌بازی اشتباه گرفتند.
نگاه رهبری در تمام سالهای گذشته در این حوزه بر اساس بازدارندگی و عقلانیت بوده است چه آن زمانی که رفقای آقای نصیری می‌گفتند "باید در پاسخ به حمله به کنسولگری ایران در افغانستان با طالبان جنگید" و شخص رهبری گفتند "نه"، در حالی که دولت وقت همه چیز را برای جنگ بسته بود، ایشان فرمودند؛ "افغانستان باتلاق است و هرکس در آن وارد شود فرو می‌رود"، و چه در زمان برجام که گفتند نسبت به این موضوع خوش‌بین نیستند.
به‌گفته کارشناسان بین‌المللی ایران در عرصه بین‌الملل بازیگری عقلانی بوده است.

وی افزود: انرژی هسته‌ای برای دشمن بهانه است و اگر هم حل شود باز موضوع دیگری را مطرح می‌کنند اما دوستان آقای نصیری به‌جای فریاد زدن بر سر تحریم‌کنندگان، بر سر دوستان فریاد می‌کشند. البته باید بدانیم روابط خارجی تسهیل‌کننده مسائل اقتصادی است نه عامل اصلی از بین بردن مشکلات اقتصادی، مصر با وجود ارتباطات بین‌المللی مشکلات اقتصادی عدیده‌ای دارد که بسیار بیشتر از کشور ماست.


:: بازدید از این مطلب : 315
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
پنج شنبه 31 فروردين 1402

نقل قولی از یکی از سران اصلاحات خطاب به فعالان سیاسی و رسانه‌ای این جریان هست که هرگاه جریان رقیب به سمت همگرایی، و مفاهمه درون جریانی رفت، سعی کنید با برجسته کردن نقاط اختلافی ولو کوچک بکوشید، مانع این همگرایی شوید، اما اگر اختلافات درون اصولگرایی بالا گرفت و به سطح جامعه و رسانه‌ها کشیده شد، بدون هیچ دخالتی بنشینید و نظاره‌گر این منازعه باشید و هرگاه فروکش کرد، هیزم این آتش را فراهم کنید.

ماجرای میزبانی محمدباقر قالیباف، رئیس مجلس شورای اسلامی از رؤسای ادوار مجلس که به رسم یک سنت گذشته، برای صرف افطاری، چند روز پیش با حضور لاریجانی، حداد عادل و ناطق نوری، برگزار شد، چندان بی ارتباط با این نقل قول نیست.

بسیاری لابد به یاد دارند که طی سال‌های گذشته که آقایان ناطق نوری و لاریجانی به دلایلی از سیاست به دور بودند، چگونه جریان اصلاح‌طلبی کوشید از رقیب دیروز خاتمی (نامزد انتخابات ۷۶) و علی لاریجانی اصولگرا (که در زمان ریاست او بر صدا و سیما کنفرانس ننگین برلین با صحنه‌گردانی اصلاح‌طلبان افشا شد) چهره‌های متمایل به اصلاح‌طلبی ترسیم کند و بلکه آن‌ها را از قطار انقلاب و نظام پیاده کنند.

این جماعت تا همین چند ماه پیش که از فقر چهره‌های مؤثر و موجه اصلاح طلبی رنج می‌بردند، تلاش کردند که از لاریجانی و حتی ناطق نوری به عنوان سرلیست اصلاح طلبان در انتخابات آینده مجلس بهره ببرند و یا دست‌کم حمایت آن‌ها را برای دفاع از لیست آینده اصلاح طلبان جلب نمایند.

قاب چهار نفره این چهره‌های اصولگرا، گویی تمام آرزوهای آن‌ها را بر باد داد و در چرخشی آشکار، از این میهمانی سنتی که به تعبیر حقیقت‌پور، مشاور لاریجانی نه یک دیدار با اهداف سیاسی که صرفاً برای «تحبیب قلوب» صورت گرفته، چه تفسیرهای سیاسی آنچنانی ارائه کردند.

روزنامه هم‌میهن که دیدگاه‌های حزب اصلاح‌طلب کارگزاران سازندگی را نمایندگی می‌کند در تفسیر این ضیافت افطاری ابتدا مدعی اختلاف و شکاف درون پارلمانی از یکسو و اختلافات مجلس با دولت از سوی دیگر شد و با پیوند این دیدار با فعالیت مجلس در سال پایانی و انتخابات مجلس، رفتار قالیباف را همسویی با لاریجانی و ناطق نوری و مرزبندی با جریانی در درون مجلس که به زعم هم میهن قالیباف با آن‌ها مرزبندی شدید دارد، تعبیر کرد و نوشت: «چنین است که از منظر زمانی، افطاری قالیباف و میزبانی او از محافظه‌کاران میانه‌رویی، چون ناطق‌نوری و علی لاریجانی (و حتی غلامعلی حدادعادل که در ناآرامی‌های سال گذشته مواضع نسبتاً مسالمت‌جویانه‌ای اتخاذ کرد)، واجد اهمیت است.... چه ناطق حاشیه‌نشین، چه لاریجانی فعال، اما به‌حاشیه‌رفته و چه قالیباف حاضر در مسند قدرت، در این نقطه مشترک‌اند که روند قدرت‌گرفتن راست تندرو با محوریت جبهه پایداری و همراهی رئیسی و منسوبان او، به جایی رسیده که باید متوقف شود.»

بی گمان اصلاح‌طلبان از هرگونه اختلاف و شکاف در جریان اصولگرایی استقبال و بلکه تشویق می‌کنند، بنابراین نگران مرزبندی مورد ادعای آن‌ها با بخشی از اصولگرایی نیست، نگرانی آن‌ها از همسویی و هم افزایی شخصیت‌های مؤثر اصولگراست که اکنون می‌بینند در قالب این دیدار رمضانی، تمام رشته‌هایی که آن‌ها بافته بودند، پنبه شده است.

 

منبع: روزنامه جوان


:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : عبدالرضا جودکی
چهار شنبه 30 فروردين 1402

در ۲۴ فوریه سال ۲۰۲۲ (۵ اسفند ۱۴۰۰) میلادی، روسیه حمله‌ای تمام عیار به خاک اوکراین انجام داد به طوری که از سه جبهه، بلاروس در شمال، شبه جزیره کریمه ضمیمه شده به روسیه در جنوب و نیز قلمرو خود روسیه در شرق، این تهاجم را آغاز کرد؛ جنگی که از آن زمان تاکنون هزاران کشته، میلیون‌ها نفر آواره و تمام شهرها را ویران کرده است. در ذیل به مهمترین رویدادهای جنگ در ۱۰ ماهه گذشته اشاره می‌شود:

ماه فوریه

۲۴ فوریه: «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهوری روسیه طی یک سخنرانی پیش از سپیده دم این روز و آغاز تهاجم زمینی، دریایی و هوایی، تصمیم خود را برای راه اندازی «عملیات نظامی ویژه» در اوکراین اعلام کرد.

«ولودیمیر زلنسکی» رئیس جمهوری اوکراین در یک سخنرانی ملی کوتاه و جسورانه، حکومت نظامی و بسیج عمومی اعلام کرد.

«جو بایدن» رئیس‌جمهوری آمریکا، چهار بانک روسی را در لیست تحریم‌ها گنجاند و صادرات فناوری‌های حساس ایالات متحده به‌ویژه در بخش‌های هوانوردی، دریایی و دفاعی را به روسیه ممنوع کرد.

۲۶-۲۷ فوریه: زلنسکی پیشنهاد ایالات متحده برای تخلیه را رد کرد و گفت: «جنگ اینجاست. من به مهمات نیاز دارم، نه سواری».

حمله روسیه به کیف، شهر شرقی خارکف و چرنیهف در شمال متوقف شد زیرا مدافعان اوکراینی خودروهای تدارکاتی را با موشک‌های جاولین هدف قرار دادند.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

اتحادیه اروپا فعالیت بانک‌های روسیه را در شبکه سوئیفت ممنوع و سپرده‌های بانک مرکزی روسیه را مسدود کرد. همچنین هواپیماهای روسی از عبور از حریم هوایی اتحادیه اروپا منع شدند.

شرکت‌های بزرگ نفتی شل، بریتیش پترولیوم و صندوق سرمایه‌گذاری مستقل نروژ از سرمایه‌گذاری مشترک روسیه خارج شدند.

۲۸ فوریه: اوکراین برای پیوستن به اتحادیه اروپا درخواست داد.

ماه مارس

۱ مارس: یک کاروان نظامی روسیه به طول ۶۵ کیلومتر (۴۰.۴ مایل) به سمت کی یف پایتخت اوکراین، حرکت کرد.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

آمریکا آسمان خود را به روی ترافیک هوایی روسیه بست.

۲ مارس: نیروهای روسی وارد شهر جنوبی خرسون شدند. اکنون یک میلیون پناهنده اوکراینی از کشور فرار کرده اند.

۴ مارس: نیروهای روسی نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیا به عنوان بزرگترین نیروگاه هسته‌ای اروپا را گلوله باران کردند و ترس از یک فاجعه به سبک چرنوبیل را افزایش دادند.

۸ مارس: کمیسیون اروپا، طرحی برای کاهش دو سوم وابستگی به گاز طبیعی روسیه تا پایان سال رونمایی کرد. آمریکا واردات نفت خام روسیه را ممنوع کرد. تعداد پناهندگان اوکراینی به ۲ میلیون نفر می‌رسید.

کنگره ایالات متحده ۱۳.۶ میلیارد دلار بودجه برای اوکراین را تصویب کرد که به طور مساوی بین کمک به پناهندگان و کمک‌های نظامی تقسیم می‌شد.

۱۱ مارس: زره پوش‌های روسی وارد حومه شمال غربی کیف شدند اما با کمبود نیروی انسانی مواجه شدند. پوتین با استقرار ۱۶۰۰۰ هزار جنگجو از سوریه موافقت کرد.

اتحادیه اروپا در واکنش به جنگ اوکراین اعلامیه ورسای را صادر کرد و از کشورهای عضو می‌خواست تا بودجه‌های دفاعی خود را افزایش دهند.

۱۳ مارس: روسیه اهداف خود را به سمت غرب گسترش داد و با شلیک ۳۰ موشک کروز به یک پایگاه آموزشی نظامی در یاووریف، در ۲۵ کیلومتری (۱۵.۵ مایلی) از مرز لهستان، ۳۵ نفر را کشت.

۱۴ مارس: «ویکتور زولوتوف» دستیار ارشد پوتین که ریاست گارد ملی را بر عهده دارد، اولین روس بلندپایه ای بود که اعتراف کرد جنگ در اوکراین طبق برنامه پیش نمی‌رود.

۱۶ مارس: روسیه یک تئاتر را در شهر بندری ماریوپول در جنوب بمباران کرد و حداقل ۳۰۰ غیرنظامی را که در آنجا پناه گرفته بودند، کشته شدند.

۲۳ مارس: ناتو تخمین زد که روسیه ۷۰۰۰ تا ۱۵۰۰۰ سرباز را در یک ماه جنگ از دست داده است و تعداد کشته‌ها، مجروحان، اسرا و مفقودان روس ۴۰۰۰۰ نفر است.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

۲۵ مارس: روسیه تاکید کرد در بازتعریفی آشکار از اهداف جنگی خود، بر تحکیم کنترل خود بر استان‌های لوهانسک و دونتسک در شرق اوکراین تمرکز خواهد کرد.

بیش از ۳.۷ میلیون اوکراینی پناهنده شده اند.

۲۷ مارس: زلنسکی در یک تماس ویدئویی به خبرنگاران روسی گفت که مایل است بی طرفی ژئوپلیتیکی برای اوکراین را در نظر بگیرد و در مورد وضعیت منطقه شرقی دونباس که بخشی از بهانه حمله روسیه بود، سازش کند.

۲۹ مارس: مذاکره کنندگان روسیه و اوکراین در استانبول ملاقات کردند - اولین دیدار حضوری آنها بود- اوکراین یک پیشنهاد مفصل برای بی طرفی ارائه داد.

ماه آوریل

۱ آوریل: یک گزارش الجزیره فاش کرد که روسیه از گروه‌های نیابتی در سوریه برای جذب جنگجویان برای اوکراین استفاده می‌کند.

۲ آوریل: با عقب نشینی نیروهای روسی از بوچا، شهری در شمال غربی کیف، ده‌ها جسد ظاهراً غیرنظامی در خیابان‌ها پیدا شد.

۴ آوریل: جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده، خواستار محاکمه پوتین در دادگاه جنایات جنگی به اتهام قتل غیرنظامیان توسط روسیه در بوچا شد.

زنان در جنگ اوکراین

۵ آوریل: اوکراینی‌های آواره داخلی اکنون ۷.۱ میلیون نفر هستند. الجزیره شهادت ساکنان بوچا را رسانه‌ای می‌کند که می‌گویند آنها توسط سربازان روسی شکنجه و کشته شده اند.

۶ آوریل: دولت بایدن سرمایه گذاری آمریکا در روسیه را ممنوع کرد و از گروه ۲۰ خواست آن را از این گروه اخراج کنند.

۷ آوریل: روسیه با شلیک مهمات خوشه‌ای به ایستگاه راه‌آهن کراماتورسک مملو از هزاران نفر از مهاجران، دست‌کم ۵۲ نفر را کشت.

مجمع عمومی سازمان ملل به تعلیق روسیه از شورای حقوق بشر این سازمان رأی داد.

۸ آوریل: کارشناسان پزشکی قانونی شروع به نبش قبر اجساد در گورهای دسته جمعی در بوچا کردند.

اتحادیه اروپا واردات زغال سنگ روسیه را ممنوع و روسیه را از ۸ میلیارد یورو (۷.۹۷ میلیارد دلار) در سال محروم می‌کند. به عنوان بخشی از دور پنجم تحریم‌ها، اتحادیه اروپا همچنین واردات الوار، سیمان، غذاهای دریایی و کودهای شیمیایی روسیه را ممنوع کرد. اتحادیه اروپا همچنین صادرات سوخت جت و فناوری‌ها و نرم افزارهای حساس به روسیه را ممنوع کرد.

«اورسولا فون در لاین» رئیس کمیسیون اروپا، متنی را به زلنسکی می‌دهد که حاوی آغاز روند درخواست عضویت اوکراین در اتحادیه اروپا است.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

۱۴ آوریل: اوکراین پس از اصابت دو موشک «نپتون»، کشتی پرچمدار ناوگان روسیه در دریای سیاه مسکو را غرق کرد.

۱۶ آوریل: وزارت دفاع روسیه می‌گوید که کنترل بندر ماریوپل را در اختیار دارد، اگرچه جنگ ادامه دارد.

۱۸ آوریل: نیروهای روسیه یک حمله جدید و گسترده در شرق اوکراین را برای کنترل کامل استان‌های لوهانسک و دونتسک آغاز کردند.

۲۱ آوریل: پوتین در نبرد ماریوپول اعلام پیروزی کرد، در صورتی که حدود ۲۵۰۰ تفنگدار دریایی اوکراینی در کارخانه فولاد آزوفستال محاصره شده بودند.

۲۸ آوریل: کنگره ایالات متحده تسهیلات اجاره وام را برای سرعت بخشیدن به ارسال سلاح به اوکراین احیا کرد. بایدن از کنگره خواست تا بسته هزینه‌ای ۳۳ میلیارد دلاری برای اوکراین را تصویب کند.

ماه مه

۴ مه: گزارش‌های اوکراین و روسیه می‌گویند که یک ضد حمله اوکراینی در شمال و شرق خارکف، نیروهای روسی را ۴۰ کیلومتر (۲۴.۹ مایل) از شهر عقب رانده است که این اولین موفقیت مهم اوکراین از زمان پیروزی در نبرد برای کیف است.

کمیسیون اروپا از دور ششم تحریم‌ها رونمایی کرد که از جمله ممنوعیت کامل واردات نفت، خطوط لوله، نفت خام و پالایش شده روسیه که تا پایان سال اجرایی می‌شود، در بر می‌گیرد.

۱۱ مه: اوکراین برای اولین بار ترانزیت گاز روسیه از خاک خود به اروپا را محدود کرد و یک چهارم جریان گاز را از یکی از دو خط لوله اصلی کاهش داد.

۱۲ مه: فنلاند اعلام کرد که به دنبال عضویت در ناتو است.

کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل می‌گوید که تعداد پناهندگان اوکراینی از مرز شش میلیون نفر گذشته است.

۱۵ مه: سوئد اعلام کرد که برای عضویت در ناتو درخواست داده و به دو قرن بی طرفی پایان می‌دهد.

۱۶ مه: وزارت دفاع اوکراین می‌گوید نیروهایش تا مرز روسیه در ۴۰ کیلومتری (۲۴.۹ مایلی) شمال خارکف پیشروی کرده اند و تلاش‌های دفاعی روسیه بر جلوگیری از تهاجم به سمت بلگورود در روسیه متمرکز است.

۱۷ مه: ارتش اوکراین پایان مقاومت آزوفستال در ماریوپل را اعلام کرد.

۱۸ مه: کمیسیون اروپا برنامه‌ای ۲۲۰ میلیارد یورویی (۲۱۹ میلیارد دلاری) را برای حذف تمام سوخت‌های فسیلی روسیه طی پنج سال اعلام کرد.

۱۹ مه: کنگره ایالات متحده یک بسته کمکی ۴۰ میلیارد دلاری برای اوکراین را تصویب کرد که به میزان قابل توجهی بیشتر از ۳۳ میلیارد دلاری است که بایدن در ابتدا درخواست کرده بود.

۲۱ مه: نبرد برای شهر «سورودونتسک» در شرق استان لوهانسک آغاز شد.

۲۷ مه: نیروهای روسی از سه جهت مختلف به سمت سورودونتسک پیشروی و حملات مستقیم را به بخش‌هایی از شمال شهر آغاز کردند و کنترل هتل میر را به دست گرفتند.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

۲۸ مه: اوکراین یک حمله متقابل را در خرسون آغاز کرد که طبق گزارش‌ها نیروهای روسی را به موقعیت دفاعی رساند تا خسارات سنگینی را متحمل شود.

۳۰ مه: پس از مدتی تردید، بایدن تصمیم گرفت «سیستم های موشکی پیشرفته تر» را به اوکراین بفرستد تا حملات توپخانه ای دقیق‌تر را انجام دهد.

۳۱ مه: نیروهای روسی مرکز سورودونتسک را در حالی که نیروهای اوکراینی عقب نشینی می‌کردند به اشغال در آوردند اما درگیری ادامه داشت.

در جنوب، نیروهای اوکراینی یک حمله متقابل به سمت خرسون انجام می‌دهند و نیروهای روسی را به شرق رودخانه اینهولتس عقب می‌رانند.

اتحادیه اروپا نفت و فرآورده‌های نفتی روسیه را به دنبال تصمیم در مورد بسته ششم تحریم‌ها علیه روسیه ممنوع کرد.

ماه ژوئن

۲ ژوئن: «هنادی لاهوتا» رئیس اداره نظامی استان خرسون گزارش کرد که اوکراین با ضدحمله خود ۲۰ روستا را آزاد کرده است.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

۶ ژوئن: بریتانیا اعلام کرد که سیستم‌های موشک پرتاب چندگانه M۲۷۰ با برد ۸۰ کیلومتر (۴۹.۷ مایل) را به اوکراین ارسال خواهد کرد.

۹ ژوئن: پوتین فتح اوکراین را به فتح پیتر کبیر در شمال غربی روسیه امروزی -در جنگی که در سال‌های ۱۷۰۰-۱۷۲۱ علیه سوئد انجام داد- تشبیه کرد.

۱۳ ژوئن: «ینس استولتنبرگ» دبیر کل ناتو طی یک کنفرانس مطبوعاتی در فنلاند پیشنهاد کرد که اوکراین باید در ازای صلح، از دست دادن حاکمیت یا اراضی خود را بپذیرد.

۱۵ ژوئن: روسیه تحویل گاز به اروپا از طریق خط لوله نورد استریم ۱ را تا ۴۰ درصد کاهش داد.

۲۲ ژوئن: اوکراین می‌گوید ۱۰۲۶ شهرک را از کنترل روسیه پس گرفته است.

۲۴ ژوئن: اتحادیه اروپا رسماً از اوکراین و مولداوی دعوت می‌کند تا کشورهای نامزد عضویت در اتحادیه اروپا شوند.

۲۷ ژوئن: موشک‌های روسیه یک مرکز خرید در کرمنچوک، مرکز اوکراین را هدف قرار دادند و حداقل ۱۸ نفر را کشت.

روسیه برای اولین بار پس از انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷، بدهی دولتی خود را نپرداخت زیرا مهلت ۳۰ روزه برای پرداخت ۱۰۰ میلیون دلار سود منقضی شده بود.

۲۹ ژوئن: پس از لغو وتوی ترکیه، ناتو رسماً فنلاند و سوئد را به عضویت در این ائتلاف دعوت کرد.

۳۰ ژوئن: نیروهای روسی پس از اصابت موشک‌های اوکراینی از جزیره مار در دریای سیاه عقب نشینی کردند.

ماه جولای

۳ جولای: روسیه گفت که شهر لیسیچانسک در جمهوری خلق لوهانسک را تصرف کرده است.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

۴ جولای: حدود ۴۰ کشور در کنفرانس بین المللی احیای اوکراین در لوگانو سوئیس شرکت کردند.

۱۷ جولای: زلنسکی گفت روسیه اکنون ۳۰۰۰ موشک کروز علیه کشورش شلیک کرده است.

۲۱ جولای: در منطقه خرسون جنوبی، اوکراین اعلام کرد که یک انبار مهمات روسیه را منهدم کرده است.

۲۲ جولای: روسیه و اوکراین با میانجیگری سازمان ملل توافق نامه‌ای را امضا کردند که به آن اجازه صادرات غلات اوکراینی از طریق دریای سیاه را می‌دهد.

۲۶ جولای: شرکت دولتی گازپروم روسیه اعلام کرد که عرضه گاز از طریق خط لوله نورد استریم ۱ را به نصف کاهش می‌دهد و به ۲۰ درصد ظرفیت می‌رساند. وزرای انرژی اتحادیه اروپا موافقت کردند که به طور داوطلبانه مصرف گاز طبیعی را بین اوت سال جاری تا مارس ۲۰۲۳ به میزان ۱۵ درصد کاهش دهند.

۲۹ جولای: حداقل ۵۰ اسرای اوکراینی هنگام انفجار بازداشتگاه آنها در اولنیوکا، دونتسک کشته شدند. روسیه می‌گوید که اوکراین افراد خود را هدف قرار داده است. اوکراین می‌گوید روسیه برای سرپوش گذاشتن بر جنایات جنگی آن را منفجر کرده است.

۳۱ جولای: یک پهپاد اوکراینی در روز نیروی دریایی روسیه به مقر ناوگان دریای سیاه روسیه در سواستوپل پرواز و اصابت کرد که پنج نفر زخمی شدند.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

ماه اوت

۱ اوت: اولین کشتی بارگیری شده با غلات اوکراینی پس از توافق ۲۲ جولای برای رفع محاصره روسیه، بندر را ترک کرد.

۶ اوت: فرماندهی جنوب اوکراین می‌گوید نیروهایش ۳۹ موشک انداز روسی و یک انبار مهمات را منهدم کردند.

۷ اوت: فرماندهی جنوب اوکراین از انهدام ۲۴ موشک انداز چندگانه روسی، یک تانک تی -۶۲، پنج خودروی زرهی و یک انبار مهمات در حملات به بریسلاوسکی و یک مکان دیگر در استان خرسون خبر داد.

۹ اوت: تخمین زده می‌شود که ۹ هواپیمای جنگی روسیه در پایگاه هوایی ساکی در کریمه، در ۲۲۵ کیلومتری (۱۳۶.۷ مایلی) پشت خط مقدم، در اولین حمله مهم اوکراین به پایگاه روسیه در شبه جزیره، منهدم شدند.

۱۶ اوت: یک سری انفجارها روستای مایسکویه در کریمه را به لرزه درآورد، زیرا یک انبار مهمات مشکوک روسیه در آتش سوخت و ۳۰۰۰ نفر را مجبور به تخلیه کرد. روسیه آن را «نتیجه خرابکاری» خواند.

۱۸ اوت: «آنتونیو گوترش» دبیرکل سازمان ملل متحد هشدار داد که آسیب به نیروگاه هسته‌ای زاپوریژژیا «خودکشی» است زیرا اوکراین و روسیه یکدیگر را به گلوله باران نزدیک نیروگاه متهم می‌کنند.

۲۰ اوت: «دریا دوگینا» دختر یک ملی‌گرای برجسته روسی به نام «الکساندر دوگین» در یک انفجار خودروی بمب‌گذاری شده در نزدیکی مسکو کشته شد که احتمالاً سوءقصدی به جان پدرش بوده است. اوکراین اتهامات روسیه مبنی بر دست داشتن در این حمله را رد کرد.

۲۴ اوت: اوکراین قرار بود روز استقلال خود از حاکمیت شوروی و شش ماهه سالگرد تهاجم گسترده روسیه را جشن بگیرد. این جشن همانند جشن‌های عمومی دیگر اوکراین به دلیل ترس از تشدید حملات روسیه لغو شد.

۳۱ اوت: روسیه جت‌های جنگنده خود را از کریمه بیرون کشید و موشک‌های زمین به هوای خود را برای دفاع در برابر حملات آینده افزایش داد. همچنین روسیه به منظور انجام تعمیرات، عرضه گاز به آلمان از طریق نورد استریم ۱ را به مدت سه روز متوقف کرد.

ماه سپتامبر

۱ سپتامیر: بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی وارد نیروگاه هسته‌ای زاپوریژیا شدند. همزمان «راویل ماگانوف» رئیس هیأت مدیره ومدیرعامل شرکت نفتی «لوک اویل» در شرایطی مرموز از پنجره بیمارستانی در مسکو سقوط کرد و جان باخت. لوک اویل یکی از معدود شرکت‌های روسی بود که با جنگ در اوکراین مخالفت کرد و خواستار پایان فوری جنگ شد.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

۳ سپتامبر: گازپروم تعطیلی نورد استریم ۱ را بدون ارائه تاریخی برای شروع مجدد جریان گاز ادامه داد. گازپروم تحریم‌های غرب را دلیلی بر این می‌دانست که نمی‌تواند نشتی و عیب لوله را برطرف کند و بروکسل آن را یک سلاح اقتصادی دانست. همچنین نیروهای اوکراینی سه حمله اصلی به منطقه خرسون انجام دادند. اوکراین همچنین پل‌های پانتونی را که توسط نیروهای روسی استفاده می‌شد، ویران کرد.

۷ سپتامبر: ایالات متحده به دلیل نیاز به پر کردن زرادخانه‌های خود و همچنین تأمین نیازهای اوکراین به دنبال افزایش دو برابری تولید گلوله‌های ۱۵۵ میلی متری برآمد و پنتاگون از افزایش تولید موشک‌های هیمارس خبر داد.

۹ سپتامبر: نیروهای اوکراینی بخش‌هایی از استان خارکف را بازپس گرفتند.

۱۰ سپتامبر: نیروهای اوکراینی به عنوان بخشی از یک ضد حمله بزرگ، کوپیانسک و ایزیوم را بازپس گرفتند. رئیس‌جمهور اوکراین گفت که اوکراین ۲۰۰۰ کیلومتر مربع (۷۷۰ مایل مربع) را از زمان شروع ضدحمله بازپس گرفته است.

۱۱ سپتامبر: وزارت دفاع روسیه نقشه‌ای را منتشر کرد که تأیید می‌کرد نیروهای روسی در منطقه خارکف به سمت ساحل شرقی رودخانه اسکل عقب‌نشینی کرده‌اند و اینکه شهرک‌های کوزاچیا لوپان و ووچانسک و لیپتسی تحت کنترل نیروهای اوکراینی درآمده، تأیید شد. شد. عصر همان روز وزارت دفاع روسیه، خروج رسمی نیروهای روسی از تقریباً تمام استان خارکف را اعلام کرد.

پس از حمله متقابل اوکراین در خارکف، روسیه حملات موشکی با موشک‌های کروز را بر روی اشیا زیرساختی حیاتی انجام داد که باعث خاموشی کامل و قطع آب در شمال شرقی اوکراین و استان‌های خارکف و دونتسک شد.

۱۲ سپتامبر: اوکراین ادعا کرد که به مرز روسیه و اوکراین رسیده است و زلنسکی گفت که نیروهای اوکراینی در مجموع ۶۰۰۰ کیلومتر مربع (۲۳۰۰ مایل مربع) را از روسیه در جنوب و شرق بازپس گرفته اند. گروهی از سیاستمداران روسی از جمله ۶۵ نماینده شورای شهر از سن پترزبورگ طوماری را امضا کردند و خواستار استعفای پوتین شدند.

۱۴ سپتامبر: نیروهای روسی هشت موشک کروز را به سمت سد مخزن Karachunivske پرتاب کردند که باعث سیل گسترده در کی یف و افزایش ۲.۵ متری (۸ فوت) سطح آب در رودخانه شد.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

۱۵ سپتامبر: ایالات متحده یک بسته کمکی ۶۰۰ میلیون دلاری به اوکراین، شامل مهمات اضافی هیمارس، ده‌ها هزار گلوله توپ ۱۰۵ میلی متری، هزار گلوله ۱۵۵ میلی متری، سیستم‌های ضد هواپیماهای بدون سرنشین، تجهیزات زمستانی و دستگاه‌های دید در شب اختصاص داد.

۲۰ سپتامبر: اکثریت اعضای دومای دولتی روسیه قانونی را با هدف «افزایش همبستگی در ارتش» تصویب کرد که به موجب آن مجازات سربازان خاطی تشدید می‌شود. بر پایه اصلاحاتی که مجلس عوام روسیه تصویب کرده، مجازات عدم پیروی از دستورات، فرار از خدمت یا تسلیم شدن به دشمن تشددید شده است. به طوری که بر اساس این اصلاحیه، حبس ترک یگان نظامی در دوران جنگ از ۵ به ۱۰ سال افزایش یافته است.

همچنین سربازانی که داوطلبانه تسلیم دشمن شوند با مجازات تا ۱۰ سال زندان مواجه خواهند شد و افرادی که از رفتن به جنگ یا پیروی از دستور مافوق خود در دوران جنگ امتناع کنند با مجازات تا ۱۰ سال حبس مواجه خواهند شد.

 

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

همچنین در این روز، شورای اتحادیه اروپا ۵ میلیارد یورو کمک مالی کلان برای اوکراین تصویب کرد.

۲۳ سپتامبر: مناطق تحت اشغال روسیه همه پرسی برای پیوستن به روسیه برگزار کردند.

۲۶ سپتامبر: انگلیس به دلیل برگزاری همه پرسی توسط روسیه در سرزمین‌های اوکراین، تحریم‌های جدیدی را علیه روسیه وضع کرد. فهرست تحریم‌ها شامل ۹۲ شخص حقیقی و حقوقی از جمله ۳۳ مقام روسی اعزامی به سرزمین‌های اشغال شده اوکراین و همچنین ۵۵ مدیر ارشد شرکت‌های دولتی روسیه بود.

۲۷ سپتامبر: بیش از ۱۶۰۰ حساب تبلیغاتی روسیه توسط فیس بوک حذف شد. همچنین نتایج همه پرسی در سرزمین‌های تحت اشغال روسیه اعلام شد که همگی موافق الحاق به روسیه بودند که دونتسک ۹۹.۲۳ درصد، لوهانسک ۹۸.۴۲ درصد، خرسون ۸۷.۰۵ درصد و زاپوریژیا با ۹۳.۱۱ درصد موافق بودند.

۲۸ سپتامبر: ینس استولتنبرگ دبیرکل ناتو، نشت خط لوله نورد استریم را به اقدامات خرابکارانه نسبت داد وگارد ساحلی سوئد نشت چهارم را در نورد استریم ۲ پیدا کرد. ایالات متحده یک بسته کمکی ۱.۱ میلیارد دلاری به اوکراین را اعلام کرد.

۲۹ سپتامبر: فنلاند در نیمه شب مرزهای خود را به روی شهروندان روسیه بسته است. دولت فنلاند معتقد بود که بسیج روسیه و افزایش سریع حجم گردشگرانی که وارد کشور می‌شوند موقعیت و روابط بین المللی فنلاند را به خطر می‌اندازد.

ماه اکتبر

۱ اکتبر: سربازان اوکراینی پرچم این کشور را در ورودی شهر لیمان برافراشتند. روسیه تأیید کرد که کنترل لیمان را بعد از ظهر همان روز از دست داده است. زلنسکی اعلام کرد که سربازان اوکراینی یامپیل، شهر نزدیک لیمان را بازپس گرفتند.

همچنین کی یف از کشته شدن ۲۴ شهروند از جمله ۱۳ کودک در جریان حمله روسیه در خارکف خبر داد.

۴ اکتبر: به گفته «سرگئی شویگو» وزیر دفاع روسیه، از زمانی که روسیه اعلام بسیج کرده است، بیش از ۲۰۰ هزار نفر برای خدمت سربازی فراخوانده شده اند.

ایالات متحده یک بسته جدید ۶۲۵ میلیون دلاری به اوکراین شامل ۴ سیستم توپخانه موشکی هیمارس به اوکراین اختصاص داد.

۶ اکتبر: مقامات اوکراینی دو گور دسته جمعی را در لیمان آزاد شده پیدا کردند.

نیروهای روسی هفت موشک به ساختمان‌های آپارتمانی در زاپوریژیا پرتاب کردند که منجر به کشته شدن حداقل سه نفر و زخمی شدن دوازده نفر دیگر شد.

۸ اکتبر: انفجار در پل کریمه باعث سوختن بخشی و فروریختن بخشی دیگر شد که دست کم ۳ نفر در جریان این رخداد کشته شدند.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

۱۰ اکتبر: روسیه یک حمله موشکی گسترده در سراسر خاک اوکراین از جمله کی یف پایتخت این کشور انجام داد که منجر به کشته شدن حداقل ۲۳ غیرنظامی و مجروح شدن بیش از ۱۰۰ نفر شد. پوتین گفت که روسیه این حمله را به عنوان انتقام حمله به پل کریمه انجام داده است. سفارت آلمان در کیف به دلیل این حملات آسیب دید. هیچ مقامی در سفارت حضور نداشت زیرا از زمان آغاز جنگ خالی بوده است.

۱۲ اکتبر: مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه ES-۱۱/۴ را با اکثریت بزرگ به تصویب رساند و از کشورها خواست تا چهار منطقه جدا شده از اوکراین را به رسمیت نشناسند و از مسکو خواست که مسیر خود را تغییر دهد. ۱۴۳ کشور عضو از جمله چین و هند رأی موافق و ۳۵ کشور ممتنع دادند. تنها بلاروس، کره شمالی، نیکاراگوئه، روسیه و سوریه به این قطعنامه رأی منفی دادند.

۱۵ اکتبر: در پی تیراندازی دو تیرانداز به سوی گروهی از داوطلبان در یک زمین آموزشی نظامی روسیه در سولوتی استان بلگورود، در نزدیکی مرز با اوکراین یازده نفر کشته و ۱۵ نفر زخمی شدند. دو مهاجم در جریان این حادثه کشته شدند.

۱۷ اکتبر: یک فروند جنگنده بمب افکن سوخ و-۳۴ روسیه با یک ساختمان مسکونی در شهر ییسک روسیه برخورد کرد و باعث آتش گرفتن چندین آپارتمان شد. به گفته آژانس‌های روسی، خلبانان موفق شدند به سلامت از هواپیما خارج شوند. در این رخداد ۱۳ نفر کشته و ۱۹ نفر مجروح شدند.

۱۸ اکتبر: نیروهای روسیه به «زیرساخت‌های حیاتی» در ژیتومیر در شمال کی یف حمله کردند که منجر به قطع آب و برق در ژیتومیر شد. زلنسکی مدعی شد که طی ۸ روز گذشته از ۱۰ اکتبر، یک سوم نیروگاه‌های اوکراین تخریب شده است. روستاها و شهرها به دلیل حملات به زیرساخت‌های برق بدون برق باقی مانده اند.

در مبادله زندانیان بین اوکراین و روسیه، ۱۰۸ زن از جمله ۹۷ پرسنل خدماتی و ۳۷ نفر از آزوفستال تخلیه شدند.

پارلمان اوکراین، «جمهوری چچن ایچکریا» را به عنوان سرزمینی که به طور موقت توسط روسیه اشغال شده به رسمیت شناخت.

۱۹ اکتبر: پوتین در استان‌های دونتسک، لوهانسک، خرسون و زاپوریژیا که ضمیمه شده اند، حکومت نظامی اعلام کرد.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

۲۲ اکتبر: قطع برق در سراسر اوکراین گزارش شد زیرا حملات هوایی روسیه در سراسر کشور به زیرساخت‌های حیاتی و تأسیسات انرژی ضربه زد.

۲۳ اکتبر: ایالات متحده ادعای روسیه از استفاده اوکراین از بمب کثیف را رد کرد و دو هفته بعد، بازرسان هسته‌ای سازمان ملل اعلام کردند که هیچ مدرکی دال بر وجود یا استفاده از بمب کثیف در اوکراین پیدا نکرده اند.

۲۶ اکتبر: ادعا شد روسیه شروع به جذب اعضای سپاه کماندوی ارتش ملی افغانستان، سربازانی کرده که توسط نیروهای دریایی ایالات متحده و نیروهای بریتانیا آموزش دیده بودند.

۳۱ اکتبر: نیروهای ارتش روسیه بیش از ۵۰ موشک را به زیرساخت‌های انرژی در کی یف و مناطق دیگر مانند خارکف، زاپوریژیا، چرکاسی و کیرووهراد پرتاب کردندکه ۱۳ نفر در این حملات زخمی شدند. ۱۸ تاسیسات مورد حمله قرار گرفته است و ۴۰ درصد از ساکنان کی یف بدون آب هستند و ۲۷۰ هزار آپارتمان بدون برق مانده اند.

ماه نوامبر

۱ نوامبر: روسیه از تکمیل بسیج نیروهای خود خبر داد.

۳ نوامبر: ایالات متحده مدعی شد که کره شمالی به صورت مخفیانه توپخانه جنگی به روسیه ارسال می‌کند. در مبادله زندانیان، ۱۰۷ سرباز به خانواده‌های خود بازگردانده شدند.

۹ نوامبر: نیروهای روسی عقب نشینی خود را از شهر خرسون به کرانه شرقی دنیپرو اعلام کردند. «کریل استرموسوف» معاون رئیس منطقه خرسون، در یک تصادف رانندگی جان باخت.

۱۰ نوامبر: یک مقام ایالات متحده از کمک نظامی ۴۰۰ میلیون دلاری به اوکراین خبر داد که شامل مهمات برای سامانه موشکی توپخانه با تحرک بالا (هیمارس)، خمپاره و موشک برای سیستم ضد هوایی هاوک و غیره است.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ +روزشمار جنگ

۱۴ نوامبر: مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای را تصویب کرد و در آن روسیه را مسئول تمام خسارات وارده به اوکراین دانست و خواستار غرامت شد.

۱۵ نوامبر: روسیه حدود ۸۵ تا ۱۰۰ موشک به سمت از شهرهای چند شلیک کرد. این کمپین بمباران استراتژیک منجر به قطع برق و آب در شهر شده است. نیروی هوایی اوکراین مدعی شد که حدود ۷۷ موشک از ۹۶ موشک روسی سرنگون شده است.

یک موشک از مرزهای لهستان عبور کرد و به روستای پرژوودوف اصابت کرد و دو غیرنظامی کشته شدند. رهبران ارشد در لهستان یک جلسه اضطراری برگزار کردند.

۲۰ نوامبر: «پنی هانره» وزیر دفاع نیوزیلند، اولین وزیر نیوزیلند بود که از کی یف بازدید کرد. او اشاره کرده است که نیوزلند آماده است تا کمک‌های بیشتری را برای اوکراین در نظر بگیرد.

۲۳ نوامبر: اروپا، روسیه را به دلیل آنچه «حمله سیستماتیک به غیرنظامیان و ارتکاب جنایات جنگی» خوانده، «دولت حامی تروریسم» اعلام کرد. این اعلامیه نمادین، خواستار تحریم‌های بیشتر شده بود.

ارتش روسیه ۶۵ تا ۷۰ موشک به سمت شهرک‌های غیرنظامی و زیرساخت‌های انرژی پرتاب کرد که گفته می‌شد ۵۱ فروند از آنها سرنگون شده است. این حمله باعث خاموشی مناطق بیشتر شد و نیروگاه هسته‌ای را مجبور به تعطیلی کرد.

آمار جدید روسیه از تلفات و خسارات نظامی اوکراین

 

ماه دسامبر

۲ دسامبر: «میخائیلو پودولیاک» مشاور رئیس جمهور اوکراین ادعا کردد که از ۲۴ فوریه ۱۰ تا ۱۳ هزار سرباز اوکراینی کشته شده اند که آخرین آمار آن در ماه اوت ۹ هزار نفر بود.

۵ دسامبر: انفجارها در دو پایگاه هوایی روسیه گزارش شد: در پایگاه هوایی انگلس -۲ در منطقه ساراتوف به دو فروند Tu-۹۵ آسیب رسانده شد. دیگری در پایگاه هوایی نظامی دیاگیلوو در نزدیکی ریازان، یک کامیون سوخت را منهدم کرد و سه نفر را کشت و پنج نفر را مجروح کرد.

پس از این حملات، روسیه موج جدیدی از حملات موشکی را علیه اوکراین آغاز کرد که شامل حدود ۷۰ موشک کروز بود. اوکراین مدعی شد ۶۰ موشک سرنگون شده است، روسیه اما تاکید کرد ۱۷ هدف بر روی زمین مورد اصابت قرار گرفته است.

۷ دسامبر: بقایای راکت‌های روسی اوراگان، اسمرچ و اس -۳۰۰ در خارکف جمع آوری و تا ۷ دسامبر ۲۰۲۲، حدود ۵۲ هزار شیء انفجاری در منطقه خارکف خنثی شد.

۹ دسامبر: پوتین فاش کرد که در حال بررسی پذیرش مفهوم «حمله پیشگیرانه» از سوی ایالات متحده است. به گفته وی، ایالات متحده چند سال پیش آشکارا این سیاست را مورد بحث قرار داده است اما در حال حاضر روسیه فقط در مورد آن فکر می‌کند. چند ساعت پس از بیانیه پوتین، «ینس استولتنبرگ»، دبیر کل ناتو، هشدار داد که احتمال واقعی یک جنگ بزرگ بین روسیه و ناتو وجود دارد.

در نزدیکی خرسون، گزارش‌هایی مبنی بر اشغال مجدد یک جزیره آزاد شده قبلی توسط روسیه منتشر و از سوی برخی منابع غیررسمی روسی تأیید شد. ستاد کل نیروهای مسلح اوکراین بعداً در ۱۵ دسامبر ادعا کرد که روسیه روند اخراج اجباری ساکنان غیرنظامی جزیره را آغاز کرده است.

۱۰ دسامبر: ادعا شد که روسیه از هواپیماهای بدون سرنشین ساخت ایران برای ضربه زدن به دو تاسیسات انرژی در اودسا استفاده کرده و تمام زیرساخت‌های غیر حیاتی بندر ۱.۵ میلیون نفری اوکراین را بدون برق باقی گذاشته است.

همچنین اوکراین یک حمله موشکی به شهر ملیتوپل تحت اشغال روسیه از جمله در یک پادگان نظامی روس انجام داد. به گفته مدیران مستقر در روسیه، چهار موشک به شهر ملیتوپل اصابت کرده است. علاوه بر این، انفجارهایی در دونتسک و کریمه گزارش شد.

۱۱ دسامبر: زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین گفت که نیروهای روسی شهر باخموت را به «ویرانه های سوخته» تبدیل کرده اند.

نیروهای اوکراینی به ملیتوپل اشغالی، شهری واقع در جنوب شرقی این کشور حمله کردند.

۱۲ دسامبر: زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین از گروه هفت (جی ۷) درخواست تانک، توپخانه و تسلیحات دوربرد کرد. این گروه در پاسخ، متعهد شد که الزامات اوکراین را برآورده می‌کند.

بریتانیا فرماندهان نظامی روسیه را به دلیل حملات موشکی و بازرگانان ایرانی را به اتهام تولید و تامین پهپادهای نظامی تحریم کرد. همچنین اتحادیه اروپا ۲۰ فرد و یک نهاد ایرانی را به دلیل نقض حقوق بشر تحریم کرد. وزرای امور خارجه اتحادیه اروپا نیز مدعی شده‌اند که مدارکی برای حمایت ایران از ارسال پهپادهای شاهد -۱۳۶ به روسیه علیرغم انکار هر دو کشور دارند.

۱۴ دسامبر: سه انفجار در مرکز کیف شنیده شد. رئیس جمهور اوکراین ولودیمیر زلنسکی مدعی شد که نیروهای پدافند هوایی اوکراین ۱۳ پهپاد شاهد ایرانی را سرنگون کرده اند. گزارش‌ها حاکی از آن است که مقامات آمریکایی در حال نهایی کردن و آماده‌سازی طرحی برای ارائه سامانه پیشرفته پدافند هوایی پاتریوت به اوکراین هستند.

اوکراین ۱۰ ماه گذشته را چگونه گذراند؟ + روزشمار جنگ

«آندری یرماک» رئیس دفتر رئیس جمهور اوکراین گفت که آنها حدود ۶۴ پرسنل نظامی و یک شهروند آمریکایی را در جریان معامله مبادله زندانیان با روسیه آزاد کرده اند.

۱۵ دسامبر: زلنسکی گفت که روسیه باید تا کریسمس خروج نیروهای خود را به عنوان گامی برای پایان دادن به درگیری آغاز کند.

«ماریا زاخارووا» سخنگوی وزارت خارجه روسیه هشدار داد که اگر آمریکا گزارش‌هایی مبنی بر ارسال سامانه‌های پدافند هوایی پاتریوت به اوکراین را تأیید کند، «به معنای مشارکت گسترده‌تر پرسنل نظامی در خصومت‌ها و پیامدهای احتمالی است». زاخارووا استقرار احتمالی سامانه دفاع هوایی را «یک اقدام تحریک آمیز دیگر از سوی ایالات متحده» خواند. و گفت که ایالات متحده «به طور مؤثر به یک طرف» در جنگ تبدیل شده است.

مدرسه اقتصاد کیف گزارشی را منتشر کرد که تخمین می‌زند تا نوامبر ۲۰۲۲، تهاجم روسیه ۱۳۶ میلیارد دلار خسارت مستقیم به زیرساخت‌های اوکراین وارد کرده است. زیرساخت‌های انرژی، صنعت، شرکت‌های دولتی و خصوصی بیشترین اثرپذیری را داشته اند.

شهر خرسون که به تازگی آزاد شده بود، به دنبال گلوله باران اخیر روسیه که حداقل دو نفر در جریان آن کشته شدند، کاملاً بدون برق است. اداره نظامی خرسون گفت که شهر در ۲۴ ساعت گذشته ۸۶ بار با توپخانه، MLRS، تانک، خمپاره و پهپاد مورد اصابت قرار گرفته است.

«ولکر ترک» کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل، خلاصه‌ای از ۴۴۱ قتل از جمله ۸ دختر در جریان درگیری را منتشر کرد.

ایالات متحده آموزش‌های خود را به ۵۰۰ اوکراینی هر ماه در آلمان گسترش می‌دهد.

۱۶ دسامبر: روسیه حدود ۷۶ موشک به کی یف، خارکف، پولتاوا و کرمنچوک شلیک کرد و زیرساخت‌های این مناطق را ویران کرد.

 

منبع: مهر


:: بازدید از این مطلب : 320
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب پربازدید